انبیاء الهی مسیر دعوت بهحق را از نهاد و درون آدمیان آغاز میکردند و انقلابهای اجتماعی را منوط به انقلاب فکری و معنوی شخص میدانستند و تفاوت معنادار انقلاب اسلامی با سایر انقلابها در این مسئله است.
یادداشت | اندیشه مقاومت؛ باور به ربوبیّت و امید صادق (2)
27 مهر 1399 ساعت 13:50
انبیاء الهی مسیر دعوت بهحق را از نهاد و درون آدمیان آغاز میکردند و انقلابهای اجتماعی را منوط به انقلاب فکری و معنوی شخص میدانستند و تفاوت معنادار انقلاب اسلامی با سایر انقلابها در این مسئله است.
به گزارش بلاغ به نقل ازعلی سعیدی؛ در یادداشت قبل، در اندک سطوری مقاومون به این وصف شدند که ایمان به ربوبیّت الله دارند و اراده و تدبیر الهی را در صیرورت جریانات و اتفاقهای تاریخ درک و مشاهده میکنند و جهت تحقق ظهور و بروز حق به مقاومت روی میآورند.
در ادامه بحث به التزام مفهومی «امید صادق» با «اندیشه مقاومت» اشاره میشود. روش بحث بیش از اینکه مبتنی بر تحلیل باشد، صرفاً تدوین نظرات شهید متفکر علامه مطهری (ره) است. مسیر پرداخت به بحث از توجه به سه مقدمه و پیشفرض ثبوتی آغاز میشود و درنهایت نتیجه میگیرد که هدف جریان مقاومت بیداری فطری انسان است که امید به این آرمان به جهت موجودیت آن در نهاد و سرشت بشر صادق است.
شهید علامه مطهری (ره) در کتاب «آینده انقلاب اسلامی» میفرماید: «ممکن است انقلابی شکل دیگر و بلکه ماهیت دیگر داشته باشد که این بالاتر و انسانیتر و مترقیتر است و این است که انقلاب اسلامی ایران را در میان انقلابهای جهان بیرقیب و بینظیر کرده است و آن را در ردیف انقلابهایی که بهوسیله پیغمبران به وجود میآید قرار داده، یعنی انقلابی پیامبرانه. آن چیست؟ اینکه انقلابی ریشه در ایدئولوژی یک قوم داشته باشد، یعنی مردمی ازآنجهت قیام و انقلاب میکنند که دارای یک مکتباند ... مشخِص اصلی و اساسی انقلاب اسلامی ایران این است که یک انقلاب ایدئولوژیک است نه صرفاً یک انقلاب مادی طبقاتی و یا یک انقلاب لیبرالیستی و آزادیخواهانه».
متن فوق شناخت ماهیت و تعریف انقلاب اسلامی را منوط به شناخت رسالت و نوع فعالیت انبیاء الهی کرده که این اهم در فلسفه نبوّت میشود. نقطه کانونی بحث طراحی سؤالی است که بتوان مدعای این یادداشت را در آن دنبال نمود. سؤال این است؛ اصولاً در مقابل انبیاء الهی چه صنف و طبقهای از جامعه قرار داشتند و مانع تحقق رسالت پیامبران شدهاند؟. پاسخ به این پرسش را در مقدمه دوم دنبال میکنیم.
در قرآن درسوره مومنون می خوانیم: « وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ (۲۳) فَقَالَ الْمَلأ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ... (۲۴) ... فَأَرْسَلْنَا فِیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلا تَتَّقُونَ ﴿٣٢﴾ وَقَالَ الْمَلأ مِنْ قَوْمِهِ ... (۳۳) ... ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِینٍ (۴۵) إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا عَالِینَ (۴۶) ... ».
شاهد نگارنده در کلمه و لفظ «الْمَلأ» است. این گروه در مقابل دعوت اولیاء الهی، حضرت نوح (ع)، و حضرت موسی (ع) و نیز پیامبران میان حد فاصله زمانی حضرت نوح (ع) تا حضرت موسی (ع) قرار داشتند و کارشکنی میکردند. علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان میفرمایند: «کلمه ملأ به معنای بزرگان و اشراف قوم است».
بدیهی و روشن است که ملاک شرافت، دین و تقوا و ارزشهای انسانی- الهی نبوده است، بلکه به معیار مادی و دنیایی ازجمله، مال و ثروت شریف گشتهاند و در طول تاریخ، آقازادگی و نژاد خانوادگی آنها به سبب ثروت، مزید علت شده است. لذا میتوان بیان داشت که این اشراف اقتصادی و مفسدین اقتصادی در برابر انقلاب اولیاء الهی قرار داشتند.
از مقدمه اول و دوم به قیاس انقلاب اسلامی با نهضت پیامبرانه، این نتیجه حاصل میگردد که، در مقابل نهضت انقلاب اسلامی و آرمانهای متعالی آن، صنف و طبقه اشراف اقتصادی (شرافت به سبب ثروت) قرار دارند که تحقق اهداف انقلاب را مانع و عامل زوال شرافت خود میبینند.
البته این تذکر باید داده شود که این بیان به معنای تقابل هر فرد و شخص ثروتمند با انقلاب اسلامی و رسالت انبیاء الهی نیست و نباید اینگونه برداشت کرد که اسلام با ثروتمند شدن مخالف است، بحث در این است که ثروتمندان، ثروت را عامل حقیقی شرافت بدانند و در تلاش باشند تا غیر آن را طرد کنند.
بنابراین در مقابل اولیاء الهی، کسانی قرار داشتند که شرافت و برتری را به مال و ثروت میدانستند و به این طریق به دنبال علوّ و برتری بودند که درنهایت به گواهی تاریخ تلاش این گروه در برابر مقاومت ایدئولوژیک انبیاء در نهضت و جریان الهی، در میدان نزاع ملاک برتری و شرافت، بیثمر بوده است.
اگر این مسئله را در سطح جهان توسعه دهیم و از اشراف اقتصادی درون انقلاب گذر کنیم و در سطح تمدنی مسئله را پیگیری نماییم، با اندک تذکری متنبّه خواهیم شد که اشرف اقتصادی جهان، تمام سیاست و قدرت اقتصادی خود را بهکار گرفته تا نهضت توحیدی و الهی ایران را در نگاه جهانیان خوار نموده و از زوال آن سخن بگویند و خود را فاتح نشان دهند در صورتی برگهای دفتر تاریخ، خلاف مدعای آنان را اثبات نموده و این مقاومت الهی و اسلامی بوده که پایداری خود را در حوادث زمانه در تطور تاریخ نشان داده است و صحنه نزاع را درگذر زمان وسعت بخشیده و اشراف بهعقب رانده است.
به نمونههایی که در «بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی» ذکرشده است، باید توجه شود.
الف- آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانهی جاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقهی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشتهی حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است.
ب- و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفتهی ایرانی به نیروهای مقاومت است.
ج- اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابلهی سیاسی و امنیتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از دهها دولت معاند یا مرعوب میبیند و البتّه بازهم در رویارویی، شکست میخورد.
مسئله راز و علت حقیقی پیروزی و سرافرازی جریان مقاومت در میدان نزاع با اشراف در تطور تاریخ، از مباحث بسیار مهم معرفتشناختی انقلاب است. درک این مسئله مفهوم «امید صادق» را تداعی میکند. این موضوع در نکته نهایی این یادداشت متذکر خواهم شد.
شهید علامه مطهری (ره) با توجه مقدمه اول این یادداشت در کتابی دیگر تحت عنوان «بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر» میفرمایند: «این نهضت{انقلاب اسلامی ایران} نهضتی است از تیپ نهضت پیامبران، یعنی برخاسته از «خودآگاهی الهی» یا «خدا آگاهی». این خودآگاهی ریشهاش در اعماق فطرت بشر است، از ضمیر باطن سرچشمه میگیرد. هرگاه تذکری پیامبرانه شعور فطری بشر را به خالق و آفریدگارش، به اصل و ریشهاش، به شهر و دیاری که ازآنجا آمده و یک آشنایی مرموز نسبت به آنجا در خود احساس میکند، بیدار سازد، این بیداری خودبهخود به دلبستگی به ذات جمیل علی الاطلاق منتهی میگردد».
به استناد فوق؛ جریان مقاومت ایدئولوژیک الهی در نهاد و فطرت انسان وجود دارد و بهصرف تذکر انقلابهای الهی- اسلامی بشر بیدار خواهد شد. انقلاب اسلامی بر چیزی تأکید و اصرار میکند که در سرشت آدمیان وجود دارد. مقاومت نهضت انقلاب اسلامی در مسیر بیداری فطرت انسان است که به سبب غبار پاشی اشراف مادی مدفون گشته و مقاومتی پیامبرانه نیاز است تا انسان متذکر میثاق فطری خود گردد.
جریان مقاومت و انقلاب اسلامی به چیزی امید دارد که در نهاد و سرشت انسان است نه بر چیزی که خودساخته و پرداخته باشد تا انسانها را به آن دعوت کند. انبیاء الهی مسیر دعوت بهحق را از نهاد و درون آدمیان آغاز میکردند و انقلابهای اجتماعی را منوط به انقلاب فکری و معنوی شخص میدانستند و تفاوت معنادار انقلاب اسلامی با سایر انقلابها در این مسئله است. هدف جریان مقاومت بیداری فطری بشر است و این هدف در نهاد و ذات انسان موجود است و صدق و ثمر دهی پافشاری بر این هدف را تاریخ تأیید نموده است.
بلاغ: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
کد مطلب: 439523