بدون شک صدای رفتارازصدای گفتار بسیار بلندتر و رساتر است و آدم های بزرگواری که با رفتار خود برای سعادت جوانان وترویج زندگی اسلامی تلاش می کنند، قطعا ارزشمندترین دارایی جامعه کنونی هستند.
صدای رفتار بلندتر از گفتار است/ اینجا حجاب را یک انتخاب میدانند
12 تير 1399 ساعت 20:00
بدون شک صدای رفتارازصدای گفتار بسیار بلندتر و رساتر است و آدم های بزرگواری که با رفتار خود برای سعادت جوانان وترویج زندگی اسلامی تلاش می کنند، قطعا ارزشمندترین دارایی جامعه کنونی هستند.
به گزارش بلاغ حجاب و عفاف یکی از مسائل مهم این روزهای جامعه محسوب میشود و نهادینه سازی فرهنگ حجاب وعفاف بهعنوان یکی ازضرورتهای باورهای دینی از نیازهای جامعه کنونی است.
ترویج فرهنگ دقیق عفاف و حجاب و تبیین ابعاد مختلف آن درجامعه میتواند جامعه را از بسیاری آسیبهای اجتماعی مصون دارد.
حجاب و عفاف نماد اسلامیت جامعه و تکریم مقام زن و نشانه حرمت و ارزش انسانیت و بلوغ عقلانی شهروندان جامعه اسلامی بهشمار میآید. این نماد و نشانه ازجمله ارزشهای والایی است که درون خود دهها ارزش دیگر را بههمراه دارد و شکستهشدن آن به شکستهشدن بسیاری از ارزشهای دیگر میانجامد.
اما در این بین ترویج چگونگی حجاب و عفاف و راههای نهادینه کردن این مساله اصل موضوع است و باید نگاهها به سوی برنامه ریزی دقیق و خلاقلنه در این مسیر برداشته شود.
در مقوله ترویج حجاب بایستی تمام دستگاههای فرهنگی، نهادهای تربیتی و سازمانهای آموزشی از همه ظرفیت و امکانات خود برای آموزش و نهادینه ساختن فلسفه حجاب بهره ببرند. بدون شک همه ما موتف القول هستیم که حجاب مقولهای نرم، معنوی، فرهنگی، اعتقادی و فکری است و اینگونه مسائل را نمی توان با زور و اجبار ترویج کرد.
در دل شهر دارلارشاد اردبیل میتوان مراکز و افرادی را پیدا کرد که با باور قلبی پیش میروند و اعتقاد دارند مسئله حجاب و عفاف نه تنها با اجبار ترویج نخواهد یافت بلکه راه درست آن انتقال تجربیات و رفتار و کردار درست است.
خانم سپهری از فعالان و کارشناسان کانون فرهنگی تربیتی کمیته امداد استان اردبیل است که تجربیات مثبتی در ترویج حجاب و عفاف داشته و با همکاری جمعی از فعالان و جوانان در این عرصه برنامههای مناسبی اجرا کرده و منجر به تغییر مسیر زندگی تعداد زیادی از جوانان شدهاند.
برایم جالب بود که این کانون مردمی چه چیزی درخود دارد که به این حد در بین مردم محبوب شده و مهمتر از همه در ترویج حجاب و عفاف موفقیتهای چشمگیری را بهدست آورده بهطوریکه بدون اجبار دختران زیادی رو به سمت حجاب سوق داده است.
برای کنجکاوی گفتگویی با دخترانی که در کلاسهای این کانون شرکت کرده بودند ترتیب دادم؛ یلدا یکی از کسانی است که با ورودش به کانون زندگیش دست خوش تحولاتی خاص و شیرین شده و برایم از آن روزها گفت.
صدای رفتار بلندتر از گفتار
یلدا: ازخانه بیرون آمده بودم، غر میزدم که اینهمه راه و صبح زود چرا باید به کانون بروم؟ با خود میگفتم دیگر آخرین باری است که میروم. وارد کلاس که شدم گوشی را برداشتم و غرق فضای مجازی شدم.
تصمیم داشتم به حرفهای معلم گوش ندهم و سر خود را با گوشی گرم کنم تا زودتر کلاس تمام شود و به خانه برگردم. در که باز شد، استادی را دیدم که نوع برخورد و کلامش زندگی مرا تغییر داد.
آن روز خانم رستمی، از سوره معارج شروع کرد، من که قصد حضور در کلاس را هم نداشتم با لحن زیبا و رفتار این استاد تمام حواسم شده بود کلاس، نمیشد آیه ۸ و ۹سوره معارج را بشنوم و به عظمت و توانایی خداوند ایمان نیاورم! نمیشدآیه۱۴را بشنوم و دست از پا خطاکنم! نمیشد آیه۲۷را بشنوم و به راه راست هدایت نشوم!
آری! نمیشد این آیات ارزشمند را شنید و به خالق زمین و زمان ایمان نیاورد و از دستوراتش پیروی نکرد. نوع برخورد این استاد به صورتی بود که هر روز ثانیه شماری میکردم تا کلاس قرآن دوباره شروع شود و همین امر زندگیم را تغییر داد.
من در این کلاس جواب همه سوالهایم راگ رفتم سوالهایی که سالیان سال بود کسی نتوانسته بود جواب قانع کنندهای بدهد. حال یک سال از این ماجرا میگذرد و من بازهم به کانون الغدیر میروم.
من که تا آن روز علاقهای به سر کردن چادر نداشتم با رفتار این استادم و تاثیری که در من گذاشت یک لحظه هم حاضر نیستم چادرم را کنار بگذارم. تازه فهمیدهام که چادر شخصیت یک زن را بالا میبرد.
یک سفر و هزار درس
عاطفه دختر دیگری بود که برگزاری برنامههای مختلف در این کانون مسیر زندگیش را تغییر داده بود، با او همصحبت شدم؛
عاطفه: از یک سال پیش میشناختمش، رفیق صمیمی من بود، اون روز زنگ دوم مدیرمون اومد تو کلاس و گفت که تصمیم گرفتن یه اردوی راهیان نور برگزار کنند. ما هم به فکر شیطنتهای جوانی و یه اردو واسه خوش گذروندن به فکر بهونهای واسه راضی کردن خانوادههامون افتادیم.
هیچ وقت فکرشم نمیکردم این سفر زندگیمو زیرو رو کنه و مسیر آیندمو تغییر بده، دقیقا یادمه بهمن بود راهی جنوب شدیم دنبال گشت و گذار به همراه هم بودیم اما اون روز ۲۵ بهمن ماه ۹۳همه چیز فرق کرد.
یه تابلو که با وضو وارد شوید یه تپه که روش تابلوی کربلا فقط یک سلام و در آخر اون راوی جانباز که با حرفاش برای اولین باز در عمرم برای شهدا اشک ریختم.
حرفاش از عمق وجودش بود بغص میکرد و میگفت خواهرای من شهدا خونشون رو برای ناموسشون برای کشورشون دادن نزارید پایمال بشه، حجاب برای شما محدودیت نیست عین سیبی که پوستش ازش محافظت میکنه که گندیده نشه عین اون قاب گوشیتون که ازش محافظت میکنه ازتون مراقبت میکنه.
این حرفها با اون محیط بیشترین تاثیر رو داشت، عاطفه بغض کرده بود و اشک توی چشماش جمع شده بود.
ادامه داد: شهدا باعث این چادر روی سرم هستن باعث بیداریم و تغییر مسیر زندگیم، شاید اگه اون سفر رو نمیرفتم الان شرایط اینجوری نبود. مربی سفرمون میگفت رفتید شهرتون چادر هاتونو بتکونید تا همه اوناییکه تو خواب غفلتن بیدار بشن شاید به خودشون بیان و در آخر ایمان آوردم به این جمله معروف که شهدا زندهاند. من چادرم، حجابم، بیداریم رو مدیونشون هستم.
حمیده سپهری، مدیر کانون فرهنگی تربیتی کمیته امداد استان اردبیل است که از سال ۸۳ مشغول به فعالیت در این عرصه شده، به گفته خانم سپهری علت موفقیت این کانون در ترویج حجاب و جذب دختران وجود مربیان با اخلاق است، مربیانی که بیش از علم، اخلاق و رفتارها و عملشان الگو پذیر است.
وی میگوید؛ مخاطب ما در کانون دخترانی هستند با تمام سنین و سعی میکنیم آموزشها را مختص هر سن و با رفتار و گفتار پیش ببریم. برای مثال ما در کلاسهای درک و فهم قرآن علاوه بر روخوانی و روانخوانی، تدبر در آیههای قرآن را هم درنظر گرفتیم و همین تدبر در آیههای قرآن منجر شده خیلی از هنرجویان به خودی خود و بدون اجبار و حتی ارشاد از جانب مربیان حال به یک بانویی مححبه تبدیل شدند.
در صحبت با دختران آسمانی به فردی برخوردم که تجربه شیرینی داشت و از خاطرهای میگفت که یکی از دوستانش با حضور در یک سفر دانشجویی مسیر زندگیش تغییر کرده بود.
سفری که نور امید در دلش کاشت/ از بیحجابی تا یافتن مسیر سعادت
لیلا دختری شاد و شنگون بود. از روزهای ورودش به دانشگاه دورا دور میشناختمش. بهقول خودمون بچه امروزی بود با چاشنی یکم حرف گوش نکن و سرکش. همیشه با لباسهایش و حتی نوع آرایشش همه را بخود جلب میکرد.
این که میگم همه از دانشجویان دختر گرفته تا پسر و حتی تا اساتید. وضع مالی خانوادش تا جایی که من میدانستم خوب بود این را احتمالا از روی سر و وضع و لباس پوشیدنش فهمیده بودم و البته که همین طور هم بود.
لیلا دانشجوی رشته روانشناسی بود و همیشه آوازهی شهرت و تبدیل شدن به یک روانشناس و مشاور خبره را در ذهن میپروراند. به نظرش کسی که دنبال موفقیت است باید از هر لحاظ خود را بالاتر از همه بداند مثلا خوب لباس بپوشد و به ظاهر خود بسیار برسد تا همه جلب ظاهر آراسته و لاکچری بودنش شوند.
با لیلا همیشه هم عقیده نبودم البته راستش را بخواهم بگویم به نظر من موفقیت با ظاهر و به خود رسیدن به دست نمیآید بلکه موفقیت در پس افکار من و تو موج میزند در پس امید به خدایی که تمام هستی و نیستی مان از اوست. موفقیت در افکار، ایمان و خلافیت بشر است که هر کسی با هر ظاهری میتواند به آن برسد فقط کافی است ایمان و توکل و تلاش را سرلوحه خود قرار دهد.
بگذارید از لیلا و نور و ایمانی که یکباره در یک سفر به قلب و روحش رخنه کرد بگویم؛ هر سال دانشگاه برای دانشجویان برنامه سیاحتی و زیارتی برگزار می کند که اون سال سفر به مشهد مقدس را فراخوان زده بودند.
ظرفیت محدود بود و از بین کسانی که نام نویسی میکردند به قید قرعه فقط 40 نفر انتخاب و راهی این سفر معنوی و پر از حس خوب میشدند.
من که به علت کسالت مادرم اصلا دل و دماغ هیچ سفری را نداشتم سر سری رد شدم. یهو لیلا به پهلوم زد و گفت: «چرا نام نویسی نمیکنی؟». به بهانه زیارت میرویم مشهد را هم میبینیم. بعدش کلی هم خوش میگذره البته بعید میدونم اسم ما در بیاد ولی اگر دربیاد مطمئنم به بهانه زیارت خیلی بهمون خوش میگذره.
با هدف و فکر سفر گردشی داشت ثبت نام میکرد. میگفت وقتی زنگ زدن و گفتن که در قرعهکشی جزو ۴۰ نفر خوششانس دربین ۵۰۰ دانشجو است تو دل گفته چرا اینهمه یک سفر و مشهد را بزرگش میکنند.
لیلا نه در مدرسه و نه در دانشگاه حجابش را رعایت نمیکرد اما از ته حرفهایش می شد فهمید که گرایش دینی را دوست دارد. بعد از یک هفته عازم این سفر شد چه چیزهایی در این سفر قلب و روحش را جلا بخشید را بعدا برای ما تعریف میکرد.
لیلا: راستش هدفم از نام نویسی و رفتن به مشهد فقط و فقط گردش و عوض شدن حال هوایم بود. تا به حال به مشهد مقدس و زیارت حرم امام رضا(ع) نرفته بودم نمیتوانم بگویم اصلا دوست نداشتم این حرم را از نزدیک ببینم اتفاقا مشتاق بودم ولی هیچوقت سعادتش نصیبم نشده بود. در راه مشهد همه بچهها چادر سر کرده بودند ولی من با اینکه چادر همراهم بود سرنکردم.
تا به حال تجربه چادر سر کردن را نداشتم و اصلا تجربه اینکه روسریام را با حجاب سرکنم را نداشتم، همیشه کسایی را این کار رو می کردند مسخره میکردم. از نظر من حجاب محدودیت بود و اعتقاد داشتم چرا باید بانوان ما خود را در غل و زنجیر چادر ببندند و آزادانه نفس نکشند، افسوس نمیدانستم چه شیرینی و آرامشی در پس این حجاب نهفته است.
در این سفر خانم رضایی که از قاریان قرآن بود ما را همراهی میکرد برای ما از حجاب و امید و آرامشی که دارد، میگفت. در این سفر جملهای که دگرگونم کرد این بود که چرا انسانها به دنبال آرامش ابدی و قلب پاک نیستند؟
بهنظرم راست میگفت من اگر قلب پاک داشتم هیچوقت دیگران را مسخره نمیکردم. اینجا بود که از خودم بدم آمد.
تو مسیر، چند باری زیارت امام رضا(ع) و دعای توسل را خواندند . همین جا بود که حس کردم چیزی در درونم مرا به سوی خود میکشد. هربار که میخواندند و من زمزمه میکردم حس عجیبی به من دست میداد تا اینکه قرآن را باز کردم و ترجمهاش را خواندم.
دیگر مطمئن بودم که در این سفر حکمتی وجود دارد و یقین داشتم که نزدیکی به خدا قلب و روح ام را آرامتر از قبل میکند. در این فکرها بودم که به مشهد رسیدیم همه مشتاق زیارت بودند حتی از سر شوق نمیتوانستند غذا بخورند. چادرم را سر کردم و این اولین تجربه من بود، تجربهای که بهترین و شیرینترین تجربه عمرم بوده و است.
وارد حرم شدم و همین جا بود حس کردم چقدر آرام هستم. بعد از زیارت و خواندن دعای توسل و چند آیه از قرآن کریم احساس خوبی داشتم. از خانم رضایی پرسیدم چرا اینجا اینقدر به آدم آرامش میدهد و در جواب بهترین جواب عمرم را شنیدم؛ «چون حس میکنی به خدا نزدیک شدی». و من واقعا آرامش را حس کردم.
چادر م را دیگر زمین نگذاشتم و با حجاب وارد جامعه شدم و واقعا لمس کردم که با حجاب و چادر چقدر امنیت دارم و چقدر حال دلم خوب است.
حالا لیلا برایم از شیرینی حجاب و نماز و نزدیک شدن به خداوند میگوید. از نظر لیلا حجاب یگانه سلاحی است که انسان را به سعادتمندی و پیشرفت در جامعه میرساند و کمک میکند با اعتماد به نفس و در عرصه کاری خود گام بردارد و به همه میفهماند که حجاب محدویت نیست. راست هم میگفت مگر حجاب محدودیت است که این حرف را میزنند.
اینجا بود که یاد سخن استاد شهید مرتضی مطهری افتادم که میفرماید؛ «برعکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کردهاند و گفتهاند، حجاب موجب فلج نیمی از افراد اجتماع است، بی حجابی و ترویج آزادی جنسی موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است. این کاملا درکشورهای غربی معلوم است و چه رسواییهایی که در اینخصوص در این جوامع پیش آمده و میآید.»
امروز لیلا صاحب یک دختر ۵ ساله است که دخترش با همین سن کم حافظ ۳ جزء از قرآن کریم است و حالا این آرامش و خوشبختی در زندگیش را مدیون حجاب میداند.
درس زندگی با رفتار خوب
به سراغ فریبا رامزی مدیرکل فرهنگی ـ اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل رفتم چرا که این فرد مسؤول اردوهای سیاحتی و زیارتی بود وقتی جریان لیلا را برایش تعریف کردم حالتی از بغض و خوشحالی چهرهاش را گرفت و خدا را شکر کرد که جوانان ما راه رسیدن به سعادت را پیدا میکنند.
برایم گفت که در سالهای اخیر به هیچ وجه به دانشجوها در خصوص حجابشان تذکر ندادهاند. بلکه آنها را ترغیب و تشویق به حجاب کردیم چرا که از نظرش با زور گفتن و تحمیل کار بهجایی نمیرسد، بلکه جوانان ما باید شیرینی حجاب و عفاف و نماز را بچشند و عاشقش شوند .
رامزی گفت سه سال پیش تصمیمی گرفتیم و قرار شد دانشجویان با حجاب را شناسایی و به آنها یک لوح قدردانی اهدا کنیم. بعدها همایشی به عنوان «سفیران حجاب» در استان برای دانشجویان برگزار کردیم و اینجا دیدم چقدر دانشجویان از مشاورهها و سخنرانیها استفاده کردند و همگی خوششان آمد. در همین همایش خیلی از دختران بدحجاب ما به حجاب رو آوردند و این خود برای ماها بهترین هدیه و شیرینی است.
وی معتقد است برای ترویج حجاب و عفاف در جامعه باید متناسب با روحیات این نسل برنامهریزی کرد و شیرینی حجاب و عفاف را به آنها چشاند.
برایم خاطرهای در اینباره تعریف کرد؛ «برای خرید به بازار رفته بودم. دختری به من نزدیک شد با من سلام و احوالپرسی کرد و گفت: دانشجوی رشته پزشکی است. بسیار بدحجاب بود چه در دانشگاه و چه در بیرون از دانشگاه. از من کمک خواست که برای هدیه گرفتن به مادرش دچار مشکل شده و بازار را هم خوب نمیشناسد. باهاش همراه شدم و بعد از گشت و گذار بالاخره هدیه مناسب برای مادرش را گرفتیم. کاملیا دانشجوی رشته پزشکی اهل رشت بود بعد از اتمام خرید و خیلی متعجبانه از من پرسید که چرا همراهیش کردم با اینکه وضع پوشش من مناسب نیست.
و من در جواب کاملیا گفتم انسانی که بهخدا نزدیک باشد حرف بندهها برایش مهم نمیشود تو از من کمک خواستی و من هم راهنمایی و کمکت کردم چیزی که خداوند از ما خواسته که به همنوع خود هر طور که از دستمان بر میآید کمک کنیم.
همین دانشجو چند روز بعد به دفترم مراجعه کرد صحنهای که میدیدم باور کردنی نبود،کاملیا با چادر و حجاب کامل وارد اتاق شده بود و بدون وقفه مرا در آغوش گرفت و گفت: همه به زور از من میخواستند که حجاب را رعایت کنم و به من از محبت و عشق و نوری که در پس این حجاب است نگفته بودند شما با حرفتان و قلب مهربانتان به من فهماندید که نزدیکی بهخدا چقدر انسان را بزرگ و قلبش را صاف می کند.
به گزارش خبرگزاری فارس، هزاران نمونه از تاثیر عمیق یک اتفاق خوب در زندگی بسیاری موجود است. رفتاری بههنگام که مسیر زندگی یک فرد را تغییر داده و اگر نبود آن یک حرکت مناسب شاید امروز مسیر آن فرد تغییر نمیکرد و وضعیت بسیار نامناسبی داشت.
آری؛ برنامهریزی مناسب فرهنگی در جامعه باید به همراه ریزهکاریهایی باشد که بیشترین تاثیر را داشته باشد و این مساله در مورد ترویج حجاب و عفاف حساستر و مهمتر است.
بلاغ: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
کد مطلب: 430075