جوانی که تازه از دام اعتیاد رهایی یافته است با بیان اینکه من مصرف ته سيگار را جدي نگرفتم گفت: اولین پک یک سیگار زندگی ام را سیاه کرد.
۰
بلاغ - معضلی که امروزه بصورت یک توده سرطانی در درون لایه های جامعه نفوذ کرده ،اعتیاد است .معضل بزرگ فردی اجتماعی که سن و سال هم نمی شناسد و از کودک چند ساله تا پیرمرد 90 ساله از هر دو جنس زن و مرد قربانی می گیرد.
گرفتار شدن به این بلای خانمان سوز عوامل متعددی دارد و سبب بروز این معضل در افراد می شود که می توان به عوامل فردی،محیطی و خانوادگی اشاره کرد.
قریب به اتفاق کسانی که در دام اعتیادگرفتار می شوند و اگر از آنها بپرسید چه عاملی سبب شده است که به این بیماری دچار شدید می گویند رفیق ناباب یا مشکلاتی که در خانه و خانواده برایم بوجود آمده بود برای تسکین و آرامش موقتی به سمت اعتیاد کشیده شدم.
متن پیش روی شما گفتگوی ما با جوانی 27 ساله ای است که 10سال به بیماری اعتیاد دچار بوده و امروز با حضور در دفتر خبریبلاغ از تولد دوباره زندگی خود گفت.
چه عاملی سبب شد به مواد مخدر روی بیاوری؟
یک روز یکی از دوستانم مرا به یک مهمانی دعوت کرد چند جوانی که برای خوش گذرانی دورهم جمع شده بودند بعضی از مهمانان سیگاری بودند و یکی از کسانی که دراین مهمانی بود به من سیگاری تعارف کرد و وقتی گفتم اهل سیگار نیستم مرا مسخره کرد و گفت با یک پک سیگار ،سیگاری نمی شوی بگیر و بکش. همان یک پک سیگار زندگی مرا سیاه کرد.من مصرف ته سيگار را جدي نگرفتم که همین باعث شد کم کم به کشیدن سیگار بصورت مخفیانه روی آوردم و بعد هم نهایت مواد مصرف کنم .
واکنش خانوادهات وقتی فهمیدند مواد مصرف می کنی چی بود؟
در چند ماه اول طوری رفتار می کردم که متوجه نشوند اما اولین نفری که متوجه شد معتاد شدم پدرم بود آنهم از طرف یکی از دوستانم پرس و جو کرده بود پدرم هم وقتی به من گفت شنیدم مواد مصرف می کنی حس بدی داشتم و با بداخلاقی گفتم دروغ است اما پدرم سعی کرد با صحبت كردن، مانع اين كارم شود تا آن زمان همسرم از اعتیادم خبر نداشت ولی همیشه از بی حوصلی گی و بداخلاقی ها به مادرم شکایت می کرد.همسرم وقتی حالت های مرا می دید خیلی نگران شده بود و فکر میکرد به یک بیماری دچار شدم و اصرار می کرد حتما به دکتر بروم. اما نهایت طوری شد که فهمید مواد مصرف می کنم و وقتی متوجه شد چند بار سعی کرد مانع کارم شود اما نتوانست بعد تقاضای طلاق داد و از انجائیکه معتاد بودم حضانت بچه را دادگاه به همسرم داد .
آیا هشدارهای رسانه ها درباره مواد مخدر را نشنیده بودید؟
وقتی در جمع و محیطی باشی که همه یک دست هستند و تو در آنها فرق داری و جمعی که فکر میکردی اهل مواد نیستند و تنها مصرفشان فقط سیگار است و آنهم بقولی عشقی می کشند این فکر به ذهنم خطور نکرد.
در ضمن این چیزی که در رسانه ها هست یک هزارم آن چیزی نیست که به بیننده می گویند چون گرفتار شدن به مواد مخدر فراتر از فیلم سریال است و تا ادم به آن مبتلا نشود عمق فاجعه را نمی فهمد.
به نظر شما رسانه ها اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامه ها و رسانه های مجازی نتوانستند عمق فاجعه ای خانمان سوزی چون اعتیاد را به مردم نشان دهند؟
نمی گویم نتوانست اما کافی نیست. چون اگر رسانه ها برنامه و فرهنگ سازی مناسبی می کردند اینهمه معتاد در جامعه که روز به روز درحال افزایش است و خود من هم مبتلا به این بلای خانمان سوز نمی شدم.
آیا شما به این اعتقاد دارید که برخی ها می گویند مواد مخدر به آدم حس آرامش می دهد ؟اصلا چگونه مواد مخدر آرامش بخش است؟
وقتي شما از چيزی مانند احساس حقارت ناراحت هستی يا اينكه به خاطر رفتار بدي كه داري احساس گناه می کنی ، دو راه بيشتر نداری يا باید نقص های خود را رفع كنی يا خود را به بی خیالی بزنی مواد هم طوری است که وقتی مصرف می کنی بی خیال همه واقعیت ها می شوی یعنی طوری که احساس بدون حس گناه هر کاری بخواهی انجام می دهی.
آیا راه رسيدن به آرامش، تنها از طریق مواد بود یعنی راه دیگری نمی شناختی مثلا همینکه شما ازدواج کردی و یک فرزند 4ساله داشتی؟ نمی شد این آرامش را از خانواده گرفت؟
من در خانواده مشکلی نداشتم چرا که آنها هر کاری برایم کردند اما زمان هایی هست که میخواهی کسی یا چیزی قوی تر از اینها تو را به حس آرامش برساند و این خلا در زندگی من بود .
خرج مواد را از کجا در می آوردی؟
دراین سالها عملگی می کردم تا خرج مواد خود را در بیاورم چندبار تا مرز خودکشی رفتم اما جرات کشتن خود را نداشتم گرچه اعتیاد هم یک نوع خودکشی است.
آیا دوستانت در این مدت کمکی به تو می کردند؟
آنها ازوقتی دیدند که دیگر چیزی در بساط ندارم و زندگی خود را از دست دادم دیگر به طرفم نیامدند و حتی انکار می کردند که روزی با من دوست بودند.
چطور شد تصمیم بر ترک مواد گرفتی؟
روزی که همسرم دخترم را آورده بود که او را ببینم چون دادگاه این اجازه را به من داده بود که هفته یک بار هم دخترم را ببینم. ان روز در حیاط خانه مادرم وقتی همسرم دخترم را آورد دخترم از ترس از اغوش مادرش جدا نمی شد مادرم هم خواست او را بگیرد اما دخترم انقدر گریه کرد که همسرم هم اشکش در آمد و رفت .ان صحنه برایم خیلی دردناک بود که چهره من در نگاه یک دختر 4 ساله چگونه بود که این کودک آنقدر ترسید و انگار داشت قالب تهی می کرد.
چگونه ميتوان اين بيماری را درمان كرد؟
ما بايد در كنار نقص هایی که در خود داریم ،زندگی کنیم در کنار این زندگی یک سری خلا هایی وجود دارد که می توان این خلاء های را از طریق معنویت پر کرد . وقتی در دین گفته شده مصرف مشروب حرام است حتما عقلی فراتر از این گفت که مصرف نکنید .مواد هم همین را شامل می شود.
اگر ميخواهيم از بيماری اعتياد رهايي يابيم بايد خلا های زندگی و نقص هایی که در ما وجود دارد را با اعتماد به خود و همگام شدن با کسانی که دارای نیروی ایمانی هستند برطرف کنیم.
چند سال است كه قدم در راه بهبودی گذاشتهايد؟
2سال است که تازه متولد شده ام و بعد از بهبودی همسرم و دخترم به زندگی ام دوباره برگشتند و این هدیه ای دوباره از طرف خدا به من بود.
حرف آخر..
همه ما در زندگی خلا هایی داریم که می خواهیم آن را پر کنیم این خلا شاید با زن و فرزند پر نشود اما وقتی به اعتیاد دچار شدم و برای ترک آن سختی های زیادی کشیدم این را فهمیدم یك نیروی برتر كه همانا خداوند است امروز به من توجه دارد.
تموم جونای مملکت با اعتیاد دارن از بین می برن پس این مسئولان بی عرضه دارن چه غلطی می کنن.آقای وزیری که میگی مرزها رو باز گذاشتیم نمی فهمی که اعتیاد داره با جونای مملکت چه میکنه..