عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاحطلب بخشی از تکثر مسئولیتهای بعضی چهرههای سیاسی به بیاعتمادی نظام به برخی افراد مرتبط می داند و علت دیگر این موضوع، اعتماد غیرمعقول به این افراد است. با این حال این افراد هرچقدر هم که توانمند باشند، از نظر روان شناسی و انسان شناسی در بخشی از مسئولیتهای خود ناموفقند.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: من امروز به عنوان یک معلم مهمان دانشگاه آزاد، تفاوت توانمندی آقای ولایتی و مدیران سابق این دانشگاه را میبینم. با وجود آنکه آقای ولایتی عضو هیات موسس این دانشگاه است، اما در مسائل اجرایی هم دخالت دارد. فکر میکنم در بقیه حوزهها هم توانمندی ایشان به همین اندازه است. در چنین حالتی فردی که سمتهای کثیری دارد، عملا کار اصلی خود در جامعه را از دست میدهند.
او با بیان اینکه هیچ کس در کشور به اندازه آقای ولایتی مسئولیت ندارد، اضافه میکند: من به عنوان یک معلم تاریخ میبینم که ایشان حتی در بعضی حوزهها مثل تاریخ اسلام که در صلاحیت ایشان نیست وارد میشوند و اظهار نظراتی میکنند که در بسیاری اوقات از نظر مبانی و روششناسی کاملا غلط است. از سوی دیگر تکثر سمتهای فردی مثل ایشان باعث میشود جامعه یک پزشک خوب و قابل اعتماد را از دست بدهد. شما اگر به مطلب آقای دکتر ولایتی مراجعه کنید میبینید که ایشان در مطلب نیستند. جامعه مخاطب ایشان در حوزه درمان و پزشکی نیز پذیرفته است که وقتی تعداد مسئولیت پزشکانی مثل آقای ولایتی افزایش پیدا میکند، خود به خود از علم روز پزشکی کنار میروند؛ لذا مخاطب او فرزند خود را به پزشک متخصصی مثل آقای ولایتی نمیسپارد.
ناصری ادامه میدهد: اگر شما به بیمارستان مسیح دانشوری مراجعه میکنید میبینید همه کارها برعهده پزشکان دیگر است و فقط نام آقای ولایتی به عنوان مسئول آنجا وجود دارد. در صورتی که وقتی یک پزشک مسئولیت یک مرکز پزشکی ویژه را برعهده دارد، باید تمام وقت برای توسعه و گسترش آن مرکز فعالیت داشته باشد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی در ارتباط با مسئولیتهای غلامعلی حداد عادل نیز میگوید: دانشنامه جهان اسلام به نام آقای حداد عادل است. اما اگر فردی به نام آقای طارمی معاون علمی ایشان نباشد، این دانشنامه خروجی نخواهد داشت. سوال اینجاست که چرا با وجود این همه متخصص در حوزه زبان و ادب فارسی اصرار بر حفظ نام آقای حداد عادل باشد؟ فرهنگستان در سالهای اخیر واقعا چه تولیداتی را در ارتباط با پویایی زبان فارسی داشته است؟
به اعتقاد این تحلیلگر مسائل سیاسی کم و بیش از این نمونهها در کشور دیده میشود. اما آقایان ولایتی و حداد عادل مصادیق بارز این تکثر مسئولیتها هستند. این مطلب خود یکی از نشانههای بیاعتمادی حاکمیت به مدیران جوان و چهرههای کارآمدی است که به مراتب در حوزههای مختلف از آقایان ولایتی و حداد عادل کارآمدترند. این در حالی است که افرادی مثل ما که به مثابه فرزندان این افراد هستیم خود را بازنشست کردهایم تا چهرههای جدیدتر وارد عرصهها شوند و بتوانند مثمر ثمرتر باشند. اما این بی اعتمادی، بی اعتمادی متقابل جامعه مدنی را نیز به همراه دارد و ما آن را در جلوههای دیگری مشاهده میکنیم.
این استاد
۵۰
دانشگاه با بیان اینکه مسئولیتهای افرادی مثل ولایتی و حداد عادل انتصابی است میگوید: اگر آقایان ولایتی و حداد عادل در معرض مسئولیتهای انتخابی جامعه قرار بگیرند، هیچ وقت چنین مسئولیتهای متکثری بر عهده آنها قرار نخواهد گرفت، چرا که جامعه آنها را میبیند و به خوبی آن را تشخصیص میدهد. اما اگر امروز این افراد مشمول مسئولیتهای متکثر انتصابی میشوند، به خاطر آن است که در چارچوب گفتمان مورد تایید نظام حاکمیتی حرکت میکنند و طبیعتا مورد اعتماد مسئولین بالادستی هستند. با این حال این افراد در معرض گفت و گو قرار نمیگیرند. پایبند به گفت و گو نیستند و به جای دیالوگ در آنها مونولوگ دیده میشود. به این ترتیب هیچ نوع شکوفایی در مسئولیتهای آنها دیده نمیشود.این فعال سیاسی بر این عقیده است که تکثر مسئولیتها شبیه به یک رانت مسئولیتی، حقوقی و سیاسی است. ناصری راهکار را در این میداند که ارگانهای حاکمیتی کشور، الگو و مدل کشورهای توسعه یافته را مد نظر خود قرار دهند؛ کشورهایی که بیش از ۹۹ درصد مدیران ارشد آنها فقط یک مسئولیت دارند و اگر در کنار مسئولیت خود به سمت دانشگاهی هم دارند تنها به عنوان معلم در کلاسهای درس است.
منبع: فرارو