به گزارش
بلاغ، حجاب علاوهبر اینکه در فرهنگ اسلامی جایگاه ویژهای دارد در قانون نیز به آناشاره شده است. در ماده 638 قانون مجازات اسلامی آمده است: هرگاه کسی علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوهبر کیفر عمل، به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد؛ اما عفت عمومی را جریحهدار نماید، به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد. در تبصره ذیل این ماده توضیح تکمیلی میدهد که زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند را از مصادق ماده فوق معرفی میکند. با ایناشاره میتوان دریافت که رعایت حجاب علاوهبر اینکه یک امر فرهنگی است، یک امر قانونی نیز میباشد.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چه کسانی امروز با حجاب مخالفت میکنند. آیا مخالفت با حجاب صرفا جنبه فردی دارد و یا اینکه عوامل سیاسی و اجتماعی نیز در آن دخیل هستند؟
در پاسخ به این سؤال باید نگاهی عمیقتر به ماهیت افرادی داشت که در ظاهر با حجاب مخالفت میکنند. نگارنده سعی کرده است نگاهی اقتصادی به این طیف داشته باشد. کسانی که امروز تحرکاتی در مقابله با حجاب داشتهاند و در ابتدا کمپین آزادیهای یواشکی را به راه انداختند و بعد مخالفت با حجاب اجباری، کسانی هستند که دغدغه معیشت ندارند و با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم نمیکنند. این افراد یا از افراد مرفه جامعه هستند که اصولا قانون را هم مزاحم خود میدانند و احساس میکنند که پول به اندازه کافی برای آنها قدرت ایجاد کرده است. (اگرچه نمیتوان گفت همه مرفهین جامعه ما بدحجاب هستند اما میتوان ادعا کرد که نسبت بیحجابها به باحجابها در این طیف از جامعه بسیار بیشتر از اقشار ضعیف و متوسط است.) البته تعدادی از این افراد نیز دانشجو هستند که در فضای روشنفکری هنوز ابعاد کامل دین، فرهنگ اسلامی و بحث حجاب را درک نکردهاند و تحت تاثیر فضای سیاسی جامعه به گروه اول ملحق شدهاند و شاید خانوادههای آنها از اقشار مرفه نباشند ولی به هر حال در این موقعیت زمانی دغدغه معیشت ندارند.
گروه سوم و چهارمی نیز میتوان متصور بود که البته به نظر نمیرسد خیلی زیاد باشند و آن کسانی هستند که از معاندین نظام هستند و بر اساس دستور از خارج از مرزها این کار را انجام میدهند و یا افراد ضعیف جامعه که دغدغه معیشت و فقر شدید آنها را واداشته است که در قبال دریافت مبالغی به این گروه ملحق شوند. فرض سوم و چهارم کاملا ذهنی است و فقط بر اساس دادههای اطلاعاتی و امنیتی میتوان آن را تأیید یا رد کرد.
اگر این موضوع را با نگاه یک جامعهشناس سیاسی بنگریم متوجه میشویم که این موضوع یکی از شکافهای اجتماعی موجود در جامعه که البته به موازات شکاف طبقاتی ناشی از فقر و رفاه است. جریانات سیاسی فعال در داخل و خارج از کشور که فعالیت خود را در بسترهای موجود جامعه ایران تعریف کردهاند به موضوع حجاب به صورت کاملا سیاسی نگاه میکنند.
مشخصا میتوان به دو جریاناشاره کرد که رویکردی سیاسی نسبت به حجاب اتخاذ کرده اند: جریان اول جریان اپوزیسیون خارج از کشور است که در راستای متراکم کردن شکافهای اجتماعی و به نوعی زمینهسازی برای ایجاد شورشها و جنبشهای اجتماعی سعی در تعمیق این موضوع دارند و ضمن ترغیب و تحریک افراد سعی دارند این شکاف را به شکاف موافقین و مخالفین نظام نزدیک کنند. جریان دوم، یک جریان داخلی است که به نوعی خود را قدرت میبیند. این جریان علاقهمند است نزاع بر سر موضوعاتی غیر از موضوع معیشت باشد چرا که در پاسخگویی به موضوع مد نظر پاسخ قانعکنندهای ندارند. ترویج تفکرات فمنیستی، بزرگنمایی موضوع حضور زنان در ورزشگاه، پرداختن به نقش زنان در کابینه و... در این راستا صورت میگیرد.
نکته مهم در تحلیل رویکرد گروه دوم این است که بر اساس تحلیلهای جامعه شناختی کسانی میتوانند در بازی سیاستگوی سبقت را بربایند که قاعده بازی و زمین رقابت را با توجه به موقعیت خود انتخاب کنند. در حالی منتقدین دولت سعی میکنند موضوعات اقتصادی و معیشتی زمین رقابت باشند جریان حامی دولت سعی میکند زمین بازی را به جایی غیر از اقتصاد ببرد، بدیهی است بازی در زمین موافقین و مخالفین حجاب نه تنها سختی رقابت در میدان اقتصادی را ندارد بلکه پاسخگویی را به جریان رقیب واگذار میکند و لذا انگیزههای سیاسی این جریان در پرداختن به موضوع شدید است چه در تایید حجاب و چه در رد آن.