به گزارش
بلاغ، یکی از وقایع فاجعه آمیز و بینظیری که در تاریخ ایران واقع شد، اما به طرز شگفت آوری در ادوار مختلف حکومت پهلوی تا حال از سوی دولتهای انگلیس و آمریکا از تاریخ ایران حذف و هیچ گاه به آن پرداخته نشده، فاجعه قحطی سالهای ( 1919-1917م) مقارن با (1298-1296 هجری شمسی) است، که در سراسر کشور به وقوع میپیوندد و به تاوان آن بیش از 10 میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده میشوند.
بی تردید قحطی بزرگ 1919 تا 1917 بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و فراتر از تمامی وقایع پیش از آن است. در این بخش نشان داده خواهد شد كـه چگونه نزدیك به 40 %از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماریهای ناشی از آن از صحنه روزگـار محـو شـدند. بـی شـك ایـران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول است. هـیچ كـشوری خـسارتی در این ابعاد را در نگاه مطلق و یا نسبی تحمل نكرده است. با اینكه قحطـی بزرگ ایران از بزرگتـرین قحطـیهـای دوره معاصـر و از بـزرگتـرین نسل كشیهای قرن بیستم است، اما ناشـناخته بـاقی مانـده اسـت.
تـاریخ ایران را در دوره جنگ جهانی اول، نمیتـوان بـدون درك آنچـه كـه در سالهای 1919-1917 رخ داد، دریافت. قطعاً برجستهتـرین واقعیـتهـا درباره نسلكشی ایرانیان طی این سالها پنهان مانـده اسـت؛ واقعیتـی كـه میتوان دربارهاش چندین جلد نگاشت.
نقطه آغازین این نوشتار، گزارشی است كه كاردار آمریكا در ایـران، درباره وضعیت خواروبار و آذوقـه در ایـران داده، والاس اسمیت موری است.
موری در شرح وضعیت آذوقـه و خواروبـار بـه موضـوع قحطـی 1918-1917 اشاره كرده و مینویسد كه یك سوم جمعیت ایـران در اثـر گرسنگی و بیماریهای ناشی از سوءتغذیه «از میان رفتهاند.» البته وقتی به اسناد منتشر شده توسط این آمریکایی نگاه میکنیم، در مییابیم که وضع از این هم بدتر بوده است. آن طور که در گزارشهـای دیپلماتیـك آمریكاییها آمده، شمار جمعیت ایـران در 1914 حـدود بیـست میلیـون نفر بوده است که با یك روند طبیعی، این شمار بایـد در 1919 دسـت كـم بـه 21 میلیـون میرسید، اما شمار واقعی در 1919، یازده میلیون بـوده اسـت كـه نـشان میدهد، دست كم ده میلیـون نفـر در اثـر قحطـی و بیمـاری در ابعـادی فاجعه آمیز از بین رفتهاند.
گرسنگی فراگیرسرلـشكر دنـسترویل، فرمانـده «دنـسترفورس» -نیروهـای انگلیـسی مهاجم به ایران در بهار 1918- نیز دربـاره قحطـی در ایران اطلاعـاتی بـه دسـت میدهـد . دنـسترویل در تـشریح سـفر خـود بـه انزلـی در ژانویـه 1918 مینویسد: «تا به اینجا نشانههای قحطی فراوان بوده و ما بـه كـرات شـمار زیادی از افراد فقیر، ژنده پوش و گرسنه را كه تاب و توان از دست دادهاند، در كنار جاده دیدهایم».
او در جای دیگر مینویسد: «نشانههای قحطی را در همان آغاز سفر در ژانویه با دیدن اجساد و افراد در حـال مـرگ در جـاده، شـاهد بـودیم. از روستاهای نیمه ویران با ساكنان گرسنه عبور كردیم. اما هـر چـه گذشـت اوضاع از بد به بدتر تغییر یافت و روشن بود كه ایـن مـصیبت تـا فـصل برداشت بعدی، یعنی تا حدود شش ماه بعد، افزایش مییابد.»
دنسترویل در جای دیگری از روایت خود، اطلاعاتی درباره بهایی كه انگلیسیها بـرای غلـه پرداختهاند به دست میدهد. او در نامهای به تاریخ 5 می 1918 از همدان مینویـسد :
«قحطی در اینجا اسفناك اسـت... مـا محـصول را 40 تومـان میخریم و امیدواریم مقداری هم كمتـر از ایـن تهیـه كنـیم. چنـد مـورد آدمخواری در شهر رخ داده است. هر روز بسیاری میمیرند و بسیاری نیـز در حال كمكرسانی مردهاند. اكنون كه برفها آب شده و بهار آغاز شـده، بسیاری از ایـن مردم میروند بیرون و مثل گاو در مراتع میچرند». مردم نگونبخت در حال چریدن در مراتع مردهاند.اوضاع قحطی در بهار 1918 وخیمتر میشـود. در اول مـارس 1918 ، كالدول وزیرمختار وقـت آمریكـا در ایـران چنین تلگراف میزند: «به خاطر اوضاع سیاسی و قحطـی، دولـت مایل به استعفاست».
كالدول در گزارشی با عنوان «فقر و رنج در ایران » به تاریخ 4 اكتبـر 1917 به تشریح قحطی فزاینده پرداخته و مینویسد: كمبود مواد غذایی، خـصوصاً گنـدم و انـواع نـان، سراسـر ایـران خصوصاً مناطق شمالی و حاشیهای و نیز تهران را چنان دربرگرفتـه كه پیش از آغاز زمستان، فقر و رنـج وسـیعی پدیـد آمـده اسـت. تردیدی نیست كه زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد... حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خـود طی چندین سال گذشته رسیده و كمبود غله و میـوهجـات حقیقتـاً هشدار دهنده است.
دلایل قحطیایران زمانی به بزرگترین فاجعه تاریخ خود دچـار آمد، كه تمام خاك ایران و كشورهای همجوارش در شرق و غرب، علاوه بر خلیج فارس، در اشغال نظامی انگلستان بود. از همان آغاز، انگلـستان، دست به تبلیغات ماهرانهای زد تا مسئولیت و تقصیر فاجعه قحطی ایـران را متوجه روسها و عثمانیها كند. اما تركهـا و روسها پیش از بروز قحطی، ایران را ترك كرده بودند و بنابراین عامل اصلی تشدید و طولانی شدن قحطیای كه منجر به مرگ میلیونها ایرانی شـد، سیاسـتهای بازرگـانی و مـالی بریتانیـا بـود.
خرید غله انگلیسیها در ایرانفرانسیس وایت در گـزارش خـود دربـاره قحطـی در ایـران، نگـاهی اساسی به خریدهای غله توسط ارتش انگلیس در ایران به دست میدهد. از گزارش او روشن است كه خریدهای غلـه توسـط انگلیـسیهـا بـرای ارتش چهارصد هزار نفری خود در بینالنهرین و نیز نیروهایشان در ایران دلیل اصلی كمبود غله و قحطی بوده است.
وایت میگوید: «متأسفانه رنج مردم در بسیاری از نقاط در اثر احتكار غله از سوی تجـار ثروتمنـدی كـه میخواهند آن را با سود كلان به نیروهای انگلیسی بفروشند، شـدت یافتـه است. حضور نیروهای انگلیسی تبدیل به بهانهای برای دشمنان آنهـا شـده است تا با تمسك به آن، قیمت بالای غله را برای مردم توجیه كنند؛ مردمی كه میشنوند این گرانی و كمبود به خاطر خرید غله برای تغذیـه نیروهـای انگلیسی به وجود آمده است.
گیلان گرسنه ماند تا انگلیسیها در باکو سیر شونداز گزارشهای مکرر میسیونرهای آمریکایی در رشت درمییابیم این شهر در آغاز از قحطی هولناکی که دیگر نقاط ایران را دربر گرفته بود، به دور بود. اکثر کسانی که در رشت در معرض گرسنگی و بیماری قرار داشتند، پناهندگان دیگر نقاط ایران بودند که بیشترشان توسط مردم، تیمار و تغذیه میشدند.
رشت در ژوئن 1918 به دست ارتش انگلستان افتاد، اما کنترل موثر شهر تا هنگام شکست جنگلیها- اواخر ژوئیه 1918- محقق نشد. اندکی پس از اشغال رشت توسط انگلیسیها، گیلان و از جمله شهر رشت نیز دچار قحطی شد؛ دلیل این امر در کتاب ژنرال دنسترویل آمده است.
«اندکی پس از اشغال گیلان، انگلیسیها برنج و دیگر مواد غذایی (از جمله هندوانه، عسل و حتی خاویار) را برای تغذیه ارتش انگلستان در باکو و مردم گرسنه آن شهر خریدند، بنابراین مردم ایران گرسنگی کشیدند تا اهالی باکو گرسنه نمانند.»جلوگیری انگلیسی ها از واردات غلهزمانی که قحطی مرگبار ایران را دربر گرفته بود، انگلیسیها علاوه بر خرید گسترده مواد غذایی، از واردات مواد غذایی از هند و بینالنهرین – همسایگان غربی و شرقی ایران – جلوگیری میکردند. علاوه بر خلیج فارس، هند و بینالنهرین نیز در اشغال ارتش انگلستان بود؛ در هند و نیز بینالنهرین غله کافی وجود داشت، اما ایران که در میان آنها قرار داشت، دچار گرسنگی بود. علاوه بر این، بریتانیا جلوی ورود مواد غذایی از ایالات متحده به ایران را گرفته بود. نکته بسیار مهم و قابل اعتنای این ماجرا، همانطور که از گزارشهای دیپلماتیک آمریکاییها نیز برمیآید، این حقیقت است که در همان زمان که ایران دستخوش قحطی خطرناکی بود که به مرگ میلیونها تن انجامید، بریتانیا از ورود مواد غذایی از ایالات متحده به ایران جلوگیری کرد. بار دیگر دولت ایالات متحده، به قتلعام ایرانیان تن داده بود.
هولوکاست افسانهی یهودیاندر حالیکه رسانههای تحت کنترل یهودیان هر روزه به ذکر مصیبت هولوکاست خیالی 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم میپردازند، اما هیچ نامی از هولوکاست واقعی 9 میلیون ایران در این رسانههای به اصطلاح بیطرف چیزی شنیده نمیشود. این در حالیست که اسناد متعدد تاریخی صحت وقوع هولوکاست در ایران را تایید میکند، ولی حتی یک سند! در تایید افسانه هولوکاست یهودیان تا به امروز از سوی حامیان آن عرضه نشده است! و تمامی محققینی که نقد کوچکی به این موضوع وارد سازند، بلافاصله روانه زندان شده و مورد پیگرد قضایی قرار میگیرند؛ گویی مصائب خیالی یهودیان بر مصائب حقیقی دیگر ابنای بشر برتری دارد.
حافظه تاریخی ایران و فراموشی هولوکاست ایرانی!
اگر جنایت ملی و جهانی بد است، که واقعاً بد و قابل انزجار است، چرا از جنایت امریکا و انگلیس در ماجرای ایجاد قحطی برای ایرانیان، که منجر به مرگ یک سوم جمعیت ایران و مرگ دهشتبار هموطنانمان شد، سخنی به میان نمیآید و در تاریخ جهان نامی از این جنایت هولناک ثبت و ضبط نشده است؟!
اینکه غربیها و داختگان داخلی آنها در کشورمان میگویند که حافظه تاریخی مردم ایران فعال نیست و بزودی مسائل را فراموش میکند و دشمن را بهجای دوست مینشاند، آیا صحیح است که هیچ نام و یادی از قربانیان جنایت وحشتناک قحطی تصنعی در ایران نمیشود؟!
منابع و مآخذ:کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد / ترجمه محمد کریمی
The Great Famine and Genocide in Persia 1917 -1919
قحطی بزرگ سالهای 1917 - 1919 بررسی اسنادی، فصل دوم ، دکتر محمد قلی مجد/ ترجمه معصومه جمشیدی