تاریخ انتشارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۵
کد مطلب : ۵۶۳۵۱
۰
plusresetminus
هوشیاری آنها و خوش خیالی ما
بلاغ-"ضربه اوّل"، که در ادبیات استراتژیستها از اقدامات پیشدستانه در بدست گرفتن ابتکار عمل و اعمال مدیریت بر صحنه های عملیاتی کنشگران حکایت دارد، دارای سابقه دویست ساله در غرب می باشد که ابتداء در حوزه نظامی و جنگ های تهاجمی به تجربه های مکرّر آنها رسید که اقدام جورج دبلیو بوش در افغانستان، عراق،... با بهره گیری از این دکترین بود و حال، اوباما نیز در ادامه سیاستهای اسلاف خود در کره شمالی، سوریه و...، همان روش را به اجراء می گذارد.

جنگ پیشدستانه، جنگی است که برای جلوگیری از حمله به ظاهر قریب الوقوع دشمن، به طور "پیش دستانه" علیه او انجام می شود. در حمله پیشدستانه، تهاجم حریف فوری و حتمی و قطعی است و بدلیل فرصت اندک برای جلوگیری از آغاز آن، چاره ای جز حمله پیشدستانه وجود ندارد. به عبارتی روشن تر، "به دشمن خود حمله کن و آن را خلع سلاح نما، پیش از آنکه به تو حمله کند". این اقدام نظامی، در مقام دفاع از خود صورت می پذیرد. جنگ پیش دستانه اغلب با جنگ پیشگیرانه، که جهت درهم شکستن یک دشمن بالقوه انجام می شود و در حکم یک اقدام تهاجمی است، یکی انگاشته می شود. "جنگ پیشدستانه"، مشروع و قابل دفاع و "جنگ پیشگیرانه" در مقابل، نقض حقوق بین الملل تلقی می گردد. در جهان امروز، تمایز میان این دو به شدت محل مجادله و اختلاف است. در جنگ پیشگیرانه، تهدید وجود دارد ولی قریب الوقوع نیست، امّا اجتناب ناپذیر است. تفاوت این دو، در عامل زمان و اصل غافلگیری است.

واقعه ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱، که با به قدرت رسیدن نومحافظه کاران در امریکا مورد برنامه ریزی کلان آن کشور قرار گرفت، فرصت مغتنمی را بوجود آورد تا سیاست این کشور امپریالیستی امکان تهاجمی در سطح جهانی به خود گیرد تا به این بهانه در کشورهای مورد نظر خود اقدامات پیشدستانه را با توجیه پیشگیری از تهدیدات بالقوه به انجام رساند. بدین جهت در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا که یک سال پس از حملات ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ منتشر شد، واژه "پیشدستی" برای مبارزه با تروریسم و دولتهای متخاصم امریکا مورد استفاده قرار گرفت. با این وجود، صاحب نظران روابط و حقوق بین الملل، رفتار و عملکرد امریکا را به خصوص در حمله به عراق، نه جنگ پیشدستانه، بلکه حمله ای پیشگیرانه به بهانه واهی وجود سلاحهای کشتارجمعی می دانند که اثبات عدم وجود این سلاح ها در عراق، خود مویّد بهانه جویی امریکا برای دخالت و کشتارهای فجیع در یک کشور مسلمان بوده است.

در حقوق بین الملل، به صورت عام، توسل به زور ممنوع است. منشور ملل متحد، تنها در دو مورد توسل به زور را مجاز می داند. مورد نخست، دفاع مشروع یا دفاع از خود است که مادّه ۵۱منشور، حق کشورها در دفاع از خود را به رسمیت می شناسد. در صورت وقوع تجاوز، کشورها می توانند برای دفاع از خود به زور متوسل شوند.

مورد دوّم، زمانی است که خود شورای امنیت به عنوان مرجع حفظ صلح و امنیت بین الملل، مجوز توسل به زور را صادر کند. طبیعی است که امکان توسل به حملات پیشدستانه و پیشگیرانه در مورد دوّم وجود نداشته باشد و تنها در مورد اوّل، آنهم با وجود دلائل آشکار و متقن، که دلالت بر تحرکات نظامی در دریا، هوا و زمین از سوی کشور مهاجم داشته باشد، موضوعیت دارد.

از آغاز قرن بیستم الی امروز، این کشورهای غربی هستند که از گسترش ماده ۵۱ منشور ملل متحد با تلقی خاص، برای پیگیری منافعشان استفاده و بعبارتی سوءاستفاده می کنند. این کشورها، تنها با وارد آوردن اتهام به کشورهای دیگر، پیش از آنکه این اتهامات در مرجع بی طرف بین المللی اثبات شود، اقدام به تهاجم همه جانبه و مرگبار می کنند و مجموعه رفتارهای خود را به حساب حمله پیشگیرانه می گذارند. شورای امنیت سازمان ملل بویژه کشورهای دارای حق وتو، تاکنون در جهت جلوگیری از سوءاستفاده های حقوقی قدرتهای متجاوز بخصوص امریکا، انگلیس و فرانسه در دستاویز قراردادن این اصل، اقدامی نکرده تا مانع از گسترش توجیه غیرانسانی جنگهای تهاجمی تجاوزطلبانه و زیادت خواهانه بجای حمله پیشگیرانه شود، چرا که این سه کشور از اعضاء پنجگانه شورا می باشند.

رفتارکنونی امریکا در مورد سوریه، نمونه ای از رفتار متخلّفانه و سرکشی از قوانین بین المللی است. تروریستهای مورد حمایت امریکا در سوریه و عراق، که مولود نامشروع ائتلاف جنایتکارانه امریکا، رژیم اشغالگر قدس، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر، ترکیه،...می باشند و براین حقیقت هیچ کسی در دنیا کوچک ترین تردید ندارد، بوسیله عربستان و با اشاره امریکا به سلاح های شیمیایی و کشتار جمعی مسلح می شوند و از این سلاح ها علیه دولت قانونی سوریه و مردم بیگناه استفاده می کنند، آنگاه امریکا در عدم کسب اجماع در شورای امنیت و حتی عدم حمایت سگ های دست آموزخود (اصطلاحی که نشریات اروپایی از آن استفاده می کنند) نظیر انگلیس و فرانسه، همچنان بر تصمیم فردی خود در حمایت های همه جانبه از تروریستهای مسلح درسوریه اصرار می ورزد و تروریست بد و خوب جدا می کند و این یعنی یک یاغی گری و قلدری جهانی.

در مذاکرات اخیر ۱+۵، همچون دفعات قبلی با طرح موضوع حقوق بشر در ایران، زیادت طلبانه استراتژی "ضربه اوّل" را هوشیارانه پی می گیرد و با اصرار بر مواضع خارج از دستور و نامربوط با موضوع مذاکرات، سعی دارد با کشتن وقت و فرصت و متوقف نگه داشتن رشد علمی و فنآوری های هسته ای جمهوری اسلامی، قبح مذاکره با سرآمد شیاطین تاریخ را نزد افکار انقلابی ملت بزرگ و متدین ایران اسلامی و مستضعفان جهان از بین ببرد.

استراتژی "ضربه اوّل"، که در همه زمینه ها مورد استفاده غرب و امریکا قرار می گیرد و علی رغم ضعف و ذلت آنها در همه عرصه ها بخصوص در ساحت فرهنگ و خیانت نابخشودنی آنها به بشریت در نابودکردن اخلاق و معنویت و انسانیت، آیا نباید برای کشورهای مستقل و حق طلب بویژه مسلمانان و در رأس آنها مسئولان جمهوری اسلامی ایران ، مورد اهتمام و برنامه ریزی قرار گیرد؟.

از یکسال و نیم قبل و از آغاز بکار دولت دهم، که مذاکره مستقیم با امریکای ذوق زده شروع شد، مکرر غربی ها بخصوص امریکائیها با تهاجم های پیشدستانه و وارد آوردن اتهام های وقیحانه، با سکوت و اغماض های مصلحت جویانه دولتمردان مان مواجه شدند و در خبط های متعدد جهانی از ما به اصطلاح خود باج سکوت گرفتند تا شاید در روند مذاکرات با تیم مذاکره کننده کشورمان همکاری و تعامل کنند، امّا نتیجه چیزی جز زیاده خواهیهای استکباری نبود و عجیب این که مسئولان ما همچنان خوش خیال تعامل شیاطین با جمهوری اسلامی هستند.

آیا تاکنون به "ضربه های اوّل" غرب در حوزه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با هدف "حفظ خود" و با استراتژی "حملات پیشدستانه و پیشگیرانه" اندیشیده ایم که آثار این ضربات در جامعه ما، چه خساراتی را به بار آورد و فقدان این استراتژی در کشور ما، چه میزان زیانبار و جبران ناپذیر است؟!.

آیا وقت این تدبیر برای امیدهای مورد وعده خداوند هنوز فرا نرسیده است؟!.

انتهای پیام/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

۱۹۵ هزار فعال صنفی مازندران در خطر محرومیت
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
بهار نارنج، ظرفیتی که فدای نام و نشان شد
سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲
حجاب نماد سلامت و توازن
شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴