تاریخ انتشارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۲
کد مطلب : ۵۶۵۸۵
پرداختن به "معروف ها"، یعنی تقدیس خوبی‌ها و تحسین "ایرانیان متقی"؛ و توجه به "منکرات"، به معنی تقبیح "زشتی ها" و محکوم کردن "صیهونیست های امپریالیستی"، که خالق بدی ها و ناشر زشتی‌هایند.
۰
plusresetminus
چهار پرده و یک آگهی برای چند دقیقه اندیشه
پرده اول:
* مادر در کمال فداکاری و در اوج عاطفه به فرزند خود شیر می دهد و در ازای این خوراندن شیره جان خود فوق العاده راضی است.

* پدر از صبح علی الطلوع تا بوق شب در دو، سه جا کار می کند تا وسایل رفاهی زندگی را برای زن و فرزندان خود فراهم آورد و خستگی جانکاه را به جان می خرد با وجود این، در قبال راحتی خانواده خود، احساس رضایت می کند.

* حسن و فاطمه هر یک دست پیرزنی را که مادرشان هست، می گیرند و او را در حیاط خانه و لابه‌لای درختان حرکت می دهند تا علاوه بر ایجاد نشاط روحی، ماهیچه های پای مادرشان تقویت شود. فاطمه هر چند لحظه دست مادر را و حسن سر مادرش را می بوسند و هر از چند گاه با شوخی های خود سعی دارند مادرشان را بخندانند.

پرده دوم:

* از پشت نرده، پدر به پسر زندانی شده خود با چشمانی اشک آلود و با لحنی ملامت آمیز از دورانی می گوید که او را از دوستی با رفقایی منع می کرد که اهل خلاف بودند، ولی پسر تنها با سکوت و به زیر انداختن سر، همچنان راه خود را می پیمود و سر انجامش پس از دوره های سخت و دربدری، به چهار دیواری زندان خاتمه یافت که با حکم حبس ابد، باید همواره در انتظار فرجی برای عفو و بخشودگی ها باشد.

* نرگس دستان نحیف دختر ۲۰ ساله خود را که با مرگ زیر دستگاه های مختلف بیمارستان دست و پنجه نرم می کند، در دست خود گرفته و به دل خود می چسباند. بی صدا و آرام، قطرات اشک او به روی ملحفه می غلتد و لکه بزرگی را بوجود آورده که خود گویای عمق دل شکستگی نرگس ۳۸ ساله است.

او، خود را در یک مرور گذرا به گذشته، سرزنش می کند که شاید پس از مرگ همسرش (مرتضی) در جریان تصادف، دقت لازم را در تربیت هدی به عمل نیاورد تا دختر نازش در دانشگاه به دام فساد و اعتیاد گرفتار نیاید.

به یاد می آورد که چند بار با مشاهده برخی رفتار های هدی، به او مشکوک شده بود، بخصوص دو باری که دیگران هم به او راجع به هدی چیز هایی را گفته بودند؛ ولی نرگس ملاحظه حال دختر یتیم خود را کرده بود و تذکرات لازم را به او نداده بود. لحظه ای نمی گذرد که با از کار افتادن نبض هدی، نرگس نیز نقش بر زمین شد.

پرده سوم:

* پیرمردی به این می اندیشد که چرا انسان ها، اعم از پیر و جوان، علی رغم اینکه زیبائی های خوبی ها را دوست می دارند و آنها را می ستایند، از نشر و گسترش آن و بیان اهمیت و لزوم فراگیر شدن این "معروف‌ها"، دریغ می ورزند.

* بسیاری را می توان دید که دست به پشت دست می زنند و بابت از کف رفتن فرصت ها در دلالت همدیگر به خوبی‌ها و معروف‌ها تأسف می خورند. از شایع شدن این منکر که می گوید: "بازهم نصیحت"، "چه حاجت به پند و موعظه" و ...، به ویژه بین قشر جوان گلایه می کنند، ولی چه سود که جوانی گذشت و فصل خزان پیری فرا رسید.

پرده پایانی:

* دعوت دوست، فامیل، قوم و خویش به خوبی ها و آرزو کردن خوشبختی و سعادت برای آنها و تلاش در این جهت را می گویند: "امر به معروف"، و خدا رحمت کند آنانی که با خیرخواهی دیگران، می شوند: "آمر به معروف".

* به صدا درآوردن زنگ خطر برای جلوگیری از سقوط دیگران، آگاهانیدن اطرافیان به خطر در کمین، می شود:"نهی از منکر" و خداوند نبخشد آنانی را که مانع سقوط و هلاکت دیگران نمی شوند.

آگهی ختم پرده ها:

* واقعاَ بدون حب و بغض شخصی و جناحی، و بدور از هرگونه تند و کندروی، چرا در جامعه ایرانی که پایه تربیت و اعتبار آن به آموزه های اسلامی و خیرخواهی های دائمی برای دیگران است، نباید "آمر به معروف" و "ناهی از منکر" مورد توجه قرار گیرند!

* پرداختن به "معروف ها"، یعنی تقدیس خوبی‌ها و تحسین "ایرانیان متقی"؛ و توجه به "منکرات"، به معنی تقبیح "زشتی ها" و محکوم کردن "صیهونیست های امپریالیستی"، که خالق بدی ها و ناشر زشتی‌هایند.
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

سینمای دفاع مقدس؛ محبوب و مهجور
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
چرا مجازات ارتداد سنگین است؟
چهارشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰