به گزارش
بلاغ، عصر پنج شنبه یک روز سرد زمستانی، تو تصمیم داری پس از مدتها سری به مزار درگذشتگان بزنی، باران ملایمی میبارد و تو غرق در فکری و قصد داری تا با پیاده رفتن، خودت را درگیر ترافیک شدید خیابانهای منتهی به آرامگاه ملامجدالدین نکنی تا رشته افکارت از هم وا نشود.
در طول راه بیوقفه به یاد خاطراتی هستی که از آنان داری، مادربزرگ، پدربزرگ، دوست جوانمرگ شدهات، شهدای محلهات و ... گاهی بغض میکنی اما چون در خیابان هستی خودت را جمع و جور میکنی تا نگاههای کنجکاو را به روی خودت متمرکز نکنی.
در همین حال هستی تا به مزار مادربزرگت میرسی و ناگهان گویی که صاعقهای به تو اصابت کرده باشد، از جا میپری و چشمانت چیزی را می بیند که اصلاً انتضارش را نداری، می بینی که در فضای 35 سانتیمتری مابین قبر مادربزرگت و قبر مجاور آن قبر تازهای اضافه شده و برای این کار بخشی از سنگ قبر هر دو را هم تخریب کردهاند.
دیگر نه میتوان کنار قبر او نشست و نه ایستاد، فقط باید از دور برایش فاتحهای خواند.
وجودم از خشم و عصبانیت پُر شد، به دفتر آرامگاه رفتم و از یکی از کارمندان آنجا علت را جویا شدم، با بیتفاوتی و لحنی توهینآمیز گفت: «ای بابا ! مرده دیگر مرده است، چه فرقی می کند کجا باشد؟»
وقتی در دیگر قطعات آرامگاه ساری پرسه میزنی، میبینی که گورهای بسیاری به این سرنوشت مبتلا شدهاند و در آنجاست که به عینه میفهمی سازمان آرامستان شهرداری ساری دفن مردگان را در این شهر به صنعت پررونق کفن و دفن تبدیل کرده است.
آنان حق دارند که در این کسادی بازار و افول ارزشهای اخلاقی حتی از همشهریهای داغدیده خود نیز کاسبی کنند، آن هم به قیمت فروش و دلالی قبرهایی که همنرخ آپارتمانها شده اند و آنجاست که به نیت کاسبکارانه این افراد پی میبری.