دو حزب دولتساز عامل اصلی و داخلی فتنه/فعالیتهای داخلی و خارجی توسط پدران معنوی و آقازادههای نمکدانشکن
به گزارش
بلاغ، نظام سلطه جهانی از نخستین روزهای تولد و پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان دشمن اصلی اسلام ناب محمدی(ص) در جهت فروپاشاندن انقلاب اسلامی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه، لحظه به لحظه علیه این انقلاب و مردم ایران اقدام به اجرای دسائس و توطئههای خونبار کرده که هر چند با وارد آوردن آسیبها و خسارات به مردم و کشور ایران، اما هیچگاه نتوانست اساس این نظام الهی را با مخاطرات جدی به خطر افکند، لیکن قدرتطلبی و حقد و کینه دو حزب دولتساز سازندگی (حزب کارگزاران) و اصلاحات (حزب مشارکت) علیه این نظام ولایی موجب شد تا اهداف و شیوههای براندازی دشمنان خارجی سوار بر بیبصیرتی عوامل این دو حزب دولتساز، تهدیدات امنیتی را با گسترش اغتشاشات و آشوبها متوجه اصل موجودیت نظام سازد که در واقع فتنه بزرگ 88 بعداز حماسه بزرگ ملت پرافتخار ایران به وجود آمد.
نگاهی به فهرست بلند بازداشتیهای اغتشاشات تهران، میتوان نامهای فراوان از آقازادههای وابسته به دو حزب دولتساز فوق را مشاهده کرد که با توجه به حضور آشکار پدرانشان در مدیریت و تشدید آشوبها، جای تعجب از مظلومیت نظام ولاییمان شدیدتر میشود که چگونه نظام برآمده از خون پاک شهدا و مجاهدت اولیاء، اوصیاء و جانبازان، عدهای رنگباخته و هویت از دست داده با عنوان مسئولان و شخصیتهای دخیل این نظام از درون نظام مشغول تخریب و سوزاندن خیمه نظام اسلامی هستند.
امواج فتنه هر از گاه ممکن است در کوتاه مدت با حضور شخصیتهای صاحب نام در جریان فتنه، مردم را دچارانحراف، تحریف و اشتباه کند، اما هیچ گاه چهرهها زیر لایههای قطور گریم و نقابهای رنگین باقی نمیماند. مردم ما در همه اعصار گذشته مسیر خود را پس از طی دوران کوتاه از سردمداران فتنه و فساد جدا کردهاند.
چنین اتفاقاتی در دوران انقلاب ما کم نبوده و مردم ممکن است در یک مقطع پشت سر کسی راه بیفتند، اما بعد از مشخص شدن ماهیت افراد و تشخیص انحراف از مسیر امام، انقلاب و ولایت رابطه خود را با آنها قطع کردهاند.
دو چهره متشخص و پدر معنوی دو حزب دولتساز، آقای هاشمی رفسنجانی (پدر معنوی حزب کارگزاران) و آقای محمد خاتمی (پدر معنوی حزب مشارکت) قاطعانه از جریان فتنه حمایت میکردند و با نواختن بر طبل اختلافات ملی با صدای کرکننده گوش فلک، "تقلب"، بر تنور آشوبها میدمیدند و آقازادههای نمکدانشکن و بیملاحظه از داخل و خارج دور هم بر محور این دو حزب گرد آمده و با همکاری صمیمانه و نزدیک امریکا و رژیم اشغالگر قدس و گروهکهای مزدور و وابسته به آنها به ویژه سازمان منافقین، حزب توده، گروههای سلطنت طلب، چپهای مارکسیستی، اشراری همچون عبدالمالک ریگی و...، کشور را تحت شدیدترین فشار تسلیم قرار دادند تا نظام و رهبری را به تسلیم در قبال قدرتطلبیهای خود و رفراندوم قانون اساسی با حذف اصول مربوط به اسلام، ولایت فقیه، شورای نگبان و... وا بدارند.
سنای امریکا به طور آشکار در اولین گام بودجه 55 میلیون دلاری را با عنوان "قربانیان سانسور در ایران" به تصویب رساند. براساس سخنان سناتورهای ارائهدهنده این طرح، هدف اصلی از تصویب این بخش از بودجه، بازکردن فضای ارتباطات اینترنتی برای معترضان ایرانی است تا بتوانند راحتتر به انتقال اطلاعات بپردازند.
کارگزاران و مشارکتیها و اصلاحطلبان با اطمینان از حمایتهای بیچون و چرای خارجی، براساس اعترافات برخی از سران فتنه، چهار لشکر انسانی با هدف انقلاب مخملین را در کشور سازماندهی کردند، یک بخش در قالب سازمان رأی در چند لایه و یک مغز متفکر که قریب به 300 هزار نفر را در بر میگرفت.
لایههای بعدی هم کارگروههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی، سیاسی و غیره بودند. همچنین سازماندهی بیش از 20 کارگروه را برنامهریزی کردند.
گروههای دانش آموزی، دانشجویی، زنان، کارگران، کشاورزان، دامداران، کارمندان، همه و همه را در این سازماندهی جای دادند، پس از آن که دراین شبکه وسیع با استفاده از ابزارهای ارتباطی که بیگانگان در اختیارشان قرار دادند، دو موضوع: دروغگوبودن دولت مستقر و اتفاق تقلب بزرگ و وسیع را جا انداختند، فاز بعدی یعنی اغتشاشات و صدور بیانیه و اعلامیههای روزانه و هفتگی برای تشدید درگیری و آشوب آغاز شد و متأسفانه دعوتهای مکرر مقام معظم رهبری به تمکین در مقابل قانون و بررسیهای قانونی موارد و مصادیق تقلب از سوی سران فتنه مورد توجه قرار نگرفت و در مقابل، آنها هر روز به حجم فعالیتهای تخریبی و براندازانه خود ادامه دادند و کشور را 8 ماه پس از کسب بزرگترین افتخار حماسی تاریخ، به ورطههای خطرناک سوق دادند تا در نهایت، شعلههای خشم و فریاد 9دی مردم صبور و غیور ایران اسلامی آنها را به سوراخهای خود فراری داد تا در فرصتهای بعدی راه ناتمام خود را بپیمایند، غافل از آن که رابطه امت هشیار با امامت بصیر دائمی و ناگسستنی است.