به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بلاغ؛ هر انسانی برای پیمایش راه سعادت و نیکبختی در زندگی نیازمند الگویی است که بتواند از راه مطمئن و تضمین شده و کوتاه بگذرد تا به سعادت دست یابد.
سالکی که مسیرش عشق و عرفان بود
سردار شهید قاسم سلیمانی، بدون تردید و آنچنانکه خود نیز میگفت، در زندگی خود از اوان جوانی دارای سرمشق و الگو بود. او بهترین الگو را طی بررسیهای فراوان، در پیروی جانانه از امامان معصوم یافت و با مطالعه و کسب شناخت از زوایای زندگی آن الگوهای خلقت، سعی بلیغ کرد تا براساس نسخه امامان معصوم تمام زندگی خود را تنظیم کند و تطبیق دهد.
او بخوبی پی برده بود که زندگی کوتاه دنیا، بسرعت، کودک را به نوجوانی و سپس با سرعت بیشتر به جوانی منتقل میکند و از آن مقطع نیز، با شتاب هرچه تمامتر بسوی میانسالی و آنگاه به پیری و در خاتمه نیز، ترک دنیا میشتابد.
بدین جهت، باید از این زندگی کوتاه و بسرعت گذرای دنیا، حداکثر سعی و تلاش را برای رسیدن به قله فضیلتها بعمل آورد تا به مثابه الحاق قطره به اقیانوس، جاودانه شد.
در آغاز راه، اخلاص و پاکی کامل درونی با نیت رسیدن به رضای الهی را اولین اهتمام خود در راه خدمت به کشور و ملت قرار داد و سالهای دفاع مقدس، به بهترین سکو برای نیل به آرزویش، که شهادت در راه خداوند و ملحق شدن به دوستان شهیدش بود، بدل شد.
حاج قاسم، مجسمه فضیلتها
علیرغم موفقیتهایش درعملیاتهای پرخطرسالهای دفاع مقدس و مجروحیتهای مکررش، آرزوی خود پس از دفاع مقدس را در سنگرهای دیگر و مناطق مختلف داخل و خارج کشور پی گرفت. سپاه قدس را مظهر فریادرس مظلومان و محرومان و دادخواهان قرار داد و بویژه در سرزمینهای اشغالی، توانست دستان خالی مبارزان و مجاهدان را از سلاحهای بهخصوص مدرن موشکی آنهم با فناوریهای بومی آن کشورها، پر کند و معادلات ظالمانه جهان را برهم بزند.
در ذیل اخلاص و خداسویی او بود که تحت زعامت نائب امام زمان، امام خامنهای (مدظلهالعالی)، توانست حکومت داعش را علیرغم حمایت مستقیم مستکبران عالم قرار داشتند، از عراق و شام برکند و از بین ببرد. او همچون آب ذلال کوهساران، شفاف، جاری و حیاتبخش بود. هیچ غل و غشی در وجود او نبود؛ چراکه شیطان نفس را سالها بود با مجاهدت شبانهروزی در خود مهار کرد و آن را لجام زد. زندگیاش را وقف بشریت و خدمت به محرومان و نجات ستمدیدگان از چنگال ددمنشانه آمریکای صهیونیستزده کرده بود.
خستگیناپذیر و پرتحرک و حریص در خدمت به دیگران فراتر از مرز و جغرافیا بود. خشونت میدانهای رزم و دیدن پیکر مطهرصدها شهید راه عدالت، ذرهای از لطافت روحی او نکاهید و بیش از همه به دلجویی محرومان و سرکشی ایتام و خانواده شهداء میشتافت.
تحلیلگری بصیر
حاج قاسم، با ذهنی خلاق و نگاهی عمیق، تحلیلهای واقعبینانه و عالمانه از مسائل را ارائه میداد که نمونههایی کوتاه ازقدرت تحلیلی اور ا ذیلاً به مطالعه مینشینیم:
پدیده تکفیرو جنایتهای وحشتناک
اظهارات سردار حاج قاسم سلیمانی: تکفیر به شکل عام و خاص آن (مثل داعش)، چه زمانی در تاریخ جهان یک پدیده نظری از نوع جنایت بوده است. جنایتهای عجیبی که من فکر نمیکنم هیچ یک از رسانههای دنیابتوانند آن تصاویری که خود داعش از جنایاتی که انجام داده است، منتشر کند، هیچ قلبی تحمل دیدن آنها را ندارد. هیچ چشمی نمیتواندببیند و شدیداً متاثر نشود. گوشههایی را در تلویزیونها نشان میدهند.
در شهر تکریت حدود ۱۳۰۰ نفر جوان بیگناه از پادگانی فارغالتحصیل شدند و داعش به آنها تیر خلاصی زد و سرشان را برید و داخل رودخانه انداخت. بیش از دو هزار نفر از دختران نوجوان و زنان جوان را، بدون اینکه حدود شرعیاش را بدانند، دست بهعه دست بین خودشان به فروش رساندند. اینها جنایتهای عجیبی بود، کشتارهای صد نفره، دویست نفره، پانصدنفره.
شما فقط یک نمونه را دیدید که یک طفل را در شرق حلب سر بریدند. این سربریدن دیدن عجیبی داشت؛ این که با خنده و تفریحگونه، از طفل سئوال کردند: سرت را ببریم یا با تیر تو را بکشیم؟؛ و سر این طفل را بریدند. من دیدم ذر استان ذیاله عراق، طفلی را از سینه مادرش گرفتند و او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند و پلو گذاشتند و برای مادر فرستادند. این جنایت وحشتناک در سابقه تاریخ بشریت نایاب است.
علت حضور ایران در سوریه
وقتی دستگاه فرهنگی و تبلیغی کشور از توجیه افکار عمومی در مورد علل حضور ایران در سوریه کوتاهی و تعلل کردند، این سردار بصیر وارد میدان تبیین شده و میگوید: چرا وارد سوریه سدیم و چرا وارد عراق شدیم و کمک کردیم؟.وقتی که منطق طرف مقابل این است که تو از نظر دینی واجبالقتل هستی!، و این که میزان هرچه بیشتر کشتن تو، بهشت را بر او واجب میکند، و نوامیس شما را غارت میکند، آیا امکانی برای دیپلماسی وجود دارد؟.
یک وقت انسان میگوید: "این خطر مربوط به جای دیگری هست و به ما چه؟. یک وقت نه، همه تلاش او این است که "این را از سر راه بردارد، مبادا که به ما برسد!".
آن خبیثی که اعلام دولت اسلامی عراق و شام را کرد، پل اول او برای رسیدن به ما بود.
ما میتوانستیم بنشینیم و فقط نگاه کنیم که سوریه و عراق چه زمانی سقوط میکنند، (ولی در این بین) دشمن تجهیز بشود و با قدرتی ده برابر و صد برابر به مرزهای ما بیاید و وارد کشور بشود و صفآرایی کرده، بعد هم شروع به کشتار بکند.
هیچ انسان هوشمندی، هیچ مدیر مدبری و هیچ انسان مسئولی این را قبول نمیکند و میگوید: "باید به سمت این شجره خبیثه رفت و آن را در ریشه خشکاند".
اگر آن فداکاریها نمیشد، امروز در خیابانهای ما چه اتفاقاتی میافتاد؟. حال اگر این هیولا به ایران میرسید، چه بلایی سر این کشور میآمد؟!.
خودسازی، اصلیترین سرمایه
سردار اگر به هر درجهای از تعالی رسید، در اثر خودسازی و مراقبت شدید بر انجام فرائض و ترک محرمات بود. این داستان میتواند تا حدی تعلق قاطع خاطراو به انجام بموقع فرائض را به تصویر بکشد.
سردار محمدرضا اسدبیگی از همرزمان حاج قاسم میگوید: بارها در جلسه طراحی عملیاتهای بزرگ که با حضور فرماندهان روسی، ایرانی و سوری تشکیل میشد، سردار سلیمانی همیشه همه طرحها و نقشهها را میشنید و در پایان اظهارنظر میکرد.
وقتی از فرماندهان روسی میپرسیدیم: شما که با این نقشههای بزرگ به جلسه میآئید، چرا سرانجام پیشنهادات سردار سلیمانی را تصویب میکنید؟؛ جواب میدادند: اولاً اطلاعات سردار دقیقتر از نقشههاست، دوم اینکه به علت درایت، هوش و تجربه سردار از هشت سال جنگ ایران و عراق و همچنین شناخت کامل ایشان از جبهه مقاومت باعث میشد که ایشان بهترین طرحها را ارائه بدهد.
سردار اسدبیگی در ادامه اظهار میدارد: در سال ۹۳ سردار سلیمانی از طرف ایران برای مذاکره و دعوت روسیه برای حمایت از سوریه به مسکو رفت. قبل از اینکه پوتین برسد، وقت اذان شده بود. حاج قاسم زیر نگاه عوامل تشریفات بلند میشود و اذان و اقامه میگوید که صدایش در سالن میپیچد. بعد با آرامش نمازش را میخواند. به همراهانش گفته بود: در عمرم چنین لذتی از نماز نبرده بودم. بعد از نماز در سجده شکر گفته بود: خدایا این بود کرامت تو؛ روزی در کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا من قاسم سلیمانی آمدهام اینجا، نماز خواندهام.
مقامات روسی دیدار ۱۵ دقیقهای با پوتین را برای سردار تدارک دیده بودند، اما این دیدار چندین ساعت طول کشید و حاج قاسم رئیسجمهور روسیه را برای مشارکت در جنگ سوریه آماده کرد".
نمونه دیگر از روحیه مروت و جوانمردی
سردار اسدبیگی به نمونه دیگری از جوانمردی و روحیه دینی حاج قاسم اشاره میکند و عنوان میدارد: "در بحث گروههای تکفیری، لیدرها نقش بسیار مهمی در جذب افراد داشتند، بطوری که نیروهای جذبشده در عربستان، آموزش اعتقادی دیده، کاملاً شستشوی مغزی میشدند و سپس با گذراندن آموزشهای نظامی با یک انگیزه مضاعف برای مبارزه به سوریه و عراق میآمدند.
آنها حتی قاشق و چنگال هم در جیبشان میگذاشتند، چراکه معتقد بودند بهمحض هلاکت، با پیامبر(ص) ناهار خواهند خورد.
این همرزم حاج قاسم افزود: ما به شدت پیگیر فردی به نام شیخ عبدالله محیسنی، مسئول شرعی جبهه النصره، و به عبارت دیگر، نفر دوم گروه تکفیری بودیم، که گزارشهای موثقی در رابطه با او به دستمان رسیده بود. قرار بود او در ساعت ۱۲ شب تا ۵ صبح در یک خیابان و به یک خانه رصدشده برود. از این رو، مختصات محل مورد نظر را به مقر فرماهدهی جهت کسب آخرین دستور ارسال کردیم تا با پهبادهایمان او را نابود کنیم.
اتفاقاً سردار سلیمانی هم در منطقه بود و از این که محل اقامت شیخ عبدالله را پیدا کرده بودیم، خوشحال بود، ولی وقتی شنید که او برای وضع حمل همسرش به آنجا رفته است، با انهدام آن محل و کشتن این سرکرده داعشی مخالفت کرد و گفت: به هیچ وجه نباید خانواده او و افراد بیگناه آسیب ببینند.
انتهای پیام/