بدور از فرعی ‌سازی اصلی‌ها و اصلی‌سازی حاشیه‌ها

احمدی‌نژاد در منشور شفافیت و بررسی واقع‌بینانه

تاریخ انتشارجمعه ۶ تير ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۱
کد مطلب : ۴۲۹۰۰۸
مردی که با حمایت‌های همه جریان‌های ارزشی و مومن به انقلاب اسلامی توانست به عنوان ششمین رئیس جمهور در دو دوره بر اریکه ریاست جمهوری تکیه زند و در حمایت از محرومین اقداماتی را به انجام رساند، پس از افول اقتدارش، میخواهد مجدد به قدرت بازگردد البته اگر شاخص‌ها وخصلت‌هایی که موجب سقوط او شده بودند به او اجازه این بازگشت به قدرت را بدهند.
۰
plusresetminus
احمدی‌نژاد در منشور شفافیت و بررسی واقع‌بینانه
به گزارش بلاغ، در بررسی شخصیت و کارکرد احمدی نژاد باید به نکاتی توجه داشت تا ره افراط و تفریط را نپیمود و از ریل انصاف خارج نشد.

این نوشته درصدد حاشیه‌سازی در شرائط حساس کنونی کشور نیست بلکه در پرداختن به یکی از مسائل و دغدغه‌ها در فضای سیاسی، بر آن است تا نگاهی منصفانه و واقع‌بینانه داشته باشد بر موضوع "احمدی‌نژاد"، که یه عنوان واقعیتی انکارناپذیر باید یکبار و برای همیشه این موضوع مورد کنکاش و بازبینی بدور از حب و بغض قرار گیرد و بجای برخورد احساسی با آن، عقل و مصالح کشور و ملت مبنای قضاوتی شود که مبتنی بر واقعیت‌های ناگفته و حتی نادیده می‌باشد.

بدین جهت موضوع "احمدی‌نژاد" در بضاعت رسانه‌ای، نکاتی را پیش روی بررسی و قضاوت شما خواننده حقیقت‌جو قرار می‌دهد:

احمدی نژاد همواره تا رسیدن به جایگاه ریاست جمهوری مورد حمایت جریان‌های ارزشی و ولایی و اصولگرایان بود، هرچند در مناصب اجرایی قبل و حین ریاست جمهوری دور اول، مورد انتقاد این جریان و گروه‌ها قرار می‌گرفت اما در مجموع در کادر اصولگرایی تعریف می‌شد، ولی احمدی‌نژاد پس از به قدرت رسیدن و انجام چند سفر استانی و مشاهده خیل عظیم جمعیت، در محافلی انتساب خود به جریان اصولگرایی را نفی کرد و اظهار داشته بود که اصولگرایان با وصل خود به من، اعتبار کسب کردند.

 نقطه قوت احمدی نژاد در تلاش خستگی ناپذیر و کارآکتر اجرایی او بود. تحرک مستمر و به میان مردم رفتن و در صحنه کف‌کار تصمیم گرفتن و بسرعت و فارغ از بروکراتیک اجرایی عمل کردن، از او شخصیتی منحصربفرد ساخت که در کنار سفرهای متعدد استانی و تصویب پروژه‌های پرشمار توانست به پایگاه اجتماعی فوق‌العاده‌ای دست یابد که همچنان در میان توده‌های ضعیف و متوسط جامعه هم بدلیل افزایش به یکباره حقوق بازنشستگان و یارانه نقدی و...، دارای محبوبیت است.

نکته غیرقابل انکار در انرژیک بودن احمدی نژاد همین بس که او رکورد تحرک و تلاش ریاست جمهوری در جهان را زد و تراز این جایگاه را به موقعیت غیر قابل رقابت رساند که تا امروز بمانند او را نمی‌توان مثال آورد. او توانست سطح انتظار جامعه از رئیس جمهور را آنچنان ارتقاء دهد که بعید است تا سال‌ها کسی بتواند رکورد وی را پست سر بگذارد. از این روی، او کار را برای روسای جمهور پس از خود سخت کرد؛ چراکه افکار عمومی روسای جمهور بعدی را با معیار تحرک احمدی‌نژاد می‌سنجند و به آن رئیس جمهور نمره می‌دهند.

اگر تعدد سفرهای استانی و شهرستانی احمدی نژاد امتیاز بود و دولت او را با واقعیت‌های اقصی نقاط کشور آشنا می‌ساخت تا تصمیمات مبتنی بر  درد و آلام مردم را اتخاذ کند، این ضعف جدی را داشت که مرکز و سازمانی متولی مطالعه و برنامه‌ریزی کشور تحت عنوان "سازمان برنامه و بودجه" را مزاحم تصمیمات فی‌البداهه خود بویژه در این سفرها و تصمیمات شهرستانی و استانی ببیند و اقدام به انحلال این سازمان راهبردی کند، که حتی اگر این سازمان نیازمند اصلاحات جدی می‌بود، انحلال آن سازمان توازون رشد منطقه‌ای استان‌ها را بهم می‌زد و انسجام و تمرکز در عمران متعادل مناطق به اقتضاء استعدادهای بومی و محرومیت‌ها را از بین می‌برد.
به اعتراف حتی مدافعان احمدی‌نژاد، نمی‌بایست رئیس جمهورآن سازمان را منحل می‌کرد و کشور را از سازمانی با مسئولیت راهبردی محروم می‌ساخت.

از ضعف‌های سفرها این بود که میزان اختصاص بودجه برای هر استان و شهرستان این اواخر به میزان استقبال مردمی از رئیس جمهور بستگی پیدا کرده بود، ضمن آنکه انبوهی پروژه‌ها و محدودیت‌های اعتباری و مشکلات فنی، موجب عدم تحقق بخشی از  برنامه‌های سفر و اجرا نشدن شماری از این پروژه‌ها شده بود.
جابجاشدن استان‌ها در سفر هیات دولت و مقدم شدن برخی استان‌ها، گویای تاثیر لابی‌گریها در این ارتباط بود که هرچند نمی‌توان به تعداد اندک این مورد، نمره منفی چندانی داد.

توقع منطقی از هر رئیس جمهوری در تمام دنیا بویژه در جمهوری اسلامی، که دارای قوانین اسلامی مبتنی بر اعتقادات مشخص و ممتازی در حوزه‌های متعدد و متنوع بر مدار ولایت است، تبعیت از قانون و گردن نهادن به منافع مردم و مصالح عالیه کشور امری طبیعی و عادی است.

احمدی نژاد به اعتراف اکثر دوستان و نزدیکان او، علی‌رغم شنیدن حرف‌ها قبل از تصمیم‌گیری، نظر شخصی خود را مصممانه به اجرا می‌گذارد و در این زمینه الا از نفراتی خاص حرف نمی‌گیرد و استبداد رای دارد. در این زمینه چون حوزه عمل رئیس جمهور گستره کشوری است، خسارات زیادی متوجه مردم و مملکت شد که ذکر آنها موجب اطناب این مختصر می‌شود.

نکته اساسی که گرانیگاه اصلی احمدینژاد بود و هست، موضوع فکری و اعتقادی است. احمدی نژاد معتقد است انسان‌ها می‌توانند با پاک فکری و تهذیب نفس و عمل، توفیق ملاقات با امام زمان(عج) را پیدا کنند و در طول تاریخ پس از غیبت کبری، بدلیل تنبلی و سپردن این مسئولیت بزرگ به عده ای از خواص، خود را از این نعمت ارتباط مستقیم و بلاواسطه با امام زمان محروم کرده، و جا دارد تا این واسطه با گسترش توفیق ملاقات برداشته شود.
یعنی، هر کسی می‌تواند با رساندن خود به نصاب‌های معرفتی، به توفیق تشرف و ارتباط‌گیری با امام رمان(عج) نائل آید.

در این زمینه، احمدی‌نژاد با بیان مطالبی، این ذهنیت را بوجود می‌آورد که حتی خود او نیز بی‌نصیب از توفیق تشرف به حضور امام زمان (عج‌الله) نیست. موضوع "هاله نور"، تا مدت‌ها حاشیه‌های فراوانی را برای کشور بوجود آورد، که در اینجا قدری به آن می‌پردازیم تا تصویری روشن‌تر از نوع نگاه اعتقادی او به موضوع مهدویت بدست آید.

آقای احمدی‌نژاد پس از اولین دیدار از نیویورک و شرکت در اجلاس عمومی سازمان ملل و در سفر بعدی خود به قم، بر اساس فیلم‌ها و اخبار پخش شده در حضور آیت‌الله جوادی آملی سخن از «هاله نوری» می‌گفت که در مدت سخنرانی دور او را گرفته بود. متن اظهارات او چنین بود:

"ما به نیویورک که رفته بودیم، قبل از آن‌که برویم خیلی جوسازی بود، تهدید کرده بودند که اگر بیای، دستگیرت می‌کنیم. گفتم: من می‌آیم. گفتند: پس امنیت را برقرار نمی‌کنیم. گفتم: پس حتماً آنجا خبری هست که مخالفت می‌کنند. من می‌آیم. خدمت آقا هم عرض کردم، همین را فرمودند، گفتند: حتماً باید این سفر انجام شود، خودشان آنقدر علیه ما تبلیغ کرده بودند که همه گوش‌ها و چشم‌ها را به سمت ما متوجه کرده بودند که این هیئت کی هست.
وقتی در خیابان‌ها راه می‌رفتیم، به هر ساختمانی می‌رفتیم، همه توجهات به سمت هیئت ایرانی بود، کأنه هیچ‌کس دیگری نبود. من روز آخری که سخنرانی کردم، تقریباً همه سران بودند یکی از همان جمع به من گفت: «وقتی تو شروع کردی «بسم‌ا..» و «اللهم» را گفتی، من دیدم یک نوری آمد، تو را احاطه کرد و تو رفتی تو یک حصنی، یک حصاری. تا آخر؛ من خودم هم اینو احساس کردم که فضا یک دفعه عوض شد و همه حدود بیست‌وهفت، هشت دقیقه تمام، این سران مژه نزدند. این‌که می‌گم مژه نزدند، غلو نمی‌کنم، اغراق نیست. چون نگاه می‌کردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار یک دستی همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشم‌ها و گوش‌هایشان را باز کرده بود که ببینند از جمهوری اسلامی پیام چیست.»

در نقد نظرگاه اعتقادی آقای احمدی‌نژاد پیرامون برقراری ارتباط مستقیم هر فرد با حضرت حجت(عج‌الله) و عدم نیاز به خصیصین و وارستگان، که بدلیل این ارتباط حتی معنوی با امام زمان (عج‌الله) در جایگاه رهبری دینی جامعه قرار می‌گیرند، باید توجه داشت که هیچ منافاتی بین تلاش عموم برای نیل به این توفیق بزرگ با شایستگی خصیصین ندارد. ضمن آنکه این تصور ذهنی است و با واقعیت‌های صحنه عمل تفاوت غیرقابل تحقق دارد.

وجود رابط شایسته و با کفایت برای برقراری ارتباط بین امت با امام و یا رهبری مبتنی بر امامت، از دستورات خود حضرت حجت(عج) است که به آخرین نواب اربعه خود شرائط فقیه واجد خصوصیات را فرمود که حدیث آن بر کسی مکتوم نیست.

در گذشته نیز نظریه آقای احمدی نژاد به شکل‌های دیگر مطرح می‌شد که نیت واضعان آن، جداسازی و دورسازی جامعه از فقهای شیعه و عدم تحقق آن ارتباط انسان‌های شائق بود. بدین معنی که مردم هم از نعمت هدایت پذیری فقها باز می‌مانند و هم خود به آن جایگاه دست نمی‌یابند و این یعنی حاصل شدن کمال مقصود دشمنان اسلام و اهلبیت در ایجاد شکاف بین جریان مستمر امام و امت و استفاده شیطانی دشمنان از این فاصله و به هدف نشاندن نیات پلید و استعماری و امپریالیستی‌شان.

هیچ عقل سلیمی ثبات جامعه اسلامی را بدون وجود حکومت و حاکم فقیه واجد شرائط نمی‌پذیرد. رهبری جامعه حتی در کشورهای غربی نیز براساس نظام "سانترال دموکراسی"، وجود رهبر واحد و قدرت فائق را اجتناب‌ناپذیر و با قابلیت اجرایی قرار داده است. در جامعه اسلامی اهلبیتی، این نظام بر محور ارتباط "امام" با "امت" استوار است. در بینش حکومتی شیعه، تداوم رهبری "امام" بر قاعده "ولایت فقیه" می‌باشد که باید دردناکانه به این واقعیت اعتراف کرد که اندیشه آقای احمدی‌نژاد در این زمینه آنچنانکه در سخنرانی‌های متعدد ایشان قابل تعین و اشاره است، در مقابل قاعده نظام "ولایت فقیه" قرار می‌گیرد و فرد قائل به این اندیشه را در عمل نیز مقابل "ولی فقیه" قرار می‌دهد.

این تقابل عملی، که برگرفته از تفاوت و تعارض اعتقادی با اساسی‌ترین مبنای انقلاب اسلامی، یعنی اصل مترقی "ولایت فقیه" دارد، را می‌توان در موضع‌گیری‌های آقای احمدی‌نژاد در جایگاه ریاست جمهوری مشاهده کرد که در ماجرای جنبش بیداری اسلامی کشورهای عربی با عنوانی که او تحت عنوان "بهار عربی" نام می‌برد، شکل‌گیری جبهه مقاومت، موضوع سوریه و مخالفت با دفاع از بشار اسد و حضور مستشاری جمهوری اسلامی در آن کشور، ترک کار و اداره کشور و خانه‌نشینی 11 روزه در شرائط حساس کشور،... و سرانجام اصرار تقابل آمیز با ولایت در ماجرای انتصاب مشایی به عنوان معاون اول ریاست جمهوری و هزینه کردن جایگاه رئیس جمهوری برای کاندیداتوری ریاست جمهوری مشایی، دفاع تمام عیار و مطلق از بقایی، مشایی و متهمانی که در دستگاه قضایی دارای پرونده بودن و متهم ساختن قوه قضائیه و کلیت نظام، موضع‌گیری تخریبی علیه شورای نگهبان و کلیه اصول و قواعد قانون اساسی در امر انتخابات و...، از مواردی است که جای بحث فنی و مستند آن یاقی است و در این نوشتار مختصر نمی‌گنجد.
  
علی‌رغم موضع‌گیری شدید احمدی‌نژاد در قبال جریان اصلاحات و رهبران آن، که مشخصاً در مناظرات پر حرف و حدیث او با کاندیداهای جریان اصلاحات مشهود بود،‌بعد از اتمام ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، او بتدریج به‌خصوص در موضع‌گیری‌ها نوعی جهت‌گیری مشابه و مشترک با اصلاح‌طلبان پیدا کرد و تیغ انتقادهای خود را علیه جریان ارزشی و حزب‌اللهی تیز کرد و بکار گرفت.

مواضع دو دوره دولت او، که همواره مورد انتقاد شدید اصلاح‌طلبان قرار داشت بگونه‌ای که در افواه عمومی معروف بود که اصلاح‌طلبان به خون احمدی‌نژادی‌ها تشنه‌اند و حتی اقدامات مردمی دولت او را تخریب و تخطئه می‌کنند، در دو دوره ریاست جمهوری اصلاح‌طلبان در قالب دولت آقای روحانی و وجود نواقص فراوان و نارضایی‌های عمومی از دولت اصلاحات، احمدی نژاد کمترین انتقاد از عملکرد دولت اصلاح‌طلب‌ها بعمل نیاورد و عمده انتقاد و تهاجم او متوجه ارکان نظام که تحت نظر ولی فقیه قرار دارند، بوده است. در این زمینه نیز مواردی پرشماری است که در جای دیگر می‌توان به آن پرداخت.

انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و راهیابی چهره‌هایی ارزش‌گرا و انقلابی به این مجلس، بار دیگر زمزمه احیای جریان احمدی نژاد را در کشور بر سر زبان‌ها انداخت بویژه در عرصه فضای مجازی، جریانی منتسب به احمدی نژاد سعی دارد این زمزمه را فراگیر و پر پژواک سازد.

واقعیت مسئله در این است که از دور دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد عده‌ای از وزراء و ارادتمندان احمدی نژاد در ماجرای تخطی احمدی‌نژاد از نظر مقام معظم رهبری در مورد مشایی، به فهرست منتقدان او در آمدند که برای حفظ مصالح کشور و پرهیز از ایجاد تنش در فضای سیاسی کشور که به ضرر جریان خدمت به مردم بود، حاضر نشدند به موضع‌گیری آشکار بپردازند و این موضع‌گیری از بعد ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بعضاً بروز کرد و بازهم برای ممانعت از سوءاستفاده فرصت‌طلبان، این وزراء منتقد حاضر به اظهار مواضع خود علیه آقای احمدی نژاد نشدند و در جریان انتخابات مجلس یازدهم، این وزراء که کاندیدای شورای ائتلاف شدند، در انتزاع کامل از احمدی نژاد خود را تعریف کردند.

وزراء منتزع از احمدی نژادراه یافته به مجلس یازدهم مکرر تبری و عدم نسبت کنونی خود به جریان احمدی نژاد را ابراز داشته و التزام خود به همه اصول و ارزش‌های انقلاب اسلامی را تصریح و تاکید داشته‌اند. بدین جهت نمی‌توان راهیابی وزراء قبلی آقای احمدی نژاد به مجلس یازدهم را بمثابه راهیابی جریان احمدی نژاد به کانون قدرت تقنین دانست.

بررسی وضعیت فعلی افراد، که معیاری از سوی حضرت امام خمینی(ره) است، در مورد آقای احمدی‌نژاد نشان می‌دهد که وی علاوه بر مسائل فکری و اعتقادی بویژه در موضوع "ولایت فقیه"، از لحاظ سیاسی هم دچار تغییر 180درصدی شده است. اظهار نظر او پیرامون آمریکا و مذاکره برای تعامل با آمریکا جهت ساختن جهانی بهتر، که به نفع دو کشور ایران آمریکا باشد، حتی اگر تنها برای دلربایی از طرف‌های غربی و آمریکایی باشد، جای هیچ توجیهی را باقی نمی‌گذارد.

در ادبیات انقلاب اسلامی و میراث گرانقدر امام خمینی(ره)، آمریکا به شیطان بزرگ نامیده شده که به حال  آیندگان این حقیقت منتقل شود که شیطان تا قیام قیامت اهل توبه و صلاح و صواب نیست و هیچگاه نمی‌توان بین شیطان و موحدان آشتی برقرار کرد، چنانکه تا آخرین پیامبر و سفیر خداوند چنین اتفاقی رخ نداد و تا قیامت نیز رخ نخواهد داد. در روایات آخرالزمانی هم آمده که شیطان تا آخرین دمادم دنیا در مقابل مومنین و موحدان خواهد ایستاد و همچنان به سوگند خود در اغواء انسان‌ها و کشاندن‌شان به راه ضلالت و نابودی خواهد کوشید.

حال با همه تاکیدهای روایات و آیات وارده، آقای احمدی‌نژاد براساس چه منبع و معیاری به اعتقاد آشتی و همکاری و تعامل با آمریکا رسید، چیزی جز تغییر راهبردی مبانی فکری و اعتقادی او را نمی‌توان ذکر کرد.

خداوند به درجات حضرت امام خمینی(ره) بیافزاید که می‌فرمود: میزان حال فعلی افراد است. این فرموده آن مرد آسمانی به افراد عادی بر می‌گشت که اگر خطا و اشتباهی داشتند، با آگاهی نسبت به اشتباهات قبلی، دچار توبه و بازگشت می‌شدند که به زندگی عادی خود برگردندند، لیکن دادن مسئولیت به آنها را بهیچوجه جایز نمی‌دانستند و این نظر، دارای مبانی الهی و تاریخی است که جای طرح آن اینجا نیست.

امام خمینی(ره) براساس مشی و نوع برخوردشان با افرادی که دچار انحراف و اشتباه می‌شدند، آنانی که در جریان‌شناسی و تشخیص دوستان بویژه دشمنان انقلاب دارای ضعف اساسی بودند و این ضعف در اثر اشتباه تشخیصی نبوده بلکه ناشی از مبانی غلط فکری‌شان می‌بود، ضمن آنکه مسئولیت را از آنان می‌گرفت، توصیه مشفقانه و پدرانه می‌فرمود که بروند و به فعالیت علمی و تدریس بپردازند و وارد مسائل سیاسی و حکومتی نشوند. در این زمینه تنها به دو نمونه از این افراد اشاره می‌شود، آقایان: آذری قمی و منتظری، که اولی خود مجتهد و عضو فقهای شورای نگهبان بوده ولی افکار و اندیشه‌هایش علی‌رغم زندگی ساده و بی‌تکلفش در خدمت سرمایه‌داری قرار می‌گرفت، از مسئولیت‌ها بکنار نهاده شد و راهی حوزه علمیه قم گردید؛ آیت الله منتظری، که شرح حال و ضعف بزرگ او در جریان‌شناسی و آنچه که رخ داد و خون به دل امام کرد و در نهایت باز هم توصیه امام به آیت‌الله منتظری پرداختن به بحث و تدریس در حوزه و دوری از عرصه سیاست بوده که به نظر می‌رسد این توصیه می‌تواند عتاب هدایت‌بخش حضرت امام(ره) باشد به آقای احمدی‌نژاد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

feedback
Iran, Islamic Republic of
اصلا قضاوت منصفانه نبود بیشتر بغض و کینه در آن مستتر بود و دو سه خط اول فقط رد گمکنی بود
آمریکا مضحکه کارشناسان جهان شد
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰
عملیات وعده صادق، آغازی بر یک پایان
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
۱۹۵ هزار فعال صنفی مازندران در خطر محرومیت
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
بهار نارنج، ظرفیتی که فدای نام و نشان شد
سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲
حجاب نماد سلامت و توازن
شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴