به گزارش
بلاغ، جنگ جهانی دوم، دومین جنگ فراگیر 6 سالهای است که از سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد و اوت ۱۹۴۵ پایان یافت.
این جنگ، که بین دو بلوک متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریکا و شوروی) درگرفت، به لحاظ گستردگی جغرافیایی و قدرت تخریب منابع انسانی و طبیعی، بیهمتا بوده است و علاوه بر اروپا، در بخشهای گستردهای از قاره آسیا و آفریقا تأثیرات مخرب عمدهای برجای گذاشت و کشورهای اسلامی، ازجمله ایران را درگیر خود کرد.
دو جنگ اول و دوم جهانی را غربیها بر مردم دنیا تحمیل کردند
وضع اسفبار زندگی مردم آلمان به دنبال شکست در جنگ جهانی اول و الزام دولت آلمان به پرداخت غرامت جنگی سنگین، را شاید بتوان از عوامل اصلی بروز جنگ جهانی دوم دانست، و آدولف هیتلر که عامل اصلی شروع جنگ جهانی دوم بود، ظهور کرد.
عهدنامه ورسای (۷ مه ۱۹۱۹/ ۵ شعبان ۱۳۳۷) كه ظاهراً به جنگ جهانی اول پایان داد، در پى شكست آلمانها بر ملت آلمان تحمیل شده بود که ازجمله مفاد این پیمان، دادن سرزمینهایی از آلمان به لهستان بود و چون آلمانیها، لهستانیها را ملتى پستتر از خود میدانستند این امر برایشان بسیار گران میآمد. بدین سبب به دستور هیتلر در سپیدهدم اول سپتامبر ۱۹۳۹ ارتش آلمان از مرز لهستان عبور كرد و از شمال و جنوب و مغرب حمله کرد.
بحران اقتصادی پس از جنگ جهانی اول که نظام سرمایهداری اروپا از بازارهای پس از جنگ را فربه کرده بود را نیز میتوان یکی دیگر از عوامل جنگ جهانی دوم دانست. طبقه حاکم آلمان شوراهای انقلابی کارگری را درهم کوبید و بحران اقتصادی بر جای ماند تا اینکه در سال ۱۹۲۹ میزان بیکاری به درجهای بیسابقه رسید. اشتهای استعماری قدرتهای بزرگ سرمایهداری و رقابتهایشان هم در این زمان بهشدت تقویتشده بودند.
دو جنگ خانمانسوز جهانی محصول ایدئولوژی غیرالهی است
و البته تاریخدانان رقابت سیاسی فاشیسم و دموکراسیهای غربی و ماركسیسم را یکی از مهمترین عوامل این جنگ میدانند، نبرد بین کشورها به شكل بیسابقهای عموم مردم را به قلمرو جنگ كشاند.
پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا، روسیه، فرانسه و ایالاتمتحده امریكا، حدود ۷۸ میلیون کیلومترمربع از خاك كره زمین (بیش از نیمی از خشکیهای جهان) را در اختیار داشتند. در مقابل، سرزمینهای متعلق به آلمان، ایتالیا و ژاپن مجموعاً به حدود ۶ر۲ میلیون کیلومترمربع میرسید. این عدم تناسب وقتی چشمگیرتر میشود كه مستعمرههای بریتانیا و فرانسه را با متصرفات آلمان، ایتالیا و ژاپن مقایسه كنیم.
كل جمعیت بریتانیا و فرانسه حدود ۹۰ میلیون نفر بود، درحالیکه امپراتوریهای این دو كشور یكسوم كره زمین را تشكیل میدادند. در مقایسه، آلمان و ایتالیا و ژاپن با ۱۸۰ میلیون نفر جمعیت (دو برابر جمعیت بریتانیا و فرانسه)، فقط یکبیستم سرزمینهای بریتانیا و فرانسه را در اختیار داشتند.
حرکت منفعل ایران ضعیف در جنگ جهانی دوم
يك روز پس از شروع جنگ جهاني دوم (چهارم سپتامبر 1939.م/1318.ش) محمود جم، نخستوزير ايران، طي اطلاعيهاي اعلام كرد: «در اين موقع كه متأسفانه نايره جنگ در اروپا مشتعل گرديده است، دولت شاهنشاهي ايران بهموجب اين بيانيه تصميم خود را به اطلاع عموم ميرساند كه در اين كارزار بيطرف مانده و بيطرفي خود را محفوظ خواهد داشت.»[1] زيرا به اعتقاد رضاشاه «ايران نه بدان اندازه قدرتمند بود كه بتواند در جنگ شركت كند و نه تا آن حد ضعيف بود كه اجازه دهد حقوقش پايمال گردد.» ازاينرو «يك سياست بيطرفي براي ايران ضرورت داشت و براي قدرتهای متحارب نيز ارزشمند بود.»[2]
متعاقب بيانيه محمود جم، علياصغر حكمت، وزير كشور، نيز به اتباع بيگانه آگاهي داد كه از ابراز هرگونه احساساتي كه منافي بيطرفي كشور ايران باشد جداً خودداري نمايند.[3] خبرگزاري پاريس نيز در دوازدهم شهريور 1318.ش خبر بيطرفي ايران را مخابره كرد.[4]
اما با توجه به اینکه یک روز پس از آغاز جنگ جهانی دوم، ايران طي اعلاميهاي بیطرفی خود را در اين نبرد اعلام كرد و به اتباع خارجي نیز اخطار داد از هرگونه بروز احساسات منافي با بیطرفی ايران بپرهيزند، اما این امر نیز نتوانست مانع از سرایت آتش جنگ به خاک ایران شود.
نيروهاي متفقين شامل انگلیس و شوروی بدون توجه به بیطرفی ایران از جنوب و غرب و از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کرده و به سمت تهران آمدند.
اشغال ایران، استراتژی متفقین
اگرچه در آن زمان بهانه متفقين براي حمله، وجود عدهاي جاسوس آلماني در ايران عنوان شد اما حوادث بعدی نشان داد اشغال ایران بخشی از نقشه جنگی متفقین علیه هیتلر بوده است.
اما آنچه نگراني ايران را سبب شده بود انعقاد پيمان عدم تعرض ميان شوروي و آلمان در بيستوسوم اوت 1939.م بود، كه طي آن هيتلر و استالين بر سر تقسيم اراضي لهستان و كشورهاي بالتيك به توافق رسيده بودند[5] و ايران پيشبيني ميكرد كه شايد شوروي طي يك تفاهم محرمانه با آلمان درصدد برآيد موقعيت مسلط خود را بر ولايات شمالي ايران احيا كند.[6] به همین جهت رضاشاه بر آن شد بهمنظور كسب حمايت نظامي و اقتصادي به انگلستان روي آورد.[7]
پس از گردهمایی سران انگلیس و آمریکا و شوروی در اجلاس تهران (28 نوامبر ـ اول دسامبر 1943) که سران سه کشور متفق پس از یک دیدار چهارروزه که به کنفرانس تهران شناختهشده و درباره نقشه نظامی برای پایان دادن جنگ و ساماندهی دنیای پس از جنگ گردهم آمدند، آمریکا و انگلیس مشغول تدارک حملهای شدند که بزرگترین عملیات نظامی جنگ جهانی دوم به شمار میرفت.
در 8 مه، سند قطعی تسلیم بیقیدوشرط آلمان در برلین امضا شد و بر اساس تصمیماتی که روزولت، استالین و چرچیل در اجلاس یالتا در فوریه 1945 گرفتند، این کشور به مناطق اشغالی تقسیم شد.
جنایت تاریخی امریکا در جنگ دوم جهانی
اما جنگ در خاور دور تا چند ماه دیگر ادامه داشت. ژاپن که هنوز اندونزی، هندو چین، بخش مهمی از خاک چین و تعداد زیادی از جزایر اقیانوس آرام را در اشغال داشت، با مقاومت سرسختانه خود، موجب ترس متفقین از ادامه جنگی طولانی شده بود.
از همینرو، آمریکا مسئولیت پرتاب 2 بمب اتمی را بر شهرهای هیروشیما و ناگازاکی (به ترتیب در 6 و 9 اوت 1945)، پذیرفت و به این ترتیب سند تسلیم بیقیدوشرط نیروهای مسلح ژاپن در 2 سپتامبر همان سال بر عرشه رزمناو آمریکایی میسوری به امضا رسید و جنگ کاملاً خاتمه یافت.
شمار تلفات نظامی این جنگ بیش از 23 میلیون تن و تلفات غیرنظامی آن بیش از 26 میلیون تن بوده است. در مورد میزان خسارات مالی و هزینههایی که طرفین درگیر متحمل شدهاند نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. با این حال، این جنگ ازلحاظ هزینه به جنگ چهار تریلیون دلاری و ازلحاظ تلفات انسانی به جنگی با تلفات پنجاه میلیون تن نیز موسوم شده است.
جان میلیونها انسان، بازی دست قدرتها
محمدحسن قدیری ابیانه در گفتگو با خبرنگار
بلاغ درپاسخ به این سؤال که چرا جنگهای اول و دوم جهانی از سمت اروپاییان شروع شد و نتایجش گریبان کشورهای شرقی و اسلامی را گرفت، اظهار کرد: این جنگها، جنگ قدرت بود بین خود مسیحیان و بین خود کشورهای اروپایی، جنگهای طولانیمدت با بیشترین کشتارها را داشتند، جنگ جهانی دوم یهودیان مدعی شدند که به آنها ظلم شده، درصورتیکه تعداد کشتههای مسیحیان خیلی بیشتر از یهودیان بود و یهودیان در غرب منفور بودند، بعد از جنگ جهانی دوم نیز غربیها سعی کردند کاری را که با کشت و کشتار میتوانند انجام بدهند و آن رهایی از دست یهودیان بود، تلاش کردند با اشغال فلسطین اولاً به مسلمانان ضربه بزنند و ثانیا، زمینه خروج یهودیانی که نتوانسته بودند آنها را از بین ببرند، از اروپا به سمت فلسطین اشغالی فراهم کنند و به این طریق اروپا را از یهودیان پاک کنند.
وی در مورد چرایی عدم جلوگیری کشورهای بزرگ از جنگ جهانی دوم گفت: در شورای امنیت سازمان ملل متحد، پنج قدرت هستهای از حق وتو برخوردار هستند و اگر هرکدام از این پنج قدرت، جنگ و جنایتی را آغاز کرده و هر کشت و کشتاري را مرتکب شوند شورای امنیت نمیتواند محکوم کند چون با وتوی خودشان مواجهه میشوند .
اقتدار ملی، مانع بروز جنگ
سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در مکزیک در پاسخ به این سؤال که برای جلوگیری و پیشگیری از راهاندازی جنگهای نیابتی قدرتهای بزرگ چه باید کرد، بیان داشت: ما الآن جنگ جهانی سوم داریم، آنچه را که میبینیم و دارد اتفاق میافتد خیلی سنگینتر از علائمی است که در آغاز جنگ جهانی دوم شاهدش بودیم، الآن در عراق و سوریه قدرتها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم وارد جنگ شدهاند یا در یمن تجاوزاتی که دارد صورت میگیرد.
قدیری ابیانه ادامه داد: ما برای اینکه ممانعت کنیم از گسترش جنگ، در مرحله اول باید خودمان را قوی و نیروهای بازدارنده را باید تقویت، تا دولتی نتواند به خاک ما تجاوز کند و سپس در جامعه جهانی با استفاده از مقامات دیپلماسی عمومی، کشورهای جنگطلب و کشورگشا را افشاگری کنیم.
کارشناس عالی امور استراتژیک تصریح کرد: ما امروزه در یک دوره خاص گذار از تکقطبی به چندقطبی به سر میبریم، جهان از جهان تکقطبی به جهان چندقطبی در حال تبدیلشدن است، بیداری اسلامی هم بهعنوان عامل شکلگیری با محوریت ایران اسلامی در دوران گذر بوده، در تغییر نظم جهانی بیشترین خطر و تهدیدات وجود دارد و ما باید خودمان را از خطرات و تهدیداتی که وجود دارد دور و از فرصتها استفاده کنیم، در این شرایط قدرت ما هم از بعد نظامی و هم از بعد اقتصادی، اجتماعی و هم وحدت ملی خیلی اهمیت دارد.
وی در پایان قدرت موشکی و نظامی را یکی از عوامل مهم قدرت اعلام کرد و افزود: ما نباید و نمیتوانیم جلوی چرخ تغییرات جهانی را بگیریم، بلکه باید کمک کنیم جهان از یکقطبی به چندقطبی برسد و لازمه رسیدن به هدف، عبور از تهدیدات و رسیدن به فرصتها است.
به گزارش
بلاغ، جنگ جهانی دوم بر سراسر جهان و نیز جهان اسلام تأثیرات گستردهای داشت که برخی از آنها عبارتاند از: فروپاشی نظام چندقطبی و شکلگیری نظام دوقطبی شرق و غرب به رهبری شوروی و آمریکا، رنگ باختن نفوذ قدرتهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان در سیاستهای بینالمللی، شروع جنگ سرد بهعنوان صحنه رقابت دو بلوک در قالب اتحادیهها و پیمانهای خاص، تحریک جنبشهای ضد استعماری و متعاقب آن استقلال مستعمرات و ایجاد چند کشور جدید.
منابع:
[1] ــ صفاءالدين تبرائيان، ايران در اشغال متفقين، تهران، رسا، 1371، ص 13
[2] ــ علياصغر زرگر، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره رضاشاه، ترجمه: كاوه بيات، تهران، پروين، 1372، ص 400
[3] ــ صفاءالدين تبرائيان، همان، ص 13
[4] ــ همان.
[5] ــ ريچارد استوارت، در آخرين روزهاي رضاشاه، تهاجم روس و انگليس به ايران در شهريور 1320، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوي و كاوه بيات، تهران، چاپخانه رخ، 1370، صص 19 ــ 18
[6] ــ علياصغر زرگري، همان، ص 404
[7] ــ همان، ص 406