به گزارش بلاغ، به موازات رشد سونامی باندهای زورگیر و دیگر اقسام تبهکاریهای خیابانی، پدیده زشت اجتماعی و غیرانسانی دیگری نیز در جامعه شیوع پیداکرده که البته ارتکاب این اقدام منافی عرف و قانون، این بار نه در خیابان و توسط جوانان خشن و بیپول، بلکه در ساختمانهای شیک و چندین طبقه و در مراکز رسمی و غیررسمی و از سوی مرفهترین اقشار جامعه، به وقوع میپیوندد.
این روزها، درحالیکه افزایش چشمگیر زورگیری، امنیت مردم را تهدید میکند، در دیگر سو و در مراکز درمانی و مطب پزشکان، پیشنهادهای بیشرمانه پرداخت زیرمیزی، امان را از مردم سلب کردده است.
شاید در نگاه اول، وجوه تمایز بسیار در میان این دو قشر جامعه، امکان وجود تشابه میان آنها را امری محال و غیرممکن نشان دهد، زیرا در نظر بسیاری از افراد جامعه، قیاس پزشکان و زورگیران و تشبیه آنها با یکدیگر، نوعی قیاس بیمورد بوده و از پایه بیاساس است.
مقصود نگارنده از بیان این مطالب، نتایج حاصل از اقدامات آنها در جامعه است، چرا که با وجود فرسخها اختلاف و وجوه تمایز بسیار، در نهایت در یک نقطه به اشتراک میرسند.
زورگیرها اغلب سوار بر موتور به کار خود میپردازند، درحالیکه پزشکان، سوار بر خودروهای شاسیبلند و گرانقیمت در محل کار خود حاضر میشوند.
زورگیرها اغلب، در جنوب شهر و در خانههایی فرسوده و محلههای فقیرنشین ساکن هستند، درحالیکه پزشکان در ویلاهای مجلل و آپارتمانهای شیک بالاشهر و مرفهنشین زندگی میکنند.
زورگیران، فقر و فرار از مدرسه و نداشتن سواد درست و حسابی را علت عاقبت خود، معرفی میکنند ولی پزشکان، از مال و ثروت پدر و دانش و تخصص و فرهیختگی سخن میگویند.
زورگیر اغلب، فقیر كمسوادی است که شغلی ندارد و عصیانگر شده و داشتههای دیگران را نشانه بیعدالتی و حق ذاتی خود، میداند و با این خیال خام، دست به چاقو و قمه میبرد، درحالیکه پزشک زیرمیزیبگیر، با رجوع به داشتههای اکتسابی و دانش علمی خود، تعرفههای قانونی را حق تضییعشده خود دانسته و با این ادعا، پیشنهاد بیشرمانه زیرمیزی را، حق واقعی خود میداند.
جالب اینجاست که از قضا هر دو گروه با چاقو سروکار دارند و جالبتر اینکه هر دو پس از سالها کار و تلاش و کسب مهارت و تجربه، در میان دیگر همکاران و همصنفهای خود به القابی همچون پنجهطلا، شهرت مییابند.
زورگیران در صورتی که رهگذران در برابر خواستههایشان مقاومت کنند و دستبهجیب نشوند، دستبهچاقو میبرند، درحالی که پزشکان، مادامی که بیمار دست به جیب نشوند، دستبهچاقو نمیبرد.
زورگیران، به هر مبلغی که در جیب رهگذران باشد، اکتفا كرده و کار خود را به اتمام میرسانند، درحالیکه پزشکان، کاری به جیب و دارایی یا نداری بیمار ندارد و تا مادامی که بیمار مبلغ تعیینشده را پرداخت نکند، کار خود را آغاز نمیکنند.
زورگیران، جامعه را برای پدر، مادر، خواهر و نوامیسمان ناامن میسازند و پزشکان، با پیشنهاد پرداخت زیرمیزی و دریافت پولهای بیحساب و کتاب و مازاد بر تعرفه قانونی، هراس خانوادهها را از بیماری عزیزانشان، دوچندان میکنند، چرا که باید هم درد بیماری عزیزشان را به جان بخرند و هم درد بیپولی و بیانصافی پزشکان را.
زورگیر تجربه و مهارت خود را، محصول سالهای سپریشده در بازداشتگاهها، عنوان میکند و پزشک تجربه و تخصص خود را نتیجه سالها درس خواندن در دانشگاهها میداند.
در پایان، شاید زورگیریها و زیرمیزیبگیرها فرسنگها از یكدیگر فاصله داشته باشند، ولی هر دو، مولد یک جامعه و شاید محصول یک مدیریت باشند و شاید در گذشته، روزگاری در یک محله و در یک مدرسه و بر سر یک میز روزگار میگذراندند، لیکن آنچه که مهم است، اقدام هر دوی آنها منافی عفت عمومی و عرف اخلاقی و قوانین اجتماعی و متضاد با انسانیت است که جز آه و نفرین جماعتی دردکشیده و مظلوم، عاقبت دیگری در انتظارشان نیست.
این روزها، درحالیکه افزایش چشمگیر زورگیری، امنیت مردم را تهدید میکند، در دیگر سو و در مراکز درمانی و مطب پزشکان، پیشنهادهای بیشرمانه پرداخت زیرمیزی، امان را از مردم سلب کردده است.
شاید در نگاه اول، وجوه تمایز بسیار در میان این دو قشر جامعه، امکان وجود تشابه میان آنها را امری محال و غیرممکن نشان دهد، زیرا در نظر بسیاری از افراد جامعه، قیاس پزشکان و زورگیران و تشبیه آنها با یکدیگر، نوعی قیاس بیمورد بوده و از پایه بیاساس است.
مقصود نگارنده از بیان این مطالب، نتایج حاصل از اقدامات آنها در جامعه است، چرا که با وجود فرسخها اختلاف و وجوه تمایز بسیار، در نهایت در یک نقطه به اشتراک میرسند.
زورگیرها اغلب سوار بر موتور به کار خود میپردازند، درحالیکه پزشکان، سوار بر خودروهای شاسیبلند و گرانقیمت در محل کار خود حاضر میشوند.
زورگیرها اغلب، در جنوب شهر و در خانههایی فرسوده و محلههای فقیرنشین ساکن هستند، درحالیکه پزشکان در ویلاهای مجلل و آپارتمانهای شیک بالاشهر و مرفهنشین زندگی میکنند.
زورگیران، فقر و فرار از مدرسه و نداشتن سواد درست و حسابی را علت عاقبت خود، معرفی میکنند ولی پزشکان، از مال و ثروت پدر و دانش و تخصص و فرهیختگی سخن میگویند.
زورگیر اغلب، فقیر كمسوادی است که شغلی ندارد و عصیانگر شده و داشتههای دیگران را نشانه بیعدالتی و حق ذاتی خود، میداند و با این خیال خام، دست به چاقو و قمه میبرد، درحالیکه پزشک زیرمیزیبگیر، با رجوع به داشتههای اکتسابی و دانش علمی خود، تعرفههای قانونی را حق تضییعشده خود دانسته و با این ادعا، پیشنهاد بیشرمانه زیرمیزی را، حق واقعی خود میداند.
جالب اینجاست که از قضا هر دو گروه با چاقو سروکار دارند و جالبتر اینکه هر دو پس از سالها کار و تلاش و کسب مهارت و تجربه، در میان دیگر همکاران و همصنفهای خود به القابی همچون پنجهطلا، شهرت مییابند.
زورگیران در صورتی که رهگذران در برابر خواستههایشان مقاومت کنند و دستبهجیب نشوند، دستبهچاقو میبرند، درحالی که پزشکان، مادامی که بیمار دست به جیب نشوند، دستبهچاقو نمیبرد.
زورگیران، به هر مبلغی که در جیب رهگذران باشد، اکتفا كرده و کار خود را به اتمام میرسانند، درحالیکه پزشکان، کاری به جیب و دارایی یا نداری بیمار ندارد و تا مادامی که بیمار مبلغ تعیینشده را پرداخت نکند، کار خود را آغاز نمیکنند.
زورگیران، جامعه را برای پدر، مادر، خواهر و نوامیسمان ناامن میسازند و پزشکان، با پیشنهاد پرداخت زیرمیزی و دریافت پولهای بیحساب و کتاب و مازاد بر تعرفه قانونی، هراس خانوادهها را از بیماری عزیزانشان، دوچندان میکنند، چرا که باید هم درد بیماری عزیزشان را به جان بخرند و هم درد بیپولی و بیانصافی پزشکان را.
زورگیر تجربه و مهارت خود را، محصول سالهای سپریشده در بازداشتگاهها، عنوان میکند و پزشک تجربه و تخصص خود را نتیجه سالها درس خواندن در دانشگاهها میداند.
در پایان، شاید زورگیریها و زیرمیزیبگیرها فرسنگها از یكدیگر فاصله داشته باشند، ولی هر دو، مولد یک جامعه و شاید محصول یک مدیریت باشند و شاید در گذشته، روزگاری در یک محله و در یک مدرسه و بر سر یک میز روزگار میگذراندند، لیکن آنچه که مهم است، اقدام هر دوی آنها منافی عفت عمومی و عرف اخلاقی و قوانین اجتماعی و متضاد با انسانیت است که جز آه و نفرین جماعتی دردکشیده و مظلوم، عاقبت دیگری در انتظارشان نیست.