خشونت موجود در محصولات نمایش خانگی منعکسکننده فضای درونی جامعه است، اما درباره جامعه ما این گزاره برعکس است؛ یعنی ابتدا بعضی رفتار و سبک زندگی در رسانهها و محصولات فرهنگی و هنری به خورد ذهن و فکر مردم داده میشود و بعد از آن در عمق و سطح جامعه عملیاتی میشود. خشونت هم اینگونه است. یعنی اگر امروز بخشی از جامعه به مسائل واکنش خشونتآمیز دارد، تحت تأثیر رسانه است.
به گزارش بلاغ؛ یکی از ویژگیهای سریالها در سکوهای اینترنتی نمایش خانگی، خشونت مفرط و افسارگسیخته در خیلی از این آثار است. به گونهای که از قتل به اشکال فجیع گرفته تا پرخاشگری و توهین و شکنجه و تحقیر افراد توسط یکدیگر در این سریالها موج میزند. حتی در آثار کمدی که این روزها در شبکه نمایش خانگی میبینیم نیز خشونت به طوری دیگر بروز مییابد؛ به کارگیری شدید فحش و ناسزا که مانند نمایش عریان صحنههای خشن موجب تکدر خاطر مخاطب میگردد و خودش هم به طور غیرمستقیم به ترویج خشونت میانجامد.
خشونت در کنار برخی عوامل غیراخلاقی دیگر، از وسائل ایجاد جذابیت کاذب در فیلم و سریالهاست؛ در همه جای دنیا هم شاهد این نوع جذابیت آفرینی بودهایم. وقتی فیلمسازان از طریق درام و تکنیک نمیتوانند مخاطب را جذب کنند، به سمت اینگونه ابزارها میروند که آنها را «جذابیت کاذب» مینامیم. اما درباره سریالهای تولید شده توسط سکوها در این دوره، مسئله فراتر از این حرفهاست. یعنی به نظرم میرسد که بیش از جذابیت، فرآیند تبدیل خشونت به یک ایدئولوژی برای رفتار سیاسی و اجتماعی از سوی هدایتگران پشت صحنه سکوها اتفاق میافتد. همان طور که در سؤال شما هم به درستی مطرح شد، نمایش خشونت در چارچوب برخی ژانرها پذیرفته شده است. خشونت، قابل تفکیک از آثار ژانر وحشت یا جنایی و پلیسی نیست. اما وقتی در سریالهایی با تم خانوادگی و اجتماعی، رفتارهای خشن به شکل عریان و افسارگسیخته بروز پیدا میکند، یعنی ما با یک طرح برای ترویج این رفتارها در جامعه روبهرو هستیم.
یکی از عوامل موثر بر ترویج خشونت، تولید این سریالها با سرمایههای مشکوک است. اساسا سرمایهداری غیرتولیدی و رانتی و برخوردار از منابع مالی ناسالم، موجب بازتولید خشونت در جامعه میگردد. مصداق بارز این موضوع نیز، پیدا شدن سر و کله برخی اختلاسگرها و دارندگان پولهای آلوده به عنوان حامی مالی سریالهایی است که اتفاقا خشونت در آنها حرف اول را میزند. خشونت فقط کشت و کشتار نیست، بلکه به کارگیری الفاظ رکیک و نفرت در روابط هم نوعی خشونت هستند. اینکه در بعضی از این سریالها میبینیم، اعضای خانواده و زن و شوهرها به هم رحم نمیکنند و یا مخاطب با دیالوگهای سخیف به رگبار بسته میشود و هم خشونت ورزی محسوب میشود.
بعضی فیلمسازها و منتقدین معتقدند که این خشونت منعکسکننده فضای درونی جامعه است، اما درباره جامعه ما این گزاره برعکس است؛ یعنی ابتدا بعضی رفتار و سبک زندگی در رسانهها و محصولات فرهنگی و هنری به خورد ذهن و فکر مردم داده میشود و بعد از آن در عمق و سطح جامعه عملیاتی میشود. خشونت هم اینگونه است. یعنی اگر امروز بخشی از جامعه به مسائل واکنش خشونتآمیز دارد، تحت تأثیر رسانه است. قطعا بخشی از اتفاقات ناراحتکننده و دردآور اخیر در کشورمان نیز از خشونت بازنمایی شده در سریالهای نمایش خانگی نیز متأثر بوده است. البته همه اینها به بخش کوچکی از مردم محدود میشود و به طور کلی، فضای درونی جامعه ما خشن نیست. حتی برفرض هم که متن جامعه مبتلا به خشونت باشد، هنرمندان یا مراکز تولید آثار هنری وظیفه دارند جامعه را تلطیف و آرام سازند نه اینکه تهییج کنند و به زیبانمایی خشونت دست بزنند!
نکته مهم این است که هر آنچه در آثار نمایشی و هنری به صورت یک جریان بازنمایی شود، روی ناخودآگاه مخاطب تأثیر میگذارد و در آینده به مجموعه رفتار در بین مردم تبدیل خواهد شد. مطمئن باشید وقتی در چند سریال، رفتارهای خاصی تکرار شود، این رفتارها دیر یا زود در جامعه بروز خواهد یافت. به طور مثال، چند سال قبل در برخی از سریالهای نمایش خانگی، شاهد قتل و کشتار مأموران و پلیسها بودیم و متأسفانه این اتفاق از درون فیلم به واقعیت هم تبدیل شد. تأثیر این نوع سریالها، القای شجاعت و توانایی به قانونشکنان و اوباش است و درنهایت، کارکردی غیر از تضعیف امنیت نخواهد داشت.
آرش فهیم