به گزارش
بلاغ، آرام باش، رفتن یک روحانی خدوم آن هم با دستی پر از حسنات که ناراحتی ندارد، تنها بگو: انا لله و انا الیه راجعون! "
این چند کلام را زنده یاد استاد سید هادی خسروشاهی به نگارنده گفت، دوازده سال پیش، آنگاه که ساعتی پس از رحلت استادم زنده یاد آیت الله مجتهدی تهرانی تماس گرفت و این قلم را بی تاب یافت، و من که دیروز صبحِ خود را با شنیدن خبر درگذشت غریبانه اش و با گریههای فرزندش آغاز کردم، نه در آن زمان توانستم توصیه آن بزرگوار را به گوش بگیرم و نه در آن این زمان!
برای من آشنایی با استاد، مقارن بود با آشنایی با کتاب! فراوان نوشته بود و جذاب و به سبکی روز آمد و بسیار در باره محبوبش سید جمال الدین اسدآبادی، و عجیب آنکه در نزدیکی سالمرگ وی بدرود حیات گفت! او تا اواسط دهه هفتاد و به دلایلی که جای ذکر آن نیست، کمتر به گفت و گوی مطبوعاتی تن میداد، تا اینکه این قلم به سماجت دامن وی را گرفت و نهایتا برای گفت و شنودهای فراوان با نشریات یا صفحات تحت مدیریت خود در مطبوعات، مجاب اش ساخت و بعد از آن بود که باب مصاحبههای او با دیگر نشریات نیز مفتوح شد. دوستی صمیمانه ما از آن هنگام آغاز شد، همراه با ساخته شدن خاطرات بی شمار تا پایان حیاتش.
بی شک خسروشاهی در بسیاری عرصههای مهم و خطیر دوران ما، در زمره پیشروان است. تلاش برای نزدیکی فرق اسلامی و یا دست کم به در آوردن ایشان از تضاد، تلاش برای پیوند نسل روشنفکر و دغدغهمند حوزوی و دانشگاهی، تلاش تلاش برای رساندن آوردههای اندیشمندان نوگرای اسلامی به علاقمندان و... الخ. حاصل گرانسنگ این همه، آثاری پرشمار است که تنها ذکر عناوین آن، دفتری را فراهم خواهد آورد!
واپسین یادگار او کتابخانهای است که در سالیان آخر حیات، در شهرک پردیسان قم بنا نهاد و مجموعه ء کتب نفیس و کمیاب خویش را-که در طول مدت عمر و از اقصی نقاط جهان گرد آورده بود-بدان اهداء و وصیت نمود که بر آستانه آن دفن گردد. هر چند که شرایط این روزها و مرگ تلخی که از وی سراغ گرفت، تحقق این توصیه را نامقدور ساخت! این مختصر را در شرایطی دشوار به قلم آوردم، از این پس در باره او فراوان خواهم گفت و نگاشت. خدایش رحمت کند.