به گزارش
بلاغ، مقر سازمان تروریستی «ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا»، موسوم به «سنتکام» پنجشنبه ۴ مرداد میزبان نشستی بینالمللی با موضوع امنیت تردد کشتیها در خلیج فارس بود. نمایندگان امارات و چند کشور دیگر از جمله انگلیس و کشورهای اروپایی در این نشست در شهر «تامپا» در ایالت فلوریدا حاضر شده و درباره برنامه دولت آمریکا موسوم به «عملیات سنتینل» که ادعا میکند برای محافظت از تردد کشتیها در خلیج فارس طراحی شده، رایزنی کردند. سخنگوی سنتکام مدعی شده «عملیات استینل» در واکنش به حوادث اخیر در خلیج فارس و با هدف ارتقاء امنیت تردد دریایی طراحی شده است. وی «تسهیل عبور و مرور، آزادی تردد دریایی و کاستن از تنشها در آبراههای بینالمللی» را اهداف این برنامه دانست. اما تلاشهای آمریکا با هدف ایجاد ائتلافی در خلیج فارس با چه اهدافی بوده و چه نقاط ضعفی دارد؟
*ترامپ به دنبال چیست؟
اخیراً انگلیس نفتکش ایران را در جبل الطارق توقیف کرد و در ادامه نیز ایران واکنش نشان داده و نفتکش انگلیسی را در خلیج فارس توقیف کرد. این مسئله در کنار سایر تحولات خلیج فارس تنشها را افزایش داده است. اخیرا شاهد اعلام طرحی جدید از سوی ارتش آمریکا با عنوان، «حفاظت از کشتیرانی در باب المندب و تنگه هرمز» هستیم، اساس این طرح را میتوان با عنوان «ائتلاف نظامی دزدان دریایی» ارزیابی کرد.
آغاز سناریوی «ائتلاف دزدان دریایی» را باید با آغاز اقدام نامشروع و غیرقانونی دولت انگلستان در توقیف نفتکش «گریس ۱» ایران در تنگه جبل الطارق و در محدوده آبهای بینالمللی مورد ارزیابی قرار داد. دولت محلی جبل الطارق به عنوان یکی از بازماندههای استعماری دولت استثمارگر انگلستان، در ۱۳ تیر ۱۳۹۷ (۴ جولای ۲۰۱۹) این اقدام نامشروع را با بهانه الزام لندن به تحریمهای اتحادیه اروپا مورد توجیه قرار داد اما واقعیت ماجرا از این قرار بود که سیاستمداران انگلیسی که در عرصه داخلی بعد از استعفای "ترزامی"با بحران جدی مواجه شدهاند؛ قصد داشتند رضایت و خشنودی دونالد ترامپ و دیگر مقامات کاخ سفید را جلب کنند.
در واقع، اقدام غیرقانونی دولت انگلستان که میتوان آن را نماد کامل دزدی دریایی در آبهای بینالمللی مورد بازشناخت قرار داد، نشانگر مناسبات و توافقات پنهانی است که میان واشنگتن با اروپا بر سر ایران وجود دارد. اروپاییها در نقش پلیس خوب، بعد از خروج آمریکا از برجام قصد داشتند از هر طریق ممکن همچنان تهران را در برجام نگه دارند و همزمان واشنگتن موج تحریمها و فشارها را افزایش دهد تا در خیال واهی خود در نهایت ایران را وادار به تسلیم کنند. اما اقدام غرورآفرین ایران در سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکایی و کاهش تعهدات برجامی خود به علاوه توقیف نفتکش انگلیسی، به نظر میرسد تمامی معادلات هماهنگ شده اروپا و آمریکا را به هم ریخته است. در نتیجه این روند، اکنون شاهد هستیم که فازی دوم از طرح هماهنگ آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی برای تداوم روند فشار بر ایران از طریق دزدی دریایی آغاز شده است. در فاز دوم، از یک سو، این کشورها قصد دارند در ظاهر با پشتیبانی از نفتکشها در تنگه هرمز و باب المندب، امنیت مسیر عبور آنها را تامین کنند. از سوی دیگر، همچنان قصد دارند با راهبرد نامشروع و غیرقانونی خود در تداوم دزدی دریایی، فشارها را برای توقیف نفتکشهای ایرانی افزایش دهند. در همین راستا، آمریکا در ماجراجویی خطرناک و جدید از طرح تشکیل ائتلاف برای گشت زنی درتنگه هرمز و باب المندب سخن به میان آورده است.
واقعیت این است که طرح این ائتلاف به بهانه حمایت از آزادی تردد و دریانوردی در شرایطی مطرح میشود که اکنون آمریکا و انگلستان، بر خلاف تمامی موازین بینالمللی، در آبهای بینالمللی راهبرد دزدی دریایی را در پیش گرفتهاند که اولین نُمود آن در ماجرای توقیف نفتکش ایرانی دیده شد. بنابراین، نقطه طنزگونه ماجرا این است که اکنون بازیگرانی که به شکل آشکار، به صورت غیرقانونی، رویه دزدی دریایی را در پیش گرفتهاند، قصد دارند ائتلافی را برای حفاظت از آزادی رفتوآمد در آبهای بینالمللی ایجاد کنند. از این رو، میتوان ائتلاف نظامی مورد نظر آمریکا را بیش از آنکه ائتلافی مشروع ارزیابی کرد به عنوان «ائتلاف نظامی دزدان دریایی» مورد خطاب قرار داد.
* نقاط ضعف طرح آمریکا
طرح آمریکا مبنی بر تشکیل ائتلافی برای حفاظت از کشتیرانی در باب المندب و تنگه هرمز از همان ابتدا از سوی کارشناسان به عنوان یک طرح غیر ممکن و ناکارآمد معرفی شد. این طرح نقاط ضعف زیادی دارد:
- گستردگی عرصه آبی: گستره وسیع عرصه آبی از تنگه هرمز تا بابالمندب و دریای سرخ و همچنین ترافیک سنگین عبور و مرور شناورها از این پهنه آبی، ادعای تأمین امنیت کامل حمل و نقل دریایی و نیز فراهم آوردن ناوگان لازم برای گشتزنی، کنترل و اسکورت شناورها را به سادهترین شکل ممکن به چالش خواهد کشید. از طرفی، هزینه بالای تشکیل و تجهیز مادی و انسانی ائتلاف مزبور، کارآیی پایین آن در تأمین اهداف اعلانی، کاندیداهای حضور در ائتلاف را بیتوجه به هیجانات پمپاژ شده از سوی آمریکا، به سمت مطالعه و محاسبه دقیق سود و زیان آن سوق خواهد داد.
- افزایش تنش و احتمال جنگ: کشورهای ذینفع در خلیج فارس و خلیج عدن نه تنها ائتلاف نظامی مدنظر آمریکا را طرحی بدیع و بیسابقه نمیدانند، بلکه آن را عامل افزایش تنش با ایران و به مخاطره افتادن امنیت نیروها، امکانات و منافع خود در راستای سیاستها و منافع آمریکا قلمداد میکنند. در حال حاضر کشورهای زیادی نظیر انگلیس، فرانسه، یونان، اسپانیا، آلمان، چین، هندوستان و ایران در چارچوب پیمان چندملیتی گشتزنی دریایی و در راستای پشتیبانی از قطعنامههای شورای امنیت از سال ۲۰۰۸ در خلیج عدن و تنگه بابالمندب حضور داشته و امکان افزایش پوشش حفاظتی و حوزه مأموریت آنها نیز وجود دارد. بنابراین اولویت کشورها تداوم و ترجیح گشتزنی قانونی و مطابق با دستورالعمل شورای امنیت بر حضور در ائتلافی نوپا، تنشزا و با آینده مبهم خواهد بود، به ویژه که تداعی جنگ نفتکشها در خلیج فارس و موقعیت ژئوپولتیک ایران و تنگه هرمز، باعث میشود تا آنها هرگونه همراهی با آمریکا در فضای تشدید تنش با ایران را در تضاد با منافع و مصالح ملی خود بدانند، زیرا نفس حضور پر تعداد کشتیهای نظامی در ترافیک کنونی خلیج فارس، احتمال وقوع جنگ به دلیل خطای محاسباتی نیروها را افزایش میدهد.
- افزایش هزینهها: الزام کاندیداهای حضور در ائتلاف به تأمین نیروی نظامی، کشتیهای گشتزنی، کنترل و اسکورت شناورها از یکسو و افزایش ۱۰ برابری هزینه بیمه کشتیها و نفتکشهای عبوری از خلیج فارس در دو ماه اخیر و مخالفت کشورهای صاحب پرچم با نصب تجهیزات نظامی و استفاده از گارد مسلح بر روی شناورها در کنار تعهد ناپذیری شرکتهای بیمهای در قبال آسیبهای ناشی از زور و جنگ، حضور کشورها در این ائتلاف را فاقد صرفه اقتصادی و متضمن هزینههای سنگین و غیر قابل پیشبینی ساخته است.
- غلبه بعد سیاسی بر کارکرد امنیتی: یکی از دلایل این اقدام شتابزده آمریکا، تلاش برای راضی نگه داشتن متحدان خود در حاشیه خلیج فارس، سرپوش گذاشتن بر شکست خود در تأمین امنیت ادعایی و به حاشیه راندن قدرت روزافزون امنیتی–دفاعی ایران در خلیج فارس است. سطح بالای آسیب پذیری متحدان آمریکا در خلیج فارس و اطمینان آنها از اراده پاسخگویی ایران به هرگونه ماجراجویی و تهدید منافع خود و همچنین مشارکت پُرهزینه در ائتلاف مذکور که ثمره آن افزایش احتمال وقوع جنگ خواهد بود، باعث میشود تا کارآیی این ائتلاف در معرض تردید قرار گیرد. علاوه بر این، وقوع جنگ ضمن آسیبهای جدی اقتصادی، امنیتی و تأسیساتی، سهم کشورهای منطقه از بازار نفت که منبع اصلی درآمد آنهاست را، برای مدت زمانی نامعلوم به مخاطره خواهد انداخت.
- منافع نامتوازن: بسیاری از کشورهای اروپایی وابستگی ناچیزی به نفت خلیج فارس دارند. از طرفی باور آنها به چارچوبگریزی و تلاش آمریکا برای کنترل کامل روند عبور انرژی در خلیج فارس به عنوان برگ برندهای در راستای حفظ متحدین کنونی این کشور و مهار رقبای فرامنطقهای، سبب خواهد شد تا کشورهای اروپایی نه در حجم اسکورت نفتکشها و نه در سیاستهای پنهان حاکم بر ائتلاف، خود را صاحب منافع متوازن ندانند. این دیدگاه، انگیزه اروپاییان برای حضور فعال در ائتلاف مذکور و تحمل هزینهها و چالشهای آن را تضعیف خواهد کرد.
- سیاست مالی و معامله قرن: تمرکز دولت ترامپ بر رویکرد مالی در سایه فروش امنیت صوری و توهمی به کشورهای عربی خلیج فارس و تلاش برای گسترش دامنه آن، امری واضح و مبرهن است. بلعیدن بخش قابل توجهی از درآمد نفتی کشورهای عربی در سایه ایران هراسی، فروش تسلیحات نظامی و تلقین مداوم وحشت، نمونهای عینی از رویکرد مالی و منفعت محور آمریکا در قبال چالشهای موجود در خلیج فارس است. تحرکات هدفمند رسانهای و دیپلماتیک آمریکا در موضوع ائتلاف نظامی و تأکید صریح مقامات آمریکا مبنی بر لزوم پرداخت هزینه مالی امنیت از سوی چین و ژاپن حاکی از تلاش آمریکا برای گسترش دامنه فروش امنیت است. آمریکاییها به موازات رویکرد مالی، پیادهسازی عینی معامله قرن را از طریق دشمن پنداری ایران در جهان عرب، انحراف اذهان عمومی از قضیه فلسطین و رژیم صهیونیستی و همراه ساختن مواضع منطقهای و بینالمللی با سیاستهای خود هدفگذاری کرده است. شاید بتوان ائتلاف دریایی را روی دیگر طرح ناکام ناتوی عربی دانست که البته در سطحی دیگر با گروگان گرفتن امنیت انرژی به عنوان شریان حیاتی کشورهای عربی و صنعتی در حال پیگیری است.
- تنشگریزی چین، ژاپن و اروپا در خلیج فارس: سابقه طولانی ایران در تأمین امنیت دریانوردی در خلیج فارس، امدادرسانی به کشتیها و نجات شناورهای مختلف در برابر هجوم دزدان دریایی، کار آمریکا برای متهم ساختن ایران به عنوان عامل ناامنی را سخت و تا حدود زیادی ناممکن کرده است. بسیاری از دولتهای اروپایی، چین، ژاپن و حتی روسیه خارج از بحث انرژی، آسیب زیادی در نتیجه بحرانی شدن اوضاع در خلیج فارس متحمل خواهند شد. بنابراین با اعتقاد به نقش و سابقه امنیتساز ایران در خلیج فارس از یکسو و آگاهی از توان پاسخگویی تهران به تهدیدات، تأثیر ائتلاف نظامی جدید بر تنشزایی بیشتر در خلیج فارس، افزایش قیمت نفت و به مخاطره افتادن امنیت عبور انرژی، حضور خود در این ائتلاف را به مصلحت ندانسته و آن را به دیده عاملی پرخطر و خسارتبار خواهند نگریست.
* شکست طرح آمریکا
به دلیل نقاط ضعف مذکور کشورهای مختلف مخالفت خود را با پیوستن به ائتلاف دریایی آمریکا بیان داشته اند. شبکه سی ان ان در این مورد اعلام کرده که بسیاری از متحدان بالقوه آمریکا از طرح این کشور برای تشکیل ائتلاف جدید دریایی علیه ایران حمایت نمی کنند. در این راستا منابع خبری گفتهاند کشتیهای جنگی هند که در حال اسکورت شناورهای تجاری در خلیج فارس هستند، برای مدت زمان طولانیتری در خلیج فارس باقی میمانند، اما به ائتلاف ضد ایرانی آمریکا نمیپیوندند. مقامهای ارشد برخی احزاب سیاسی ژاپن نیز مخالفت خود را با اعزام نظامیان این کشور به خلیج فارس اعلام کردند. مقامات نروژی هم علیرغم «مثبت» خواندن طرح آمریکا جهت ایجاد یک ائتلاف برای حفاظت از آبراهههای بینالمللی نزدیک ایران و یمن، تاکید کردند که درباره ایفای نقش عملی نروژ در این ائتلاف تردید وجود دارد.
ایجاد ائتلاف نیازمند همکاری، آموزش، برنامهریزی و فرهنگ مشترک است و تجربه دو دهه گذشته نشان داده ایجاد ائتلافهای نظامی ناموفق بوده است. آمریکا ائتلافی را برای مقابله با داعش ایجاد کرد اما آن ائتلاف، نه عملیات مشترک داشت و نه هدف واحدی را دنبال میکرد و تنها نُمود آن انجام چند عملیات توسط آمریکاییها و دست یافتن داعشیها به جدیدترین سلاحهای آمریکا بود. این ائتلاف مکانیزمی شبیه اقدام آمریکا در دهه ۶۰ دارد که نفتکشها یا پرچم آمریکا را نصب میکردند یا یک ناو آمریکایی آنها را اسکورت میکرد و ادعایشان بود که اگر کشتیها تحت اسکورت آمریکا نباشند یا پرچم آمریکا را نزنند، امنیت نخواهند داشت. ادعای آمریکا و انگلیس در حالی است که همه کشتیها در تنگه هرمز و خلیج فارس به راحتی و سلامتی در حال تردد هستند. ایران از قرنها پیش حافظ امنیت تنگه هرمز و خلیج فارس بوده و آنچه امنیت این منطقه حساس و استراتژیک را زیر سوال میبرد، اقدامات نیروهای بیگانه فرامنطقهای است که با حضور و فعالیتهایشان موجب بیثباتی و القای ناامنی میشوند. آمریکا و انگلیس با تشکیل ائتلاف در تنگه هرمز و خلیج فارس میخواهند مشروعیت حضور ایران در این مناطق را زیر سوال برده و ایران را عامل ناامنی و مقصر بیثباتی در منطقه معرفی کنند در حالی که این طرح همانند طرحهای پیشین شکست خورده باقی خواهد ماند و ایران از طریق مکانیزمهای خاص خود به آن پاسخ میدهد.
* نتیجه
ظاهراً ائتلافسازی آمریکاییها برای مقابله با تهدیدات ایران تمامی ندارد. آن هم در حالی که این کشور تقریباً در اغلب کشورهای همسایه ایران پایگاه نظامی دارد. آمریکا طی ماههای اخیر و در راستای اعمال سیاست فشار حداکثری معافیتها برای خرید نفت ایران را تمدید نکرد. و انتظار داشت با قطع منابع درامدی ایران زمینهساز پیشبرد سیاستهای خود علیه تهران را فراهم کند. با این حال این اقدام هم نتوانست نتیجه درخوری برای آمریکا در پی داشته باشد. به دنبال ناکامی واشنگتن، دور تازه تنش آفرینی در خلیج فارس برای اجماع سازی علیه ایران در دستور کار قرار گرفت. حمله به کشتیها در الفجیره و بعد حمله به نفتکشها در نزدیکی تنگه هرمز حامل نفت ژاپن ان هم در حالی که نخست وزیر این کشور در تهران در حال رایزنی با مقامات ایرانی بودند سناریوهای پیش پا افتادهای بود که نتوانست برای آمریکا دستاورد چندانی به همراه داشته باشد. بویژه آنکه مدتی بعد از حمله به نفتکشها، نیروی دریایی سپاه با ساقط کردن پهپاد جاسوسی آمریکایی در حریم هوایی ایران و اعلام رسمی و علنی آن اعلام کرد که ایران اگر قصد انجام کاری را داشته باشد آشکارا انجام میدهد.
توقیف نفتکش حامل نفت ایران در تنگه جبلالطارق توسط نیروهای نظامی انگلیس به درخواستآمریکا ظاهراً زمینه ساز تنشهای تازهای در منطقه خلیج فارس شده است اقدامی که از سوی جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ «اقدامی عالی» توصیف شد. در مقابل ایران اقدام انگلیس را راهزنی دریایی توصیف کرد و ضمن محکوم کردنآن اعلام کرد که اقدام انگلیسیها بیپاسخ نخواهد بود. در ادامه نیز نفتکش انگلیسی توسط ایران در خلیج فارس توقیف شد. واکنش تهران موجب واهمه لندن از پاسخ تهران شد.این مسئله سبب شد تا بهانه تازهای برای آمریکاییها و انگلیسیها فراهم شود و در این چارچوب، مقامات آمریکایی از جدیدترین طرحشان برای افزایش حضور و مداخله در منطقه رونمایی کردند. به گفته ژنرال جوزف دانفورد، فرمانده ستاد مشترک ارتش آمریکا، این کشور در حال مذاکره با متحدانش است تا در قالب یک عملیات اسکورت و نظارت، ناوهای نظامی خود را به تنگه هرمز و بابالمندب اعزام کند. اما نکته جالب این است که کشورهای اروپایی و آسیایی از این طرح استقبال نکردهاند. که خود بیانگر این است که این طرح هم به سرنوشت طرحهای ضد ایرانی قبلی دچار میشود. به هیمن دلیل دولت انگلیس خود به تنهایی دست به کار شده و یک ناوشکن خود را به منطقه اعزام کرده است. نکته جالب دیگر نیز این است که هرچند دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به دنبال افزایش فشارها به ایران است، اما حاضر نیست در حمایت از متحدان اروپایی واشنگتن، هزینه کند و در ماجرای تنش انگلیس و ایران، محتاطانه برخورد کرده است. پیشتر دونالد ترامپ هم در سخنانی با بیان اینکه آمریکا در خلیج فارس تانکرهای زیادی ندارد، گفته بود که انگلیس باید خودش محافظت از کشتیهایش را برعهده بگیرد. هرچند انگلیس به حمایت امریکا در افزایش فشارهای سیاسی به ایران دل بسته بود، اما اظهارات مقامات واشنگتن، آرزوی لندن را به یأس تبدیل کرد و پس از توقیف نفتکش انگلیس در تنگه هرمز، این کشور در مقابل ایران دست بسته مانده است. به نظر میرسد طرح آمریکا برای تشکیل یک ائتلاف دریایی پیش از آغاز شکست خورده است.
محسن رحمانی رحمانی واسوکلایی
انتهای پیام/