اگر روزی میان احمدی نژاد و سید حسن خمینی - حتی در مراسم رسمی سالگرد ارتحال حضرت امام (ره)! - درگیری شدید بود، این نزاع به سمت گرفتن دفتر کار از سید حسن خمینی توسط احمدی نژاد و اطرافیان او در بالا شهر گرایش پیدا کرده است. چرا ؟ نمی دانیم. اگر روزی هاشمی رفسنجانی، محور اصلی تقابل و بسیج گری اعتراضی احمدی نژاد بود، زمانی فرا رسید که دومی به اولی پیشنهاد کند برای اعتراض به رد صلاحیت شدن در انتخابات ریاست جمهوری، اقدام مشترک و هماهنگ انجام دهند! که گویا اولی نپذیرفت؛ هر چند که جریان فتنه بیشترین استفاده را از تحرکات احمدی نژاد و حلقه انحرافی در سالیان اخیر برده است.
پریروز آقای احمدی نژاد با حمید بقایی و اسفندیار رحیم مشایی با ادعای بست نشینی به حرم حضرت عبد العظیم رفتند. پرونده آقای بقایی دو وجه دارد. یک طرف اتهامات اوست که ظاهرا تخلفات جدی را شامل می شود. وجه دوم، ابهامات موجود در نحوه بازداشت نامناسب وی و اطاله دادرسی است. وجه دوم ماجرا نمی تواند دستاویزی برای پاسخگو نبودن وی در برابر دادگاه و ممانعت از رسیدگی به تخلفات شود. اما حلقه انحرافی با توسل به شگردی که افراطیون مدعی اعتدال و اصلاحات پایه گذار آن بوده اند، می خواهند مانع از پیگرد قضایی تخلفات خود شوند.
همه جای دنیا ممکن است ضابط قضایی یا خود قاضی، خطا یا تخلفی را مرتکب شود اما هیچ جای دنیا متهم به خود اجازه نمی دهد - و به او این اجازه را هم نمی دهند - که با چنین دستاویزی، در برابر دستگاه قضایی تمکین نکند و پاسخگو نباشد. نهایتا اینکه متهم حق دارد از ضابط یا قاضی مذکور نزد دستگاه قضایی شکایت کند. این رویه حقوقی، مسلم و متفق علیه در تمام دنیاست.
اما سخن این نوشتار چیز دیگری است. آقای احمدی نژاد در حرم حضرت عبدالعظیم، با ادبیاتی به شدت تند علیه "خانواده لاریجانی" سخنرانی کرد. کسی هم متعرض او نشد. اما مردم ما به ویژه نسل جوان ما حق دارند بدانند این علی لاریجانیِ طرف منازعات گلادیاتوری طرفینی با محمود احمدی نژاد، با اصرار و فشار و لابیگری احمدی نژاد و اطرافیان وی، در مجلس هشتم به ریاست رسید؛ چون آن روز می گفتند حداد عادل به اندازه کافی همراه و همسو نیست و لاریجانی همسو تر است!
علی مطهری نیز جزو کسانی است که با اصرار احمدی نژاد در لیست اصولگرایان گنجانده شد. اما همین احمدی نژاد و لاریجانی و مطهری، بهمن سال 91 ( در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 92) به بهانه کش و قوس بر سر استیضاح وزیر رفاه و کار، چنان بی آبرویی مشترکی را رقم زدند که اسباب سرمستی و جان گرفتن جریان فتنه و سازش طبیان را فراهم کرد. سیاسی کاری و بی تقوایی طرفین همان روز در اوج بود.
بلانسبت طرفین، نه دعوای بنی امیه و بنی عباس برای حق بود و نه نزاع آمریکا و شوروی. ساده دلی و بی بصیرتی است که تصورکنیم آقای احمدی نژاد و حلقه وی ، یا طیف فتنه و سازش با آمریکا به خاطر اصول و آرمانهای انقلاب، مسئله تولید میکنند. آنها مدتهاست که دانسته و ندانسته در زمین کارگزاران و مشارکت و دیگر دست اندرکاران فتنه بازی میکنند و البته این مسئله، توجیهی برای برخی کم کاریها و سوء تدبیرها در بعضی محاکم نمیشود. مسئله ای که آن هم کمک به خواسته انواع فتنه گران در غبار آلود کردن فضاست.