جنگ تمام شد و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به شهرهای خود بازگشتند، در حالی که خیلی چیزها در حال تغییر و ارزشها به ضدارزشها در حال جابجایی بود.
مسئولان آنطور که باید نه تنها از تجربه گرانبهای این جماعت بازگشته از میادین سخت روزهای مرد و مردانگی استفاده نکردند، بلکه در بسیاری از مواقع آنها را به حال خود رها کردند در حالیکه اگر از این افراد در پستهای مختلف مدیریتی در سطوح مختلف نظام استفاده میشد، به یقین بسیاری از مشکلات امروزی در این کشور را شاهد نبودیم.
سالها گذشت و ارزشهای باقی مانده از هشت سال دفاع مقدس توسط برخیها به تاراج گذاشته شد، در این میان آقا و مقتدایمان امام خامنهای تمام تلاش خود را در راستای حفظ این ارزشها به کار گرفته و بارها درباره فراموشی ارزشهای باقی مانده از دفاع مقدس و جماعتی که نقش اصلی را در این نبرد داشته و خون دلها نیز خوردند، اشاره کردند اما انگار جمعی وجود جماعت باقی مانده از روزهای سخت در این مملکت را نمیتوانستند تحمل کنند.
به نام ما انواع و اقسام قوانین تنظیم شد، حال آنکه بسیاری از آنها به مرحله اجرا در نیامد و تنها زخم زبانهایش برای ما به یادگار ماند. پس از جنگ عدهای تلاش کردند تا از ما تنها بهعنوان پلههای ترقی و آوردن چند رای بیشتر برای قرار گرفتن در مسند ریاست، استفاده کنند.
جمعی دیگر نیز که تحصیل را واجبتر از حضور در میادین دفاع مقدس میدانستند کم کم بر صندلی قدرت قرار گرفتند، در میان آنها بودند کسانی که در باطن خود هیچ تعهدی به آرمانهای این کشور نداشتند و تا آنجا پیش رفتند که دست به چپاول و اختلاس زدند خوی سرمایهداری و اقتخار به کاخ نشینی در میان همین افراد در حال گسترش بود اما طعنهها و توهینهایش نصیب ما شد.
فضا را به سمتی هدایت کردند که حتی بچههایمان نیز نتوانستند در مدارس و دانشگاهها سر خود را با افتخار بلند و اعلام کنند ما فرزندان همان کسانی هستیم که از این کشور با چنگ و دندان دفاع کردند.
سالها گذشت ما و خانوادههایمان تنها نظارهگر زخم زبانها، توهینها، تهمتها و یا شعارهایی همچون توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد و... بودیم.
ما را دلواپس، تندرو، بیسواد و بیهویت نامیدند اما بنا به دلایلی سکوت را پیشه کار خود قرار دادیم، این بار بحرانهای منطقهای همچون زخمهای کهنه سر باز کرد و جنگ در سوریه و عراق با جنایت داعش آن هم با حمایتهای علنی و آشکار دشمنان قسم خورده کشورمان که برخیها بر اساس وابستگی و یا برداشتهای غلط آنها را فرشته نجات میدانند به اوج خود رسید.
بحرانی که هدف اصلی از ایجاد آن ناامنی و در نهایت فروپاشی جمهوری اسلامی ایران بوده بنابراین بار دیگر عدهای که غالب آنها حتی در زمان دفاع مقدس و یا انقلاب حضور نداشتند با التماس از مسئولان بهعنوان مدافعان حرم در صحنههای نبرد حاضر شدند.
در این میان عدهای بیانصاف و نامرد گستاخانه مدافعان حرم را آماج تهمت و توهینهای خود قرار دادند و همان جملاتی را به کار بردند که برای رزمندگان هشت سال دفاع مقدس تازگی نداشت...
شاید گفته شود چرا ما نتوانسیم فرهنگ موجود در دفاع مقدس که برگرفته از فرهنگ ناب دین اسلام است را در این مملکت گسترش دهیم تا شاهد اختلاس، دزدی و گرفتن حقوقهای نجومی که برخیها با افتخار از آن دفاع کردند و دریافت کنندهگان آن را خادمان این مملکت مینامند، باشیم.
و یا شاهد بیحجابی و بیبند و باری، خلق و خوی سرمایهداری و کاخ نشینی و از همه مهمتر بیتفاوتی به ارزشهایی که شهدا جان خود را برای آن تقدیم کردند، نباشیم.
در پاسخ باید گفت ما نتوانسیم در زمینه فرهنگی کار قابل قبولی انجام دهیم و تنها شعار دادیم، اینکه هفتهای را به نام هفته دفاع مقدس نامیده و دفاع خود را در کلیشهای به نام آن قرار دهیم کارساز نیست و باید تلاش کرد تا آحاد این جامعه دریابند چرا جنگ بر ما تحمیل شد.
آرمانهای انقلاب اسلامی ایران چه بوده است که از همان ابتدا آمریکا و هم پیمانانش در مقابل این انقلاب قرار گرفتند؟
باید بدانیم وظیفه ما در راستای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران چیست و چگونه میتوانیم از این آرمانها و ارزشهایی که شهدا و امام شهدا آنها را برایمان به یادگار گذاشتند، محافظت کنیم.