به گزارش
بلاغ، نیاز به یادآوری نیست که ایران به عنوان کشوری که نوعی جهانبینی و نگاه به مسائل روز دنیا دارد، عموماً در تضاد و مخالف نگاه ابرقدرتهای دنیا است.
بالطبع، این تضادها دشمنیهایی را نیز پدید میآورد و به دنبال آن درگیریهایی در همه جبههها حاصل میشود که موضوع بحث این یادداشت، درگیری در جبهه اقتصادی است.
تحریم، ابزاری است که غرب به سردمداری آمریکا برایبه انزواکشیدن ایران و اجبار به پذیرش خواستههای خود از آن استفاده میکند، سابقه تحریمهای ایران توسط دولتهای غربی پس از ملی شدن صنعت نفت، به زمان دکتر مصدق برمیگردد که البته تحریمی کوتاه و محدود بود، تحریمهای بعدی محدود به بعد از انقلاب میشد که عمدتاً توسط کشورهای دیگر نادیده گرفته میشد و یا چندان جدی انگاشت نمیشد.
شروع تحریمهای تاثیرگذار به بعد از سالهای 2006 و یا به بن بست رسیدن مذاکرات هستهای و به دنبال آن ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و در سال بعد به بهانه حمایت ایران از گروههای تروریستی و حقوق بشر بر میگردد.
تحریم اقتصادی به موازات فشار سیاسی مشابه 2 ریل قطار اهرمی موازی برای فشار به ایران بوده و هست. تحریمهای اقتصادی ایران 2 جبهه کشورمان را به طور همزمان هدف قرار داده است.
جبهه اول دولت و حکومت، با هدف تسلیم آن و تغییر در رفتار سیاسی و جبهه دوم، ملت و بطن جامعه با هدف ایجاد نارضایتی عمومی و بی ثباتسازی ناشی از آن.
جبهه دوم یعنی بی ثباتسازی قصد تغییر سیاست دولت مورد نظر را ندارد و در عوض، به دنبال متزلزل ساختن نظم اجتماعی و سیاسی است تا بدین وسیله جامعه ناگریز از تغییر رهبری سیاسی اش شود.
*ژیل فروم * در مقاله دموکراسی؛ وابستگی و بی ثباتسازی ضمن بیان مطالب بالا مشخص میسازد اعمال تحریمهایی از نوع جبهه دوم قصد دارد تا بین مردم و حکومت فاصله ایجاد کرده، مشروعیت حکومت را از بین ببرد و بالاخره زمینه بی ثباتسازی جامعه را ایجاد نماید.
تحریمهای اقتصادیبه کشورهایی نظیر شیلی و کوبا نیز اعمال شده بود که نتیجه آن در شیلی سقوط حکومت آلنده بود، اما همین تحریمها در کوبا نتیجه نهایی یعنی تغییر حکومت را حاصل نکرد.
تحقیق و مطالعه در روند تاثیرگذاری تحریم در دو کشور فوق میتواند نکات قابل توجهی را برای مقابله با آن برایمان آشکار سازد.
اقتصاد مقاومتی و مفهوم آن بعد از مقدمه بالا به مفهوم شناسی و ضرورت شناخت معنایی اقتصاد مقاومتی میپردازیم. در اقتصاد مقاومتی، اقتصاد معنایی خاص و روشن دارد، اما بحث مقاومتیبودن آن متاسفانه به طور کامل تبیین نشده است، به طوریکه در بعضی اوقات از معادلهایی نظیر اقتصاد ریاضتی، اقتصاد دفاعی و یا حتی اقتصاد جنگی نیز استفاده شده است.
مقاومت به معنای ایستادگی در برابر فشار خارجی است، برای فهم بهتر مساله مقاومت میتوان از بیماری به عنوان مثال استفاده کرد. هنگامی که ویروس بیماری وارد بدن میشود، اولین واکنش بدن مقاومت در برابر پیشروی آن است و بعد به درمان خود میپردازد، اما آیا مفهوم اقتصاد مقاومتی فقط در برابر تحریم و فشار، کارهای وارده و یا لازم میشود؟ و یا اگر تحریمهای وارده به طور یکجا برداشته شود دیگر نیازی به این نوع اقتصاد نیست؟
پاسخ این سوال از نظر استراتژیک در ابتدای این یادداشت در تفاوت ذاتیبین جهانبینیها داده شده، اما باز برای روشن شدن بهتر از بیماری مثال میزنیم، برای مقابله با بعضی از بیماریها قبل از سرایت به فرد در چندین مرحله واکسن تزریق کرده تا در برابر بیماری خاص مقاوم گردد، این مثال میتواند ضرورت آمادگی و لزوم نهادینه شدن اقتصاد مقاومتی در بطن جامعه را به خوبیبیان سازد.
البته لازم به ذکر است که آفت اصلی راهبردهای کلان شعارزدگی و برخورد سطحی با آن میباشد که برای مقابله با این آفت، شناخت و درک درست از راهبرد اولین گام میباشد.