به گزارش
بلاغ، شهید آیتا... صدوقی كه به حق شیخالشهدا و سومین شهید محراب نامیده شده است، نماینده امام خمینی(ره) در استان و امام جمعه یزد بود. در آخرین نماز جمعهاش كه مصادف با دهم ماه مبارك رمضان 1402 مطابق با یازدهم تیرماه 1361 بود، بعد از ادای فریضه جمعه ، در حالی كه جایگاه را ترك میكرد، منافقی قسیالقلب به ایشان نزدیك شد و با به آغوش كشیدن آن پیر زاهد و منفجر كردن نارنجكی كه در دست داشت، ایشان را به شهادت رساند و این همان معراج سریع به سوی ا... بود، كه ایشان آرزویش را داشت و بارها از خدا خواسته بود.
این عالم شهید از یاران صدیق و با وفای امام خمینی و یاور مردم محروم بود و خود را هیچگاه از مردم جدا نمیدانست. آن پرهیزگار خطاب به دشمنان اسلام و نظام اسلامی چنین گفته بود: «به فرض آن كه مرا ترور كردید؛ چه می شود؟ مرغابی را از آب میترسانید؟»
ولادت آیت الله صدوقی، در هشتم صفر 1327 (ه . ق) در شهر یزد متولد شد. پدرش میرزا ابوطالب، فرزند محمدرضا و او فرزند آخوند ملا مهدی بود. آیت الله صدوقی در سن هفت سالگی، پدر و در نه سالگی، مادرش را از دست داد و از آن پس تحت سرپرستی پسرعمویش، میرزا محمد کرمانشاهی قرار گرفت. پدر آیت الله صدوقی ، آقامیرزا ابوطالب، یکی از روحانیون معروف یزد بود که در مسجد محمدیه سمت امامت و جهت کارهای مردم مرجعیت تامه داشت .
آغاز تحصیلات
آیت الله صدوقی، دروس ابتدایی را در مکتب خانه، به پایان رساند و در 13 سالگی وارد مدرسه عبدالرحیم خان شد. تحصیلات قدیمه را تا حد لمعه و قوانین در مدرسه عبدالرحیم خان زیر نظر اساتید زمان گذراند و در سال ۱۳۴۸ قمری برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و در مدرسه چهار باغ ادامه تحصیل داد. یک سال بعد از آن در سال ۱۳۴۹ قمری مجدداً برای ادامه تحصیل راهی دیاری شد و شهر قم را برای کسب علم برگزیده به همراه خانواده راهی شدند و بیست و یک سال در آن شهر اقامت گزیدند.
در قم از محضر آیات عظام؛ عبدالکریم یزدی، سید صدرالدین صدر، محمد تقی خوانساری، محمد حجت کوه کمره ای بهره برد. معظم له امر تحصیل و تدریس را در اولویت قرار داد و لذا به یکی از اساتید برجسته حوزه علمیه قم مبدل گردید. از جمله بزرگانی که از محضر او خوشه چینی کردند میتوان از آیات عظام و بزرگانی چون فاضل لنکرانی، شهید قدوسی، شهید مطهری، محمد تقی جعفری، احمد جنتی و سیدهاشم رسولی محلاتی یاد کرد.
آشنایی با امام خمینی (ره)در خاطرات شهید صدوقی در خصوص آشنایی با امام خمینی (ره) آمده است: در آن وقت امام خمینی یکی از مدرسین خیلی مبرز حوزه بودند که همه ایشان را بعنوان اینکه یک مرد فوق العاده است میشناختند، تدریسشان هم خیلی بالا گرفت و با اینکه آقایان مراجع هم بودند، ولی تدریس ایشان در قم اولویت پیدا کرد یادم هست که امام خمینی در مسجد سلماسی نزدیک محله یخچال قاضی ، تدریس میکردند و مسجد تقریباً پر میشد و ایشان یک آقای معروفی مشهور به فلسفه و عرفان فقه و اصول و استاد اول شناخته می شدند.
بنده در سال ۱۳۴۹ قمری که وارد قم شدم ، دوسه روز پس از ورود، با امام خمینی آشنا شدم و کم کم آشنائی ما بالا گرفت وبه رفاقت کشید و گاه در تمام مدت شبانه روزی با ایشان بودم و نمیشد مدت طولانی که در قم بودیم ، انس ما عمده با ایشان بود ونمیشد هفتهای بگذرد و دوسه جلسه در خدمتشان نباشم و یادم نمیرود که یک ماه رمضان حدیث «طیرمشوی» از کتاب عبقات را و دوره این کتاب را در شب نشینیهائی، که با ایشان و چند تن دیگر از دوستان داشتیم، از اول تا آخر مفصلاً خوانده شد. از جمله کسانی که برای آمدن من به یزد سفارش زیاد کرد، آقای خمینی بودند.
مبارزات قبل از انقلابشهید صدوقی رحمه الله مبارزه را از دوران رضاخان آغاز کرد؛ عصری که شاه عزم خود را برای نابودی حوزه علمیه قم جزم کرده بود. در بهمن ماه سال 1330 همزمان با رحلت آقا شیخ غلامرضا فقیه خراسانی، با درخواست مردم و توصیه امام رحمه الله، به یزد رفت و دامنه مبارزاتش را گسترش داد. این امر باعث شد تا مردم یزد و شهرهای مجاور به صحنه مبارزه علیه حکومت پهلوی کشانده شوند و در وقایع پانزده خرداد و مبارزه با مظاهر فساد و تمدن منحط غربی، کشف حجاب، تبدیل تاریخ شمسی به شاهنشاهی، جشنهای هنر و . . . حضوری موثر داشته باشند. شهید صدوقی هر از چند گاهی به تبعیدیان سر میزد و از آنها دلجویی مینمود.
در سال ۱۳۴۱ که قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد، آیت الله صدوقی نیز همراه با امام و علمای دیگر در این باب به فعالیت می پردازد و بالاخره هم با کوشش و فشارهای امام خمینی بود که پیش نهاد این طرح لغو شد.
بعد از قضیه ۱۵ خرداد سال ۴۲ که امام را به تهران بردند شهید صدوقی و چندتن دیگر از علماء از شهرهای مختلف به تهران عزیمت کردند تا به عمل رژیم پهلوی اعتراض نمایند و سرانجام پس از این اعتراضات مردم بیدارتر شده و امام به حسب ظاهر آزاد گردیده به قم رفتند.
مدتی گذشت و امام را به ترکیه تبعید نمودند و این امور باعث شد که مجدداً درگیریهای علماء و نیز آیت الله صدوقی با عمال رژیم ستم شاهی آغاز گردد. پس از چندی امام از ترکیه به نجف و سپس به پاریس رفتند که باعث شد مبارزه هرچه بیشتر به اوج خود برسد و از طریق یزد و شهید صدوقی اعلامیه ها و پیامهای امام ضبط گردیده و به شهرهای دیگر انتقال داده می شد .
همچنین در پی به آتش کشیدن سینما رکس آبادان ، آیت الله صدوقی مرد بزرگ و مبارز، اولین کسی بود که اعلامیه ای منتشر نمود و گناه آنرا به گردن دولت گذاشت.
فعالیتهای پس از انقلابپس از پیروزی انقلاب، به فرمان حضرت امام، معظم له به امامت جمعه یزد منصوب گردید . ایشان به اقدامات فرهنگی و عمرانی فراوانی دست زد که میتوان به تعمیر 18 مسجد، تاسیس و تعمیر 19 مدرسه علوم دینی، تاسیس سازمانهای خیریه و بنیاد صدوق قم به مساحت 220 هزار متر مربع و . . . اشاره نمود .
کارهای عام المنفعه آن شهید بزرگوار
۱) تأسیس حوزه های علمیه شهرهای بم تاکستان و شهرکرد
۲) احداث کتابخانه در مسجد حظیره
۳) تأسیس دفتر تبلیغات اسلامی در یزد و صندوق قرض الحسنه حضرت ولی عصر (عج)
۴) احداث صندوق خیریه امام رضا (ع) در جهت دادن مقرری و رسیدگی به امور رفاهی افراد بی سرپرست و یتیم
۵) احداث خانه های رایگان برای اسکان جنگزدگان در محله تخت استاد و خواجه خضر
۶)خدمات پزشکی و درمانی:
احداث بیمارستان سیدالشهداء(ع) با کلیه تجهیزات پیشرفته، تأسیس درمانگاههای زارچ و حیدرآباد و مشتاق، تأسیس بیمارستان سوانح سوختگی آیت الله صدوقی و مرکز تحقیقات اعصاب و روان
۷) کمک و خدمات شهید و حضور مستمر آن بزرگوار در بروز زلزله شهرهای طبس کرمان و مشهد
ویژگی های اخلاقیشهید والا مقام آیت اللّه صدوقی دارای فضایل اخلاقی فراوانی بود. او مظهر صداقت و پاكی بود. درون و برونش یكی بود. به آن چه می خواند و می فهمید عمل می كرد. قرآن كتابی بود كه هیچ گاه از او جدا نمی شد. ادب و متانت او زبانزد عام و خاص بود و روزهای عید وقتی كه مردم و مسئولان به دیدارش می رفتند، بدون استثنا برای همه برمی خاست و این كار را نه از روی اكراه و بی میلی، كه با نشاط و شوقِ وصف ناپذیر انجام می داد.
شهادت از چندین هفته قبل از شهادت آیت اللّه صدوقی، جوانی در حدود 25 سال با لباس بسیجیان در مسجد ایشان پیدا شده بود و زاهدانه به مسجد رفت وآمد می كرد. این برخورد او باعث می شد كسی به او بدبین نشود. روز دهم ماه مبارك رمضان 1360 با روز جمعه هم زمان شد. آیت اللّه صدوقی غسل جمعه كرد و به طرف مسجد «ملااسماعیل» حركت كرد. خطبه های نماز جمعه را خواند و سپس به نماز ایستاد و چون نماز تمام شد آن جوان كه بعد هم مسلّم شد از وابسته های منافقان است از پشت سر به آقا هجوم آورد. ناگاه صدای انفجار مهیبی در فضای مسجد پیچید و شور و غوغای عجیبی همه مسجد را فرا گرفت...