اختصاصی /عشقی که فدای اسلام شد؛

سرگذشت 20 ساله پسر به خط پدر

تاریخ انتشارجمعه ۷ تير ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۰
کد مطلب : ۸۹۷۷
آرام دفترچه ی زندگی نامه را ورق می زند از زمان تولد تا به هنگام شهادت، تمام سرگذشت بیست ساله پسر است که با قلم پدر نگاشته شد.
۰
plusresetminus
سرگذشت 20 ساله پسر به خط پدر
به گزارش گروه حماسه و مقاومت بلاغ،گرد پیری به روی هر دویشان نشسته بود.25 سال از رفتن فرزندشان میگذرد ، فرزندی که میتوانست در این روزهای پیری  عصای دستشان باشد، اما آنچه برایم شگفت انگیز بود اینکه بعد از 25 سال وقتی خاطرات آن  روزهای رفتن قربانعلی را بازگو می کنند قلبشان به تپیش می افتد طوری از قربانعلی حرف میزنند که  انگار نه انگار  25 سال از رفتنش گذشته است اما ذره ای از دل صبور و مقاومشان کم نشده است همچنان پابرجا و محکم از رفتن قربانعلی به جبهه احساس سربلندی می کنند.   هنوز سوالاتم را شروع نکرده بودم  که پدر شهید دفترچه  زندگی نامه شهید که یک سال بعد از شهادتش نوشته بود را آورد ،دفترچه ی  که از زمان تولد تا به هنگام شهادت تمام سرگذشت بیست ساله پسر است به قلم پدر.    قربانعلی قنبرنیاء متولد فروردین 1346 از روستای سوته شهرستان فریدونکنار در حالی که فقط 20 سال داشت  خدا آن را برای خودش  گلچین کرد و به بهشت برد.   شهید قربانعلی قنبرنیا   پدر است با دلی همچون کوه و گفتن خاطره از پسر برایش مشکل است آخرش خودش به قربانعلی از بچه گی یاد داده بود مرد گریه نمی کند برای همین باید هر از چند گاهی به دفترچه نگاهی بیاندازد اما دل دریایی مادر آنچنان خاطرات پسر را در خود غرق کرده که شنونده را با خود به عمق خاطرات می برد.   در همین زمان سر صحبت را با مادر و پدر شهید باز می کنم و از رابطه شهید با خانواده و دوستان و ...از مادر شهید می پرسم.   مادر شهید می گوید:شهید احترام خاصی برای پدر و مادر خود قائل بود به طوری که امکان نداشت حرفمان را روی زمین بگذارد،حتی شهید بعد از گذراندن دوره ی راهنمایی وارد حرفه ی بنایی شد و برای برخی از دوستانش که از وضع مالی خوبی نداشتند خودش  مشغول به ساخت خانه برای آنها می شد.   از مادر شهید می پرسم شهید قربانعلی خانواده تشکیل داده؟مادر شهید می گوید بله، وقتی به سن ازدواج رسید برای او دختری از خانواده سادات انتخاب کردیم و او هم چون انتخاب خانواده بود مخالفتی نکرد.   از علایق شهید پرسیدم ،که پدر شهید سرش را بلند و کرد و گفت:علاقه ی خاصی به کودکان داشت . طوری که نوزادان دوستان خود را به خانه می اورد و از انها نگهداری می کرد.   شهید قربانعلی قنبرنیا   درهمین حین به پدر شهید گفتم ،شهید فرزندی هم داشته ؟ که گفت :بله اما بعد از شهادت قربانعلی به دنیا آمد .گفتم پس شهید فرزندش را ندیده که پدر شهید گفت : وقتی مرداد ماه سال 66 به جبهه اعزام شد همسرش 4 ماه باردار بود اما دست تقدیر به گونه ی رقم خورد که در شهریور ماه همان سال به شهادت برسد و عشق به فرزند را فدای عشق به اسلام و وطن کند.   از پدر شهید در باره نحوه شهادت قربانعلی پرسیدم که گفت : ایشان  بعد از اعزام به منطقه ماموریت پیدا می کنند که با گروه پست مهندسی به خطه مقدم اعزام شوند که در بین راه در کمین گروهک کومله قرار میگیرند و بعد از به صف کردن انها بدون اینکه حتی مجهز به یک سر نیزه باشند دسته جمع به همراه 12 سرباز انقلاب دیگر به شهادت میرسند.     خواستم از مادر شهید بپرسم خبر شهادت قربانعلی را چگونه به شما دادند که نتوانستم و از پدر شهید ، پرسیدم که پدر گفت:یک روز صبح  در زمین کشاورزی مشغول کار بودم که متوجه نگاه معنا دار اهالی محل شدم ، اهالی محل خبر دار شده بودند اما کسی به من چیزی نمی گفت تا اینکه چند نفر  از بستگانم به دنبالم امدند و خبر شهادت فرزندم را دادند.   به پدر شهید می گویم ، شنیدم به محل قتلگاه پسرتان رفتید درست است ؟ پدر شهید هم نگاه مهربانی کرد و گفت تقریبا بعد از یک ماه از شهادت فرزندم به محل خدمتش رفتم تا از نزدیک به قتلگاهش بروم ابتدا به دلیل نا امن بودن  فرمانده پاسگاه محل از حضورم در منطقه  جلوگیری کرد اما وقتی قوت قلب مرا دید و برایش توضیح دادم که میخواهم مانند حضرت زینب (س) که مقداری از خاک کربلا را تحفه برداشت من هم مقداری از خاک قتلگاه فرزندم را به تحفه بردارم با رفتنم به منطقه موافقت کرد.   شهید قربانعلی قنبر نیا   مادر شهید همچنان خیره به قاب عکس پسر ، انگاری شهید قربانعلی از قاب بیرون آمده و دارد مادر را نگاه می کند . رو به پدر شهید می کنم و می گویم ،چطور می شود یاد قربانعلی ها را زنده نگه داشت ؟   پدر شهید می گوید : برای زنده نگه داشتن یاد شهید و فرهنگ شهادت باید هدف انان را زنده نگه داشت،نباید فراموش کرد که جوانان این مرزو بوم جانشان را برای چه در کف دست گرفته بودند.   همچنان که از مسئولان تنها خواستار این است که توجه جدی به زندگی جوانان داشته باشند از  شبیخون امریکا وصهیونیست می گوید که مسئولان نگذارند جوانان ما طعمه آنها شوند.   و بعد دستی به صورتش می کشد و ادامه میدهد خدا را از اینکه درجه پدر شهید را به ما داده افتخار میکنم و شاکرم.  
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

فقـر و غنــا در اسلام
چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
خشم؛ پسندیده یا ناپسند؟
دوشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۷
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳
آنچه خوبان همه دارند تو یک‌جا داری
يکشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
وعده صادق، ضربه پشیمان‌کننده و پیشگیرانه
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴