به گزارش بلاغ، روزنامه اعتماد نوشت: «نوشتهاند که در سالهای نخست دوره پهلوی نفر دوم کشور بود و به اجازه و اشاره رضاشاه بر همه امور سیطره داشت. در دوران مشروطیت چند بار نماینده مردم نیشابور در مجلس شد و پیش از جنگ اول جهانی - با لقب سردار معظم - مدتی فرمانده قشون خراسان بود. با برادران وثوقالدوله و قوامالسلطنه دوستی و همکاری داشت و در دولتهایی که ریاستشان به عهده یکی از این دو بود، کارها و مقامهای مهمی به عهده میگرفت. در دولت وثوق در مقطعی از شورش جنگلیها به حکومت گیلان گماشته شد و حدود یک سالی که در این مقام بود آن قدر بیرحمی و تباهی از خود به جای گذاشت که تا مدتها بعد از آن نمایندگانی که از گیلان به مجلس میرفتند از «جنایتها و کثافتکاریها»ی او در ولایتشان یاد میکردند.
اواخر عصر قاجار به رضاخان نزدیک شد و در تغییر خاندان سلطنتی هم ایفای نقش کرد. در بیشتر سالهای نیمه نخست حکومت رضاشاه با عنوان شغلی وزیر دربار حضور پررنگ و موثری در اداره کشور داشت و عملا در کنار شاه بر ایران حکومت میکرد. خود رضاشاه به او میگفت: «تیمور تو درست راست من هستی» و واقعا هم چنین بود. اما در ماجراهای متن و حاشیه بازبینی در قرارداد نفتی میان ایران و انگلیس - که بحث آن کمی پیچیده و طولانی است - از چشم شاه افتاد و بدگمانی نصفهنیمهای که دربار به او پیدا کرده بود، شدت گرفت. اعتبار سابق را که از دست داد و سایهاش کمرنگ شد، برخی محافل وابسته به دربار - شاید به دستور خود شاه - بخشی از زدوبندها و فسادهایش را افشا کردند و از نیتهای پنهان و رشوههایی که داده یا گرفته بود، پرده برداشتند. برخی از این اتهامات واقعا به او میچسبید و برخی دیگر هم ساختگی و مسخره بود.
از وزارت دربار عزل شد. مدتی زیر نظر شهربانی ماند و بعد به زندان افتاد. سال ۱۳۱۲ در چنین روزی در محاکمهای به قول سعید نفیسی «مصنوعی» به تحمل ۵ سال حبس و پرداخت جریمه نقدی محکوم شد اما چندی بعد او را در زندان سر به نیست کردند. ویژگیهای مثبتی مثل تیزهوشی و سختکوشی داشت، زیاد کتاب میخواند و در صحبتهایش ارجاعات جالب و لذتبخشی به شعر و حکایات کهن فارسی میداد. اما زن و شراب را نه در معنی مجازی که واقعا میپرستید و قلدری آمیخته به تکبر و قساوت بخشی از شخصیتش بود. چند سالی نفر دوم - و حتی گاهی اول - کشور بود و در همه کارها از قراردادهای خارجی گرفته تا انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی و تشکیل کابینه و گزینش وزرا دخالت مستقیم داشت. اما بد بیآبرو شد و بد سقوط کرد و به قول قدیمیهایی که او و آن سالها را به یاد داشتند «عاقبت بخیر نشد».»