«کی این مریضی تمام می شود؟ این کرونا؟ حداقل آدمها بروند بیایند دل ما باز بشود. تا وقتی این مریضی نبود، آدمها به ما سر میزدند، برایمان خوردنی میآوردند، تنها نبودیم. مردم با ما مهربان بودند. حرف میزدند، خوب بودند.» صغرا خانم در ورودی اتاقش دریکی از بخشهای آسایشگاه کهریزک این حرفها را به زبان میآورد. دیوارهای بخش نارون که او در آنجا زندگی میکند یکدست صورتی رنگ است. بوی الکل، مواد ضدعفونی کننده و تنهایی همه جا را پر کرده.