همسر و مادر چهار شهید فریدونکناری گفت: زنان ما باید زهرایی باشند تا فرزندی مانند امام حسن و امام حسین(ع) تربیت کنند.
۰
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ ضمن آرزوی توفیق و سلامت برای همه مادران شهدا به مناسبت ولادت با سعادت بانوی آب و آینه حضرت فاطمه(س) با حاجیه خانم شهربانو ثمنی همسر و مادر چهار شهید یزدانخواه گفتگویی داشته که در ذیل میخوانید.
مادر شهیدان یزدانخواه با لهجه شیرین فریدونکناری صحبت خود را با دعای خیر برای جوانان آغاز کرد و به خاطراتی از فرزندان شهیدش که مرور هر لحظه آن برایش زنده شدن یاد و خاطر جگر گوشههایش می شود اینگونه از خدیجه سه ساله و طوبی 10 سالهاش نقل میکند.
راهپیماییهای سال 57 در همه شهرها انجام میشد دو فرزندم برای تظاهرات خارج از خانه رفتند و باعث شد تا طوبی دختر 10 سالهام که آن موقع کلاس چهارم ابتدایی بود با به پشت گرفتن خدیجه خواهر سه سالهاش به بیرون برود، در همین هنگام صدای شلیک تیری فضا را آرام کرد و ناخداگاه دچار دلهره و لرزه در اندام شدم.
همین هنگام زنگ خانه به صدا درآمد و همسایهها را در جلوی در دیدم که دو دخترم را داخل حیاط آوردند خدیجه جان در بدن نداشت اما طوبی حالش وخیم بود و با همراهی خانواده و همسایه ها به بیمارستان رسانده شد که بعد از انتقال به بیمارستان جان سپرد.
طوبی خدیجه را به پشت خود داشت، تیری که از سوی سرباز رژیم شاهنشاهی شلیک شد بر قلب طوبی اصابت کرد و بعد از رد شدن از بدنش در قلب دختر سه ساله ام خدیجه جا ماند و باعث به شهادت رسیدن دو فرزند کوچک خانواده شد.
فضای امنیتی حاکم از سوی رژیم طاغوت اجازه تشییع جنازه عمومی را نمیدادند و دو فرزندم با مشکلات فراوان در حیاط مسجد امام سجاد(ع) دفن شدند، دفنی که بعد از چند روز به نبش قبر رسید، سربازی که تیر را شلیک کرد قصد فرار داشت و منکر به شهادت رساندن فرزندانم شد، همین عامل باعث شد تا به دستور پزشکی قانونی نبش قبر انجام شود تا صحت و سقم شهادت مشخص شود.
روز سوم بچهها، نبش قبر با حضور پزشک انجام شد و جای اصابت گلوله در بدن طوبی و گذشتن و ماندن در قلب خدیجه کاملا ثابت شد و این در حالی بود که رژیم طاغوت در آذرماه 57 از ما مبلغ هزار تومان هزینه تیر را طلب کردند، در همین هنگام همسرم با ساختن وضو نماز شکر به جا آورد و دلیلش را ثابت شدن شهادت فرزندانم و ناکام ماندن ادعای دروغین سرباز و نزدیکی خود به دو دسته گلش که در خاک آرمیدند دانست.
مادر شهیدان یزدانخواه که 73 سال از خدا عمر با عزت گرفت همه جوانان کشور را با دعای خیرش به حضرت فاطمه(س) میسپرد و با دلی پر از غم اما لطافت و مهربانی را لحظهای از کلام خود دور نمیکرد سخنانش را به شهادت دو پسر و همسرش کشاند و اینگونه نقل میکند، قربانعلی پسر بزرگ خانواده عضو سپاه پاسداران بود در هنگام اعزام به جبهه در سانحه تصادف روح پاکش به دو خواهر معصومش پیوست و به شهادت رسید.
این شیر زن فریدونکناری که هنوز دو سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود شهادت سه فرزند را تجربه کرد در صحبتهای دلنشینش با توکل بر خدا و متوسل شدن به ائمه اطهار اینگونه از معراجی شدن همسر باوفا و پسر دیگرش رحیم نقل کرد، دلم میخواست فرزندانم در میدان جنگ به شهادت برسند با اینکه شهادت سه فرزند را تجربه کردم اما قلبم راضی به اینگونه شهادت نبود.
هنوز چهلم شهادت قربانعلی نرسیده بود که همسرم از من پرسید اگر بخواهم با رحیم عازم جبهه شوم تو راضی هستی؟ آن لحظه را از یاد نمیبرم استوار تر از یک کوه بدون مجال سخنی دوباره از سوی همسر شهیدم گفتم تمام مسئولیت مراسم چهلم قربانعلی را بر عهده میگیرم تو با رحیم برو؛ چون دوست داشتم خانوادهام در میدان رزم به شهادت برسند. این شیر زن فریدونکناری که در حال حاضر به همسر و مادر چهار شهید در جامعه شهرت یافت تن صدایش میلرزید هر بار با یک نفس تازه کردن از خصوصیات همسرش سخن میگفت، حاجیه شهربانو که همسر و مادر برجسته مازندران تلقی میشود ادامه سخنانش را به اعزام یکباره همسر و فرزندش به منطقه خرمشهر میکشاند و اینگونه نقل میکند، من ماندم و بچههای قد و نیم قد که تقریبا بزرگ شده بودند، بعد از فتح خرمشهر همسرم برگشت اما بدون رحیم، نامه رحیم را با خود داشت که حاوی دلتنگی برای من و خانواده بود، آنان در عملیات الی بیت المقدس حضور داشتند، رحیم در نامهاش از دلتنگیها و وضعیت آن موقع خرمشهر که به خونین شهر تبدیل شده بود سخن گفت، دو ماه بعد از فتح خرمشهر رحیم هم به فریدونکنار برگشت، این دو همرزم پا را از رابطه پدر فرزندی فراتر گذاشته و این بار همچون دو کبوتر عاشق دل به عبودیت بستند و برای خود در کنار اصحاب سید الشهدا جایگاه رزرو کردند.
پدر و پسر با حضور در عملیات کربلای 4 هنگامی که هم آغوش شده بودند به درجه رفیع شهادت نائل آمده و با عروج خود به سه شهید خانواده یزدانخواه پیوستند و دو سال بعد از شهادت به وطن برگردانده شدند و در زادگاه خود آرمیدند.
غم دوران چهره مادر را تکیده و صدایش را به لرزه درآورد این بار خانم ثمنی به همسر و مادر4 شهید در کشور لقب گرفت و نزد بی بی دوعالم سرافراز شد. اما همچنان مصممتر از گذشته زندگی را محدود به مادیات نمیداند و با بجا آوردن سجده شکر به درگاه خداوند متعال دلش را به حضرت فاطمه(س) متوسل میکند و ابراز میکند، نمیخواهم از امتحان خدایی رد شوم، راضیم به راضی او...
مادر چهار شهید سرافراز مازندرانی سخنانش را با لهجه شیرین مازندرانی که گویش فریدونکناری را چاشنی کلامش میکرد اینگونه ادامه داد و گفت: بعد از شهادت همسر و فرزندم ایمان قلبی قویتری پیدا کرده و هنگامی که به دیدار رهبری مشرف شدم حق صحبت داشتم و در جمع تمام خانوادههای شهدا به رهبر گفتم هنوز یک پسر دیگر دارم و خودم هم حاضرم برای انقلاب و ماندگاری ولایت فقیه جان ناقابلم را نثار کنم همین حرف من باعث شد تا سایر مادران شهید با صدایی رسا سخنانم را تایید کنند.
حاجیه خانم ثمنی دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: انشاالله خداوند این هدایایی را که به رسم امانت به من سپرد لایق درست برگرداندن آن بوده باشم.
این مادر نمونه مازندرانی سخنان خود را با دعای خیر برای جوانان و بانوان جامعه اسلامی به پایان میرساند و یادآور میشود: زنان ما باید زهرایی باشند تا فرزندی مانند امام حسن و امام حسین(ع) تربیت کنند، انقلاب ما باید به دست همین جوانان با ایمان اداره شود.