تاریخ انتشاريکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۱
کد مطلب : ۴۱۵۲۹
به من گفته‏‌اند كه اول دست‌هاى پسرت بريده شد،بعد در حالى كه فرزند تو دست در بدن نداشت‏ يك مرد لعين آمد و عمودى آهنين بر فرق او زد. واى بر من كه مى‏‌گويند بر سر شير بچه‏‌ام عمود آهنين فرود آمد.
۰
plusresetminus
بلاغ-در مدينه برايش خبر آمد كه چهار پسر تو در خدمت‏ حسين بن على عليه‌السلام شهيد شدند.
براى اين پسرها ندبه و گريه مى‏‌كرد. گاهى سر راه عراق و گاهى در بقيع مى‏‌نشست و ندبه‌‏هاى جانسوزى مى‏‌كرد.زنها هم دور او جمع مى‌‏شدند. مروان حكم كه حاكم مدينه بود،با آن همه دشمنى و قساوت گاهى به آنجا مى‏‌آمد و مى‌‏ايستاد و مى‌‏گريست.

از جمله ندبه‏‌های ایشان اين است:

لا تدعونى ويك ام البنين
تذكرينى بليوث العرين
كانت‏بنون لى ادعى بهم
و اليوم اصبحت و لا من بنين

اى زنان!من از شما يك تقاضا دارم و آن اين است كه بعد از اين مرا با لقب ام البنين نخوانيد(چون ام البنين يعنى مادر پسران،مادر شير پسران)،ديگر مرا به اين اسم نخوانيد.وقتى شما مرا به اين اسم مى‏‌خوانيد،به ياد فرزندان شجاعم مى‏‌افتم و دلم آتش مى‏‌گيرد.
زمانى من ام البنين بودم ولى اكنون ام البنين و مادر پسران نيستم.

يا من راى العباس كر على جماهير النقد
و وراه من ابناء حيدر كل ليث ذى لبد
انبئت ان ابنى اصيب براسه مقطوع يد
ويلى على شبلى امال براسه ضرب العمد
لو كان سيفك فى يديك لما دنى منه احد

اى چشمى كه در كربلا بودى و آن منظره‌‏اى كه عباس من،شير بچه من،حمله مى‌‏كرد مى‏‌ديدى و ديده‌‏اى!
اى مردمى كه آنجا حاضر بوده‌‏ايد!براى من داستانى نقل كرده‌‏اند، نمى‏‌دانم اين داستان راست است‏ يا نه. يك خبر خيلى جانگداز به من داده‌‏اند، نمى‏‌دانم راست است‏ يا نه.
به من گفته‏‌اند كه اول دست‌هاى پسرت بريده شد،بعد در حالى كه فرزند تو دست در بدن نداشت‏ يك مرد لعين آمد و عمودى آهنين بر فرق او زد. واى بر من كه مى‏‌گويند بر سر شير بچه‏‌ام عمود آهنين فرود آمد.

عباس جانم!فرزند عزيزم!من خودم مى‌‏دانم كه اگر دست در بدن داشتى هيچ كس جرات نزديك شدن به تو را نمى‌‏كرد.

لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.


« مجموعه آثار شهید مطهری ج17-منتهى الآمال،ج 1/ص‏386»
 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما