تاریخ انتشاردوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۰:۱۲
کد مطلب : ۴۱۲۵۷۶
۰
plusresetminus
تازه‌های 5 خبر ویژه امروز دوشنبه 1398/11/7

  موسوی لاری: شانس انتخاباتی اصلاح‌طلبان با عملکرد دولت کم شده است
نایب رئیس شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان مدعی شد دولت روحانی، دولت اصلاح‌طلبان نبود.
عبدالواحد موسوی لاری در گفت‌وگو با شفقنا همچنین تصریح کرد این را که به دلیل عملکرد دولت روحانی، شانس اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس کاهش یافته می‌پذیرم.
وی تصریح کرد: اصلاح‌طلبان دوره‌ای دارند به نام دوره حمایت از دولت اعتدال و توسعه آقای حسن روحانی؛ آقای روحانی در برنامه‌های خود موفقیت‌ها و شکست‌هایی داشته است. حتماً هم اصلاح‌طلبان به دلیل حمایتشان از آقای روحانی در آن شکست‌ها سهیم هستند، ولی جامعه می‌داند که دولت آقای روحانی، دولت اصلاح‌طلبان نبوده بلکه دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان بوده است.
موسوی لاری اضافه کرد: اگر آقای روحانی در مواردی با اصلاح‌طلبان همراه می‌شد و نصیحت اصلاح‌طلبان را گوش می‌کرد شاید بخشی از مشکلات کم می‌شد. به هر ترتیب این نکته که به دلیل عملکرد دولت آقای روحانی شانس اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس کاهش یافته را می‌پذیرم، اما اینکه اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس در قیاس با اصولگرایان زمینه کمتری دارند را قبول ندارم و همچنان معتقدم که اصولگرایان در افکار عمومی بعد از اصلاح‌طلبان هستند.
وی همچنین گفت: آنچه از مجموع نظرات چهره‌های اصلاح‌طلب دریافت کردم این است که اصلاح‌طلبان در انتخابات حتماً شرکت می‌کنند، حتماً در استان‌هایی که کاندیدا داریم، لیست می‌دهیم و از کاندیداهای خود حمایت می‌کنیم و در استان‌هایی هم که کاندیدا نداریم، نمی‌گوییم که اصلاح‌طلبان پشت سر اصولگرایی بایستند که متعادل‌تر است. اصلاح‌طلبان ممکن است که با انگیزه‌های قومی و محلی به کسی رأی دهند و به کسی رأی ندهند، ولی این مسئله در شعاع فعالیت سیاسی اصلاح‌طلبان نیست.
وی در عین حال فاش کرده که برخی اصلاح‌طلبان به اعتبار سنجش شرایط، حاضر نشده‌اند با وجود اصرار هم حزبی‌ها نامزد انتخابات شوند:
«اینکه برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب به میدان نیامدند، درست است، ما هم از آنها خواهش کردیم که به صحنه بیایند، اما نپذیرفتند. من به گرگان رفتم و دوستان ما می‌گفتند که چند نیروی تاپ در این استان داشتیم که هر چه از آنان خواهش کردیم، ‌انگیزه نداشتند که در انتخابات حضور پیدا کنند، این مسئله به فضای ما قبل آن برمی‌گردد، اصل این قصه که برخی از اصلاح‌طلبان نیامدند و انگیزه پیدا نکردند، حرف درستی است، اما اصلاح‌طلبی خسته نیست. عده‌ای نیامدند و نام آن را خستگی نمی‌گذارم.
موسوی لاری همچنین در ادامه مصاحبه آرزو کرده قالیباف انصراف دهد و در عرصه انتخابات نماند(!)
اظهارات وی درباره این که دولت روحانی دولت اصلاح‌طلبان نبود، در حالی است که اصلاح‌طلبان در سال 92، محمدرضا عارف و در سال 96، اسحاق جهانگیری را در گود انتخابات داشتند اما با یقین به این که نامزد آنها رأی نمی‌آورد، با روحانی ائتلاف کردند. عارف در سال 92 طبق اعلام محمد علی نجفی، فقط 8 درصد رأی داشت.

خواسته سلیمانی، اخراج آمریکا بود احتمالاً ترور او مقدمه این اخراج است
«ترور ژنرال ایرانی به قاطعیت بیشتر ایران و اتحاد بیشتر مردم ختم شد اما به نظر می‌رسد انتقام هنوز ادامه خواهد داشت و متأسفانه ممکن است به اخراج آمریکا از منطقه منتهی شود.»
پایگاه اینترنتی میدل‌ایست‌آی که در لندن به روزرسانی می‌شود، ضمن انتشار تحلیل فوق نوشت: ترور ژنرال سلیمانی در بغداد به وسیله آمریکایی‌ها تا به حال دو نتیجه روشن داشته؛ اول این که مردم ایران علی‌رغم تمام نظرات متفاوتی که دارند، در مراسم عزاداری قاسم سلیمانی به صورت خودجوش شرکت کردند و نشان دادند در مقابل اقدام علیه کشورشان همه متحدند.
دوم اینکه، آمریکا با چنین اقداماتی همچنان رتبه نخست خودش در انجام رفتارهای شرم‌آور را حفظ کرد، واشنگتن بار دیگر نشان داد که به شدت تمایل به آزار دیگران و همچنین ایجاد پیامدهای منفی ناخواسته برای منافع ملی خودش دارد. بزرگترین نتیجه ملموس ترور سلیمانی در حقیقت می‌تواند تحقق رویای دیرینه خود او یعنی وادار شدن آمریکا به ترک منطقه غرب آسیا باشد.
خروج آمریکا البته بیش از همه می‌تواند یک کابوس برای اسرائیل و برخی از حاکمان عرب باشد، آن هم در شرایطی که ایران در حال کنار گذاشتن محدودیت‌های هسته‌ای است.
همانطور که انتظار می‌رفت، ایران در انتقام ترور سلیمانی مواضع نظامی آمریکا در خاک عراق را موشک‌باران کرد.
با توجه به اظهارات سپاه پاسداران به نظر می‌رسد ایران گام‌های بعدی خودش برای انتقام خون سلیمانی را متوجه متحدان آمریکا در منطقه مثل امارات یا اسرائیل کند. حمله انتقام‌جویانه ایران تاکنون به دو هدف اصلی خود رسیده: اول اینکه، نشان داد اگر ترور سلیمانی با هدف بازدارندگی در مقابل تهران صورت گرفته قطعاً شکست خورده است. ثانیاً، این حمله مردم را تا حدی آرام کرد.
اگر داستان به همین جا ختم شود، خوب، ایده‌آل خواهد بود، اما متأسفانه هیچ بعید نیست که پاسخ ایران همچنان ادامه داشته باشد. همانطور که یکی از مهمترین شرکای منطقه‌ای تهران، رهبر حزب‌الله هم بیان کرد، احتمالاً ایران سال‌ها از طریق جنگ نیابتی سربازان آمریکایی را در خاورمیانه هدف قرار دهد تا مجبور به ترک منطقه شوند.
آنچه در هفته‌های آینده باید به دقت مورد توجه قرار گیرد وضعیت در حال تحول عراق است و این مربوط به دو رویداد خاص در این کشور می‌شود: پارلمان در بغداد به خروج همه نیروهای خارجی از این کشور رأي داده و شبه‌نظامیان عراقی نزدیک به ایران نیز اعلام کرده‌اند که قصد دارند در انتقام از خون سلیمانی و ابومهدی المهندس خودشان مستقل از تهران عمل کنند.
انتقام حشدالشعبی ممکن است به اندازه تهران بزرگ و خطرناک نباشد، اما به هر حال مشکل‌آفرین خواهد بود. بعد از انتشار پیش‌نویس نامه وزارت دفاع آمریکا مبنی بر پذیرش خروج این نیروها از عراق حالا به نظر می‌رسد که واشنگتن از تصمیم خود برگشته و قصد ترک عراق را ندارد. اتفاقاً، انتقام حشدالشعبی هم تا حد زیادی بستگی به رفتار آمریکا با دولت عراق در آینده دارد. در این بین برخی اقدامات از سوی بغداد چون عدم صدور ویزا یا عدم اجازه عبور و مرور و پرواز نیروهای خارجی در خاک عراق، می‌تواند ماندن نیروهای خارجی در این کشور را به کابوسی بوروکراتیک تبدیل کند. چنین اقداماتی بدون شک نیروهای ائتلاف را خسته و فرسوده خواهد کرد.

نیوزویک: انتقام ایران فراتر از موشکباران عین‌الاسد است
یک نشریه آمریکایی تأکید کرد انتقام واقعی ایران در راه و حمله موشکی به پایگاه عین‌الاسد، فقط استتاری برای انتقام اصلی است.
مجله نیوزویک نوشت: به نظر می‌رسد مرگ ژنرال سلیمانی در شکل‌دهی سیاست منطقه‌ای به اندازه زمان حیاتش- اگر نگوییم بیشتر- نقش دارد. ترور سلیمانی باعث شد قاعده نانوشته اما محکم در زمینه ضرورت غیرمستقیم و نیابتی بودن رویارویی ایران و آمریکا شکسته شود. اکنون چرخش از راهبرد هدف قرار دادن نیابتی‌ها به هدف قرار دادن محافظان و پشتیبان‌های دو طرف چرخش یافته است. همین قاعده، روابط ایران- آمریکا را از حالت تنش مدیریت‌شده به شرایطی ناشناخته و نامعلوم تغییر داده است.
پاسخ واقعی ایران به ترور سلیمانی هنوز در راه است و حمله موشکی فقط استتاری بود برای فراهم کردن فضای پاسخی که ایران از طریق نیابتی‌ها و به شیوه‌ای نامتقارن در ماه‌های آینده خواهد داد. این پاسخ به جای حمله‌ای یک‌باره دارای مراحل مختلف و روند تدریجی و مداوم خواهد بود.
 به گزارش دیپلماسی ایرانی، در ادامه تحلیل نیوزویک آمده است: تصویر ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای قوی و قابل اطمینان انگیزه‌ای بوده برای بسیاری از کشورها تا در پی بهبود روابط با تهران باشند و خود را با منافع و ملاحظات آن بیشتر سازگاری دهند. بنابراین پاسخ تهران به این ترور هدفمند، همچنین پاسخ یا عدم پاسخ متقابل واشنگتن، تعریفی دوباره از تصویر تهران در منطقه و همچنین درک منطقه‌ای از آن پدید آورده است.
ایران گزینه‌های گوناگونی پیش‌ رو دارد. پاسخ اولیه نشان می‌دهد که تهران مصمم است حضور منطقه‌ای آمریکا را کاهش دهد. اقدامات و بیانات اظهارشده از سوی مقامات ایرانی و عراقی خبر از یک سیاست خارجی و امنیتی تازه برای محور حامی ایران در منطقه می‌دهد. هدف گرفتن و محدود کردن حضور منطقه‌ای آمریکا اولویت اصلی این سیاست تازه است. خاورمیانه‌ پس از آمریکا بزرگ‌ترین پاداش برای ایران است که پیروزی ژئوپولیتیکی بزرگی را برای این کشور فراهم می‌کند. فاز بعدی پاسخ ایران احتمالا آگاه‌سازی جامعه و افکار عمومی آمریکا در شرایط حساس انتخاباتی و بنابراین کاهش فرصت ترامپ برای پیروزی در انتخابات سال 2020 خواهد بود. سید حسن نصرالله در سخنرانی خود این کار را به روشنی انجام داد، با گفتن اینکه: «زمانی که نیروهای آمریکایی در تابوت بازگردند، وقتی آنها که عمودی آمده‌اند، افقی به آمریکا بازگردند، ترامپ و دولتش خواهند دانست که منطقه را از دست داده‌اند و انتخابات را هم از دست خواهند داد.» در این فاز از پاسخ، طرف ایرانی از نوعی شفافیت راهبردی برخوردار است.

روزنامه اجاره‌ای: باز هم امتیاز بدهیم(!)
یک روزنامه اجاره‌ای مدعی شد ایران باید برای مذاکره مجدد امتیاز بدهد.
روزنامه آرمان به قلم سید حمید حسینی نوشت: اخیراً، رئیس‌جمهوری مطرح کرده که حل مشکلات اقتصادی بدون پشت سر گذاشتن موانع سیاست خارجی امکان‌پذیر نیست. به اعتقاد من، این موضوع بستگی به این دارد که چقدر اراده در حاکمیت وجود دارد. بالاخره اصل مذاکره بر این است که امتیازی داده و امتیازی گرفته شود. اگر قرار باشد ما در مذاکرات خارجی فقط به دنبال حل مشکلات خودمان باشیم و طرف مقابل احساس کند هیچ گونه منافعی ندارد، قطعاً رسیدن به نتیجه خیلی سخت خواهد بود.
وی می‌افزاید: اگر دولت بتواند روابطش را با اروپا حفظ کند و نگذارد اجماعی علیه ما در بحث هسته‌ای صورت گیرد و از طرف دیگر بتواند تنش‌های موجود را با کشورهای حاشیه خلیج فارس کاهش دهد می‌تواند در این شرایط برای اقتصاد کشور، فعالان بخش خصوصی و رهایی از اقتصاد نفتی مؤثر باشد.
این نوشته در حالی است که هم آمریکا و هم اروپا در توافق برجام (قبل از آن در توافقات هسته‌ای سال 82 تا 84) بارها از تیم روحانی امتیاز گرفته و هرگز حاضر نشده‌اند امتیاز واقعی بدهند. آخر سر هم تعهدات خود را علناً زیرپا گذاشته‌اند.
از نویسنده مذکور که خود فعال اقتصادی و صادرکننده است باید پرسید اگر با کسی معامله کرد و چند بار سرش کلاه گذاشت و چک بی‌محل کشید، حاضر می‌شود بدون گرفتن طلب‌های قبلی مذاکره و توافق جدیدی هم انجام بدهد و بخش دیگری از مایملک خود را در ازای وعده و وعید واگذار کند؟!
در حقیقت، نویسنده به گونه‌ای استدلال کرده که انگار اولین بار است بحث مذاکره و توافق مطرح می‌شود و این، نه دولت‌های زورگوی غربی، بلکه ایران است که معامله و توافق را به هم زده است!!

جهان صنعت: دولت با آمارسازی ناکارآمدی خود را می‌پوشاند
یک روزنامه حامی دولت از آمارسازی‌های غیر واقعی برای پوشاندن سیاست‌های اقتصادی ناکارآمد دولت انتقاد کرد.
جهان صنعت از قول محمدقلی یوسفی کارشناس اقتصادی نوشت: پرداختن به مساله رشد اقتصادی از دو جنبه قابل بررسی است؛ نخست تفکیک آمارهای مربوط به رشد اقتصادی فعالیت‌های نفتی، از رشد اقتصادی فعالیت‌های غیرنفتی غیرممکن است. چه آنکه واردات تحت‌ تاثیر درآمدهای نفتی انجام می‌شود و کاهش درآمدهای نفتی فعالیت‌های اقتصادی را متاثر می‌کند.
دوم آنکه رشد اقتصادی ارتباطی به فعالیت‌های تولیدی ندارد و آنچه می‌تواند تحت عنوان رشد مطرح شود، تغییر حجم پول در اقتصاد است. به این ترتیب اندازه‌گیری رشد اقتصادی از طریق اندازه‌گیری حجم پول ممکن می‌شود نه اندازه‌گیری مقادیر کالاها در طول زمان.
آنچه رشد اقتصادی را تعیین می‌کند حجم نقدینگی و پولی است که در اختیار دولتمردان قرار دارد که از طریق ضریب فزاینده می‌توانند به کاهش و افزایش آن در اقتصاد دست بزنند.مساله اساسی، دیگر نتایجی است که به همراه رشد اقتصادی رویت می‌شود.
همان‌طور که رشد درخت بدون میوه بی‌نتیجه است، رشد اقتصادی نیز اگر با مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد، افزایش رفاه و آسایش جامعه همراه نباشد، نمی‌تواند به معنای بهبود وضعیت اقتصادی باشد.آنچه تحت عنوان رشد اتفاق می‌افتد رشد قهقرایی است که با شکل‌گیری فعالیت‌های کاذب و قدرت‌های موازی همراه شده و با تامین منافع اقلیت، زیان‌های بسیاری را متوجه اکثریت مردم کرده است. می‌توان با صراحت اعلام کرد آمارهایی که دولت از رشد اقتصادی و تورم منتشر می‌کند کاملا سیاسی است و نمی‌تواند بیانگر واقعیت‌های موجود باشد.از همین‌رو باید پرسید این چه رشدی است که کمکی به بهبود فعالیت‌های حوزه صنعت و کشاورزی نمی‌کند، بهره‌وری و کارایی را افزایش نمی‌دهد، به افزایش حقوق و دستمزد کارمندان، کاهش بیکاری، افزایش قدرت خرید مردم،  افزایش رفاه و کاهش فقر نمی‌انجامد؟
در حالی که رشد اقتصادی به معنای مشاهده دستاوردها و نتایج آن در جامعه و اقتصاد است، اما دولتمردان همواره به محاسبه رشد اقتصادی از طریق آمار و ارقام می‌پردازند و با آمارسازی سعی می‌کنند سیاست‌های ناکارآمد خود در اقتصاد را لاپوشانی کنند.
 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما