کاش چشمه آهنگرخیل سرِجایش بود تا صدای زندگی بهتر از قبل به گوش میرسید.
۰
به گزارش بلاغ،آفتاب که زهرش گرفته شد یکییکی از خانههایشان بیرون میآیند و برای نشست در یک محفل ادبی راهی خانه موزه میشوند.
شاید این واژه کمی غریب باشد بهتر است با زبان همین مردم حرف بزنیم «آقا امرو حاج علیرضا سره قراره یکسری جوونها و پیرمردها باهم هنیشیم» «آهنگرخل چشمهسر، قراره گپ بزنیم، شعر بخوندیم و دِتار بزنن جوونها»
در یک اقدام خوب فرهنگی یکی از اعضای شورا کیاسر که اتفاقا قرابتی هم با صاحبخانه دارد پیشنهاد برگزاری محفل ادبی را میدهد، یکی یکی به هم اطلاع میدهند.
شاید برای اولین بار بعد سالها که پیشوند شهر را به کیاسر اضافه کردند شاهد شکلگیری یک حرکت خوب فرهنگی بودیم.
ساعت از 6 نگذشته درب چوبی خانه کلانتری به روی علاقهمندان باز میشود، این خانه و داستانش برای کیاسریها حس خوب توام با غرور به دنبال دارد.
همه ماجرای معرقکاری صاحبخانه را میدانند، اما بازهم تا پایشان به خانه باز نشده به سقف خیره میشوند طوری که سلام صاحبخانه را بی جواب میماند.
ظرف هندوانه با رنگ دل فریبش وسط اتاق خودنمایی میکند، بچههای حاج علیرضا یک مرامی دارند، ساده و صمیمی مانند پدرشان، با اینکه ۳۰ یا ۴۰ سالی کیاسر مستقر نیستند لهجهشان کاملاً کیاسری است، گویی همینجا زندگی میکنند.
بعد از ورود مهمانان ساعت ۶:۳۰ با خوشامدگویی صاحبخانه، استاد علی محمدنژاد (دبیرباسابقه شهرستان ساری و البته بچه همین آهنگرخیل) جلسه را دست میگیرد، او از برپایی این جلسه اظهار خوشنودی میکند.
سرت را که بلند میکنی چند تا دختر خانم را هم میبینی که گویی شاعر، نویسنده و علاقهمند به حوزه فرهنگ وهنر هستند، با پای خودشان وارد این محفل ادبی شدند.
اتفاق کمنظیری که از تغییر نگاه سنتی به خانمها در بافت روستا حکایت دارد، شاید هنوز با رفتار شهری فرسنگها فاصله داریم، بگذارید کیاسر را با همان محلهای قدیمیاش روستا خطاب کنیم! کاش چشمه آهنگرخیل سرِجایش بود تا صدای زندگی بهتر از قبل به گوش میرسید.
برای یکی دو نسل قبل اینجا آهنگرخیل هویت داشت، نبض بازار دست آدمهای این محل بود و اهالی بیشتر از سایر نقاط اینجا همدیگر را میدیدند و از اصل حال هم خبر داشتند.
گلایه های استاد محمدنژاد از فقر فرهنگی هم حکایت تازهای نبود، نکاتی که همه روزه میشنویم و دنبال مقصر میگردیم. نوبت به جوانترها که میرسد پرحرارت تر از استاد زبان به انتقاد میگشایند «آقا چرا نباید اما کیوسریها اتا مکان داریم که ون دله جمع بوویم و همدیگر ره بوینیم»
خب چه مکانی بهتر از خانه حاج علیرضا که الان به موزه کیاسر تبدیل شده، قرار میگذارند ماهیانه جمع شوند و به صورت مدون برنامههای فرهنگی را پی بگیرند.
عدهای هم گلایه دارند که چرا مسؤولان شهری و فرهنگی فضایی را برای ارایه آثارشان فراهم نکردند، از مسؤولان این مملکت چه انتظاری دارید؟ منطقی فکر کنیم، نباید از این جماعت انتظار کار فرهنگی داشت، هر از چندگاهی برای اهداف خاص پای درد دل مردم مینشینند و بعد همه چیز فراموش میشود.
کم کم یکی دونفر از بچهها شعرشان را از جیبشان درمیآورند و شروع میکنند به خواندن اشعار، صفای شعرخوانی در بنایی تاریخی و با معماری خاص کیاسر لذتش صد چندان میشود.
صدای جوان هنرمندی که دوتارش را دارد کوک میکند نشان میدهد ساعت از ۸:۳۰ گذشته و قرار است پایان بخش این محفل ادبی اجرای زندهی موسیقی باشد.
ما خودمان خودکفا هستیم حتی اینجا آلات موسیقی را هم هنرمندان کیاسری با دستانشان میسازند دیگر نواختن آن که کاری ندارد. هم اینکه پذیرایی شروع میشود صدای ساز هم به گوش میرسد کاش صدای آب هم به گوش میرسید.
دومین همنشینی اصحاب فرهنگ و هنر کیاسر با استقبال جمعی از علاقهمندان در خانه موزه رضایی کلانتری برگزار شد.
این مراسم که در آستانه ولادت امام علیالنقی(ع) در فضای کاملا فرهنگی برگزار میشد مورد استقبال جمع کثیری از علاقهمندان به عرصه فرهنگو هنر قرار گرفت.
هوای ۲۵ مرداد کیاسر گرم و تا حدودی غیر قابل تحمل بود؛ اما اجرای برنامههای متنوع فرهنگی جو را تا حدودی مطبوع و دلنشین ساخت.
برنامه قرار بود راس ساعت ۱۶ برگزار شود که به دلیل گرمای هوا و تاخیر برخی مهمانان یکساعت دیرتر شروع شد.
پوشش رسانهای مراسم کاملتر از نشست نخست بود، بهطوریکه این همنشینی در فضای مجازی به صورت زنده پخش شد.
سه گروه مختلف از جوانان کیاسری در فواصل برنامه به اجرای زنده موسیقی پرداختند که در نوع خود کمنظیر بود.
شاعران کیاسری هم سنگتمام گذاشتند و با زیر صدای موسیقی اشعارشان را برای حاضران قرائت کردند.
اجرای موسیقی و شعرخوانی حاضران را به وجد آورد به طوری که هنرمندان بارها مورد تشویق قرار گرفتند.
این مراسم یک سخنران بیشتر نداشت، رئیس شورای شهر کیاسر با استقبال از این حرکت فرهنگی خواستار رسمیت بخشیدن به این تشکل فرهنگی شد.
ابراهیمی البته در پاسخ به مطالبه اهالی فرهنگ و هنر وعده کلنگزنی مجتمع فرهنگی ورزشی را داد که به نظر نباید حرفهایش را جدی گرفت!
همزمان با وعده رئیس شورا حاضرین درگوشی از وضعیت نامشخص شهرداری حرف میزدند شاید لازم باشد به این جوان کیاسری گوشزد کنیم بهتر است بساط "وعدههای همت" برای همیشه از شهر برچیده شود.
حضور بانوان شاعر و نویسنده بار دیگر باعث ایجاد دلگرمی در بین کیاسریها شد، همه افسوس خوردیم چرا نباید از این ظرفیتها برای توسعه فرهنگی شهر استفاده شود.
علی رضایی کلانتری به نمایندگی از پدر در سخنان کوتاه آمادگی کامل خانواده رضایی را برای میزبانی برنامههای بعدی اعلام کرد.
پذیرایی مراسم با میوههای کیاسر هم از نکات ارزشمند مراسم بود، سعی شد از تولیدات بومی از میهمانان پذیرایی شود.
پایان مراسم شماره تلفنها بود که بین هنرمندان رد و بدل میشد. قرار شد برنامه بعدی در نزدیکترین فرصت برگزار شود.
حاج علیرضا که روزی رئیس اصناف مرکز استان بود در نقش میزبان تا لحظه آخر در کنار مهمانان حضور داشت او عنوان کرد: برگزاری مراسم امروز باعث شد به اندازه چندماه جوانتر شوم.
حضور تنها دو عضو شورایشهر در پایان مراسم تا حدودی ناامیدکننده بود!