جمال آمریکا را عشق است تحریمها لغو نشد هم نشد!
«ظاهراً برای دولت یازدهم خیلی اهمیتی ندارد که تحریمها لغو بشود یا نشود، تعلیق بشود یا نشود، سرجایش باقی بماند یا نماند، بلکه هدف اصلی همه مذاکرات یک سال و نیم گذشته ارتباط با آمریکا در سطوح عالی و عادیسازی آن بوده است.»
رجانیوز نوشت: خبر واشنگتن پست این گزاره را تأیید میکند؛ «آمریکا در اقدامی که شاید در میان نخستین توافقها با ایران پس از قطع روابط باشد، به تهران اجازه داده که بخش حافظ منافع خود را در واشنگتن به مرکزی دیگر منتقل کند و در مقابل، دفتر حافظ منافع آمریکا نیز به دفتر جدیدی در تهران منتقل خواهد شد.»
به گزارش رجانیوز این پازل زمانی بهتر تکمیل میشود که فراموش نکنیم چندی قبل حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیس جمهور در 22 فروردین 94 در صفحه فیس بوک خود نوشت: «به نظر من ارزش آغاز تعامل ایران و آمریکا، بیش از موضوع هستهای است؛ آنرا آسان از دست ندهیم.» یک هفته قبل از او هم در 14 فروردین 94 روحانی در سخنانی خطاب به مردم که از شبکه خبر سیما به طور زنده پخش شد اظهار داشت: «بحث ما فقط هستهای نیست، این نیست که ما امروز موضوعی به نام هستهای داریم و میخواهیم با دنیا مذاکره کنیم و این موضوع تمام شود، این پله اول برای رسیدن به بام تعامل سازنده با جهان است.»
روحانی 28 شهریور 93 در گفتوگو با شبکه تلویزیونی انبیسی نیز گفته بود: «به هر حال این عدم رابطه و شرایط ایران و آمریکا تا قیامت که نخواهد بود. به هر حال زمانی در یک شرایط مناسبی، در دوره این دولت یا دولت بعدی و یا بعد از آن، مسئله ایران و آمریکا حل خواهد شد.» و البته پیش از همه اینها نیز هاشمی رفسنجانی بلافاصله بعد از توافق ژنو در 5 آذر 92 در گفتوگو با فایننشال تایمز در پاسخ به این سؤال که «اینکه میگویید توافق ژنو خطشکنی بود، در واقع منظورتان شکستن ساختار تحریمها بوده یا صحبت کردن با آمریکاییها؟» پاسخ میدهد: «یک قسمتش همین جا بود. چون مذاکره با آمریکا یک تابو بود و این تابو آسان نمیشکست و بدون آمریکا هم نمیشد این کار پیش برود...»
رجا نیوز تصریح کرد: همه این گزارهها نشان میدهد پرونده هستهای تنها یک بهانه برای هدف بزرگتری بوده است که دولت یازدهم از روز اول تلاش خود را برای رسیدن به آن کلید زده است. در شرایط کنونی نیز ظاهراً سرنوشت تحریمها اهمیت چندانی ندارد بلکه در این مسیر، تعلیق و تعطیلی بسیاری از تأسیسات هستهای کشور در برابر حفظ نظام تحریمها قرار است نخستین گام برای جلب اعتماد دشمن باشد تا در ازای آن بتوان رابطه آمریکا را هر چه بیشتر گسترش داد، شاید درست مانند ماجرای نامه 2003 که قرار بود خلع سلاح حزبالله لبنان و حماس، اولین قربانی برای گسترش روابط با آمریکا باشند.»
اصلاحطلبان به خاطر نارضایتی مردم از دولت سازندگی روی کار آمدند
عضو فراکسیون اصلاحطلبان در مجلس ششم روی کار آمدن دولت اصلاحات در سال 76 را محصول نارضایتی دولت سازندگی و رئیس آن دانست.
سیدهادی خامنهای در مصاحبه با شرق تصریح کرد؛ دلیل شکستهای بعدی اصلاحطلبان هم تفرعن و هم تفرقه بوده است.
وی درباره انتخابات دوم خرداد 76 و موضوع فقر تئوریک طیف متبوع خود میگوید: ممکن است یک سلسله فعالیتهای مطالعاتی و پژوهشی انجام شده باشد، اما به آن معنا تئوری وجود نداشت. در واقع نارضایتی از وضعیت عمومی و انتقاد به روندها و ساز و کارهای اداره امور، عامل مشترک بین کسانی بود که با عنوان اصلاحطلب به صحنه آمدند؛ البته تفصیل و توضیح شرایط آن دوران، کار چندان آسانی نیست، شاید به مسئولان دولت وقت و نمایندگان مجلس آن زمان هم بر بخورد که بگوییم آنقدر نارضایتی بالا بود که همه منتظر روی کارآمدن فرد جدیدی با منش دیگری بودند.
وی درباره شکستهای بعدی اصلاحطلبان گفته است: شرایط خود به خودی و طبیعی بود، بسیاری از نهادهای سیاسی مانند احزاب هم حضور نداشتند و یک اتفاقنظر فراگیر شکل گرفت و در چنین شرایطی همیشه اتحاد و همبستگی بیشتر است. بعد که دولت مستقر شد شرایط جور دیگری رقم خورد که تفصیل آن احتیاج به بحثهای بسیاری دارد که ممکن است به ذائقه خیلیها خوش نیاید. ما از اواخر مجلس ششم در دفتر رئیس مجلس وقت، چند ماه جلساتی با عنوان «آسیبشناسی دوران اصلاحات» داشتیم که متأسفانه به پایان نرسید. به هرحال در این مورد حرفهای بسیاری گفته شده و هنوز باید گفته شود.
خب عدهای تصور میکردند از بالاترین و دقیقترین تشخیصها برخوردارند و هیچگونه انعطافی حتی در برابر دوستان خود را هم برنمیتابیدند، چه در مجلس ششم، چه در دولت و جاهای دیگر. به نظر ما خوب عمل نشد و نتیجهاش هم انتخابات هشت سال بعد بود.
وی درباره اینکه اتفاقات و شکستهای بعدی محصول واگرایی و تفرقه بود یا تفرعن میگوید: تفرعن و تفرقه هر دو بود... یادم هست که یکی از دوستان در جایی گفته بود. ما میآییم و مجلس را میتکانیم و از این دست حرفها! دیدیم که این شعارها عملاً هم انجام نشد. خلاصه بیتدبیری و ذوقزدگی و کمی هم قدرتزدگی و نداشتن برنامه و متمرکز شدن روی برخی مسائل جزئی یا مسائلی که امکان حل آنها در آن زمان نبود و غافل شدن از کارهای کلانی که امکانش بود و نهایتاً ائتلاف نکردن روی یک نامزد در انتخابات ریاستجمهوری، همه و همه عواملی شد که به شکست اصلاحطلبان انجامید.
عضو فراکسیون اصلاحات در مجلس ششم با وجود تأکید بر نارضایتی مردم از عملکرد دولت سازندگی در سال 76، لابلای مصاحبه اذعان میکند که در انتخابات سال 84 برای آقای هاشمی تبلیغات میکرد، بیآنکه توضیح بدهد تکلیف آن نارضایتیها و انتقادها به کجا رسیده بود که جریان منتقد دولت حاکم در سال76، به نقطه ائتلاف در سال 84 رسیده بود؛ هرچند که در سال 76 نیز جریان موسوم به چپ و مجمع روحانیون و دفتر تحکیم بهطور پنهان، ائتلاف با کارگزاران را استارت زده بود.
بازسازی عضو سابق شورای مقاومت منافقین
علیرغم گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و افشای چهره پلید منافقین و معاندین و برخی از نفوذیها در درون نظام، نشریاتی نظیر «چلچراغ» میکوشند تا دشمنان خارجنشین انقلاب اسلامی را به مخاطبان جوان خود شجاع، جسور و مبارز معرفی کرده و از آنها بت بسازند.
به طور مثال این نشریه در شماره 613، مورخه 1394/2/19 «غلامحسین ساعدی» نویسنده و عضو سابق شورای ملی مقاومت منافقین را با این عناوین معرفی میکند: چهرهای جسور و مبارز، زندانی و شکنجه شده در رژیم شاه، با نوشتههایی عمیق و دهها تعریف و تمجید دیگر که در این مختصر نمیگنجد.
با این همه نشریه «چلچراغ» ارگان اصلاحطلبان جوان افراطی طرفدار سیدمحمد خاتمی این اطلاعات را عامدانه درباره «ساعدی» سانسور میکند تا خائن را خادم معرفی کند و نمینویسد که اروتیسم و بیماری جنسی نوشتههای ساعدی این عنصر هتاک ساواکی و زنباره این نشریه را در اندازه پاورقیهای مبتذل مطبوعاتی پیش از انقلاب تنزل داده است.
چلچراغ به عمد نمینویسد غلامحسین ساعدی بر اساس اسناد متقن موجود، پس از احضار به ساواک در سال 54 و نمایش زندان رفتن به خدمت ساواک در میآید و اطلاعات همکاران خود را به ثمن بخس به ساواک میفروشد.
و بالاخره این آگاهی را از نسل جوان دریغ میکند که غلامحسین ساعدی با تابلوی لائیسم چپ افراطی با «جبهه دمکراتیک ملی» به سرکردگی هدایتالله متین دفتری عامل سازمان CIA در ابتدای انقلاب چه عملکردی داشته است.
ساعدی پس از افشای چهره واقعی گروهکهای سیاسی در داخل به پاریس گریخته و به عضویت شورای ملی مقاومت رجوی درمیآید و در نوشتههایش رکیکترین عقدهگشاییها را حتی علیه شهدای دفاع مقدس و امام راحل در هیئت نمایشنامه و مقاله و کتاب روا میدارد و در سال 1364 در گورستان پرلاشز فرانسه به خاک سپرده میشود.
شایان ذکر اینکه دفتر پژوهشهای کیهان سالها پیش در دهه هفتاد به افشای سوابق سیاه این نویسنده هتاک و دائمالخمر ابتدا در صفحه پاورقی روزنامه و سپس در جلد هشتم از مجموعه کتابهای «نیمه پنهان»، چهره بینقاب ساعدی را در برابر قضاوت مردم و تاریخ قرار داده است.
رفتار عبرتآموز فتنهگران با ظریف
رفتار جریانهای اپوزیسیون و فتنه با ظریف از تمجیدهای اغراقآمیز تا ناسزا و توهین، پیام روشنی برای وی دارد.
روزنامه جامجم با انتشار این تحلیل نوشت: سفر اخیر دکتر ظریف به نیویورک برای شرکت در کنفرانس بازنگری معاهده انپیتی، که طبق معمول با مصاحبههای متعدد همراه بود، با حاشیههای زیادی هم توأم شد، از جمله مصاحبه دکتر ظریف با شبکه پی.بی.اس و این اظهارنظر وی که: «ما افراد را به دلیل عقایدشان زندانی نمیکنیم» و «کسانی که قانون را زیر پا میگذارند، نمیتوانند پشت عنوان روزنامهنگار یا فعال سیاسی پنهان شوند» که موجی سنگین علیه او در رسانهها بخصوص از نوع مجازیاش به راه انداخت.
کسانی که تا دیروز ظریف را هم ردیف مصدق و امیرکبیر معرفی میکردند، یکباره تیغ زبان و قلم از نیام کشیدند و او را در ردیف احمدینژاد قرار دادند که از نظر آنها مظهر همه بدیهاست، با این تفاوت که بلد است به انگلیسی هم دروغ بگوید!
مهدی فضائلی در این یادداشت میافزاید: رفتار جریانهای اپوزیسیون و فتنه با ظریف، پیام روشنی برای این فرزند انقلاب دارد و آن این که تعریف و تمجیدهای اغراقآمیز این جماعت از وی در واقع تعریف از ظریف و شخصیت و توانایی و چهره متبسم وی نیست، بلکه تعریف و تمجید از اهداف و برنامههای خودشان است.
بنابراین تا زمانی که احساس کنند ظریف یا هر کس دیگر در زمین مورد نظر آنها بازی میکند و با خواست و تمایل آنها منطبق است، محترم و شایان تحسین است و بهترین، ورزیدهترین و صادقترین دیپلماتش میخوانند، اما به محض خروج از دایره خواست و اراده آنها، ظریف میشود کسی که نه تنها میتوان، بلکه باید به او هر ناسزا و توهینی را روا داشت.
این از همان دیکتاتوریهای مدرن و امروزی است که این جماعت به پیروی از سردمداران خود آن را تکرار میکنند و پیش از ظریف هم در عرصههای دیگر از جمله هنر انجام دادهاند.
جامجم تصریح کرد: فراموش نکردهایم برخورد این جماعت با برخی هنرمندان را که به محض همراهیشان با ارزشهای دینی و انقلابی یا بازی در یک فیلم ارزشی، چگونه آماج حملههای بیرحمانه قرار گرفتهاند. مرام این جماعت بیمرام آن است که چنان فضای سنگینی ایجاد کنند که کسی جرات اظهارنظری خلاف میل و اراده آنان نداشته باشد و اگر احیانا جرات کرد و گفت، او را پشیمان کنند.
همداستانی فراحزبی در آمریکا برای فشار بر ایران
صدای آمریکا اعلام کرد مصوبه سنای آمریکا درباره نظارت بر توافق اتمی با ایران، توافقی فراحزبی و بر مبنای عدم اعتماد است.
تارنمای صدای آمریکا نوشت: سنای آمریکا در نمایش توافقی فراحزبی مصوبه کمیته روابط خارجی سنا درباره توافق اتمی با ایران را با 98 رای موافق در برابر تنها یک رای منفی تصویب کرد. اکنون با تصویب این طرح هر توافق نهایی اتمی میان قدرتهای جهان با ایران باید برای بازنگری و تصویب یا رد به کنگره ارجاع شود.
سناتور دمکرات بن کاردن گفت یک اشتراک فکری فراحزبی در کنگره وجود دارد و آن بیاعتمادی ما به تهران است. او گفت: براین اساس باید در پی توافقی نهایی باشیم که قابل اثبات و شفاف باشد و بازرسیهای سرزده اتمی را امکانپذیر کند تا اگر تخطی مشاهده شود، تحریمها از سر گرفته شود.
همداستانی دموکراتها و جمهوریخواهان سنای آمریکا خط بطلانی بر این توهم القایی است که دموکراتها معتدل و جمهوریخواهان تندرو هستند. در حقیقت هر دو طیف در موضوعاتی نظیر ایران نزدیک به هم عمل میکنند. دقیقا به همین دلیل هم هست که کاخسفید پس از انتخابات اخیر رژیم صهیونیستی، ضمن تبریک به نتانیاهو اعلام کرد: باراک اوباما در مورد مذاکرات هستهای ایران، با اسرائیل مشورت خواهد کرد و روابط نزدیک در امور نظامی، اطلاعاتی و امنیتی با اسرائیل برای آمریکا اهمیت ویژه دارد.
آمریکا و شرکایش برای تعیین شرایط رابطه جدید با ایران باید هم از فشار شدید و هم از تعامل استفاده کنند.
«ایلان گلدنبرگ» مدیر واحد امنیت خاورمیانه مرکز امنیت آمریکای نو و «رابرت کاپلان» از اعضای این مرکز در مقالهای در نشریه نشنال اینترست آمریکا نوشتند: تنها راهی که باعث میشود یک توافقنامه هستهای به نفع ما عمل کند، اعمال فشار شدید و تعامل شدید برای تعیین شرایط یک رابطه جدید با ایران است.