دسترنج مادر بدرقه راه پسر به جبهههای نبرد/شهیدی که قبل از شهادت محل قبر خود را نشان داد
به گزارش
بلاغ، سیدحسن حسینیفر معروف به "سید ولی" در شهریور ماه سال 1345 در روستای دوتیره بخش دابودشت شهرستان آمل در یک خانواده مذهبی و ساده متولد شد، کودکی که پس از تولد یک دختر و پسر سومین فرزند خانواده رونقی به کانون گرم خانوادهاش بخشید.
فرزندی که موجب خرسندی و خوشحالی پدر شد به تصور آنکه در زمان پیری عصای دستش میشود.
سیدطاهره اسماعیلزاده مادر شهید، زادروز سیدحسن را به خوبی در ذهن دارد و از واقعه تولدش گفت: تولد فرزندم اول صبح بود؛ یادم میآید که زمان تولدش قابلهای که برای کمک آمده بود همراه خودش کسی را نداشت در حالیکه برای زایمان خیلی از زنان محلهمون به همراه قابله یک نفر دیگر هم میآمد، اما زمان زایمان شهید خودم به تنهایی به دنیا آوردم.
شهید دوران ابتدایی خود را در روستایش گذراند و با بالاترین نمره در معدل راهی شهر شد تا دوران دبیرستان خود را سپری کند.
دوران دبیرستانی که بحبوحه واقعه مهم تاریخی انقلاب اسلامی بوده و سیدحسن در شهری کوچک چون آمل با حضور در راهپیماییها و تظاهرات اعتراض خود را علیه رژیم پهلوی نشان میداد.
مادر شهید عنوان کرد: سیدحسن علاقه زیادی به کارهای جهادی داشت به طوری که با پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج سریع برای عضویت آن اقدام کرد؛ زمانی که برادرم مسئول ارجمند یا همان بسیج بود به همه شلوار بسیجی داده بود اما به شهید به دلیل پایین بودن سنش نداد، شهید هم بسیار ناراحت شد و پیشم آمد، من هم پساندازی که از فروش تخم مرغها داشتم به وی دادم تا برود برای خود شلوار بسیجی بخرد و این باعث شد تا عازم فعالیتهای بسیجی شود.
سیدخیراله حسینیفر پدر شهید نیز از حضور سیدحسن در حماسه تاریخی و اسلامی ششم بهمن سال 60 آمل بیان کرد: شهید علاوه بر حضورش در فعالیتهای بسیجی، در حماسه ششم بهمن نقش پررنگی داشت در حالیکه فقط 15 سال سن داشت.
وی زمان رفتن شهید به جنگ را در سن 18 سالگی عنوان کرد و گفت: ابتدا برای آموزش وارد سپاه شد تا اینکه گردان والفجر 8 که برای مازندران بود و در این استان اعلام نیرو کردند شهید ثبتنام کرد و عازم شد؛ اول آموزش دید بعد به منطقه اعزام شد. سیدحسن در دسته خط شکنها و به عنوان مهندسی رزمی قرار گرفت و بر روی یک لودر فعالیت داشت.
پدر شهید با اشاره به خبر شهادت فرزندش به آنها با بغضی بر گلویش و صدایی گرفته مطرح کرد: مردن حق ما آدمهاست؛ سیدحسن که راهش شهادت بود و در راه دین و اسلام گام برداشت چه کاری از دست من بر میآمد اگر چه ناراحت شدم اما ....
"سیدحسن گلی بود که از دستم در رفت و الان 33 سال از رفتنش میگذرد و بسیاری از پدر و مادرهای شهدا میشنوم که فوت میشوند ناراحت میشوم در حالیکه من همچنان زندهام."
شهید سیدحسن در بیست و یکم بهمن 64 در حالیکه برای وضو از قرارگاهشان خارج و به سمت تانکر آب رفته بود هنگام اصابت خمپاره به منطقه مورد هدف ترکشها قرار گرفت و با خونریزی شدید به شهادت رسید. با توجه به اینکه آخرین نامهاش به خانواده به تاریخ هیجدهم بهمن ماه بود که همراه آن وصیتنامه شهید نیز قرار داشت.
شهیدی که قبل از شهادتش محل دفن خود را برای خانوادهاش مشخص کرده و بر سر خاک رفقای شهیدش رفته و زیارت کرد و حتی با همبازی شدن جوانان محل آخرین حضورش را در روستا گفت.
حاجیه خانم سیدطاهره اسماعیلزاده از دیدار پیکر فرزند شهیدش بیان کرد: برای دیدن فرزندم به همراه دوستان و بستگان راهی دادگاه انقلاب آمل شدیم و برای برگرداندن شهیدم با بستن شالی سبز بر گردن کاملا آمادگی داشتم.
وی با اشاره به داشتن یک جفت کبوتر به همراه خود زمان دیدن فرزندش یادآور شد: سیدحسن دوران زندگیاش علاقه زیادی به پرورش کبوتر داشت و حدود یکصد کبوتر دستپرودهاش بودند و زمانی که عازم جبهه شد آنها را به ما سپرد؛ در زمان شهادتش به همراه خود یک جفت کبوتر را بردم و یکی را بالای سرش و دیگری را کنارش قرار دادم و داشتم با فرزندم درد دل میکردم که ناگهان متوجه شدیم یکی از کبوتران درست بر روی سینهاش فوت شد.
مادر شهید ادامه داد: در آن زمان تصویربرداری هم برای تهیه گزارش حضور داشت و با مشاهده این صحنه فیلم گرفت، بسیاری گفتند که این مرگ کبوتر مشکوک هست و باید از دیگر کبوتران زنده آزمایش انجام شود شاید بیماری داشتند اما با انجام آزمایش فهمیدند که همه کبوتران و حتی آن کبوتر سالم بودند، در واقع آن کبوتر دستپرورده شهید از داغ شهادت صاحبش فوت شد.
سیدحسن ولی، شهیدی معروف به شهید حاجت روا در بخش دابودشت شهرستان آمل امروزه مزارش حاجت روایی بسیاری از حاجتمندان شده است و در سالروز شهادت شهید، والدینش شاهد جمعآوری بسیاری از نذورات بر سر مزار فرزندشان هستند و آن نذورات را در مراسم صرف مهمانان میکنند.
پدر شهید با گلهمندی از عدم ساماندهی مزار فرزندش با گذشت 33 سال از شهادتش گفت: زمانی که سیدحسن را به آمل آوردند اصرار داشتند که در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم(ع) به خاک بسپارند اما مخالفت کردیم و شهید را در روستایش به خاک سپردیم؛ یک سال پس از شهادتش چند نفری از مرکز استان آمدند و وعده دادند که برای ساماندهی مزار شهید میآییم که اکنون 33 سال از آن زمان میگذرد و مزار شهید به همان شکل مانده است.
وی خاطرنشان کرد: اگر بنیاد شهید اجازه دهد خودمان حاضریم با هزینه شخصی ساماندهی مزار شهید سیدحسن و دیگر شهید کنارش را انجام دهیم اما خانوادههای شهید را آنقدر چشمانتظار نگذارند؛ مگر ما ممکن است چند سال دیگر زنده بمانیم؛ این شهید به دلیل جایگاهش بین مردم و بسیاری از حاجتخواهان نیاز به ساماندهی مزار خود دارد و با ورود هر حاجتمندی به مزار شهید چنین جایگاهی شایسته شهید نیست.
حاج خیرالله حسینیفر در پایان به توصیه جوانان در جایگاه پدر شهید عنوان کرد: چه چیزی بگویم وقتی مسئولان ما کاری کردند تا همه فکر کنند هر گامی که خانواده شهید در زندگی خودشان برمیدارند انگار پشتبند آن نهادهای دولتی است در حالیکه با گذشت سالهای سال نتوانستم مزار شهیدم را ساماندهی کنم و تنها نوه پسریام را با مدرک مهندسی به کار دولتی ببرم اما همه به خصوص جوانان فکر میکنند که همه کارهای دولتی را خانوادهها و فرزندان شهید گرفتند.
متاسفانه برخی مسئولان با کارهایشان دید جوانان را نسبت به انقلاب و نظام بدبین کردند در حالیکه همه ما به ولایت فقیه علاقمند و پایبند هستیم و جوانان ما نیز باید به این امر توجه داشته باشند.
انتهای پیام/