تاریخ انتشارچهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۰
کد مطلب : ۳۶۳۶۳۱
در ادامه سلسله گزارشات روستایی با توجه به فرصت مناسب سیر و سیاحت و گردشگری، به سراغ روستایی رفتیم که علی‎رغم تمام محرومیت‎ها و کمبودها، مجموعه‎ای از زیبایی‎ها و جذابیت‎ها را در خود جمع کرده است.
۰
plusresetminus
جاذبه‎های گمشده‌ روستای «لاتِ سیاه مُشته» تنکابن
به گزارش بلاغ، برای یافتن روستای زیبا و دل‎فریب، باید از شهر نشتارود مسیر خیابان 15 خرداد را در پیش بگیرید و در مسیر روستای رودگرمحله از روستاهای پل‎سرا و دینارسرا عبور کنید تا پس از طی 13 کیلومتر از شهر نشتارود، به ابتدای جادۀ خاکی این روستا برسید. روستای «لاتِ سیاه مُشته»؛ روستایی که مسیر رسیدن به آن خود معرف میزان محرومیت و محدودیتش است.

«امیرعلی نوتج» به همراه «جانعلی نوتج» و «فرزاد نوتج» اعضای سه نفرۀ شورای اسلامی روستای لات سیاه مشته را تشکیل می‏ دهند که ریاست آن را امیرعلی نوتج برعهده دارد. قرارمان با امیرعلی نوتج بر سر دوراهی روستای رودگرمحله است که از آنجا باید به سمت روستای پل‎سرا و دینارسرا برویم. او را در پوشش کارمندان حفاظت منابع طبیعی درمی‏یابیم که با پیکان سفیدرنگش به استقبال ما آمده است. تا روستا به دنبالش حرکت کنیم، اما او در میانۀ روستای دینارسرا می‎ایستد و از نانوایی نان تهیه کرده و اقلام مصرفی را نیز از سوپرمارکت می‎خرد. ندیده متوجه می‎شویم که اهالی روستای لات سیاه مشته، نان و اقلام ضروری را از روستاهای مجاور تهیه می‎کنند.

اما در مسیر روستا، زمانی که از دینارسرا می‎گذریم، بیش از شیب تند و پیچ‏‌های سخت و زیاد جاده، انبوه ویلاهای بزرگ و مجلل ساخته شده در ارتفاعات این منطقه که به بام نشتارود شهرت یافته، توجه ما را جلب می‎کند. خانۀ خوش‌‏نشینانی که شاید در سال تنها چندبار دربشان باز و بسته شود و شگفت‌آور تعداد آنان است که انسان را به فکر فرو می‎برد که چگونه و چه زمانی این حجم از ساخت و ساز در این منطقه رخ داده است.


مشکل تمام نشدنی راه
از ابتدای جادۀ روستای لات سیاه مشته که تمامش سرازیری است، خاکی بودن مسیر و البته در فصول بارانی، گِلی بودن آن توجه را جلب می‎کند. جادۀ خاکی که لابه‎لای درختان جنگلی فرود می‏‌آید و می‎پیچد با مناظر اطرافش زیبایی خاصی بوجود آورده، حتی در زمستان نیز دیدنی است. روستای لات سیاه مشته گرچه در عمق جنگل قرار گرفته اما ارتفاع بالایی از سطح دریای خزر دارد و از آن می توان پهنۀ شهر را در جوار گسترۀ فیروزه‎ای دریا به تماشا نشست.

جاده که از شیب می‏‌افتد، روستا در مقابل‎مان ظاهر می‎شود. روستایی در دل جنگل که اهالی آن مدت‎هاست به صدای سکوت جنگل و صدای رود خو گرفته‏‌اند. اینجا به هر طرف که نگاه کنی درخت می‌بینی که پشت به پشت و کوه به کوه به تماشای روستا ایستاده‎اند. روستای لات سیاه مشته با طبیعت و حیات وحش قرابتی عجیب و شگفت دارد. وجود چشمه‎های متعدد و رود خروشانی که از میانۀ روستا می‎گذرد و طبیعت بکری که دارد در کنار وجود آستان مقدس امامزاده «میرخُرم کیا» در ارتفاعات مشرف به روستا و آبشار پلکانی و زیبا، از آن یک مقصد منحصربه فرد گردشگری ساخته که متأسفانه برای اهالی منطقه و مردم تنکابن ناشناخته مانده است.

امیرعلی نوتج که مدتی است نگاهمان به محیط روستا را با سکوت دنبال می‎کند، لب به سخن می‎گشاید و پیش از هر چیز از راه دسترسی می‎گوید. مسیری 1500 متری که 600 متر آن در محدودۀ روستای دینارسرا واقع شده و باقی آن نیز در محدودۀ لات سیاه مشته قرار گرفته است. راهی خاکی و البته صعب‎العبور در روزهای بارانی و برفی که رفت‎وآمد روستاییان را با مشقات بسیاری همراه کرده است. پیگیری‎های اعضای شورا در تمام سال‎های گذشته برای اصلاح و تعمیر راه روستایی نیز در بخشداری بخش نشتا به جایی نرسیده و کمی جمعیت بهانه‎ای است از سوی مسئولین تا شوسه شدن راه روستایی را هرچه بیشتر به تعویق بیاندازند.

روستا توسط رود خروشان «ازارود» که از میانۀ آن می‎گذرد به دو قسمت تقسیم شده و پنج خانوار از اهالی به انضمام امامزاده و آبشار زیبای روستا در سمت دیگر آن قرار گرفته‎اند. با این حال تنها راه عبور و مرور از رودخانه، پلی آهنی و کم عرضی است که تنها راه برای عبور عابران است که به صورت موقت با سرمایه 8 میلیون تومانی اهالی ساخته شده است. از ظاهر و محل قرارگیری پل پیداست که کوچکترین خروش رود قطعاً اثری از آن باقی نخواهد گذاشت. پُل مشکل دیگر و مهم روستای لات سیاه مشته است که پیگیری‎ها برای ساخت آن نیز از سوی مسئولین مربوطه بی‎پاسخ مانده است.


محرومیت از خدمات ابتدایی
روستای لات سیاه مشته در سال 1386 از نعمت برق برخوردار شده، اما سایر خدمات چون تلفن و آب شرب روستایی با هزینه شخصی اهالی انجام شده است. گاز شهری نیز بیش از یک سال است که به سیاه مشته رسیده، اما با این وجود حدود پنج خانوار از اهالی روستا که خانه‎های قدیمی و زیبایشان با قدمتی بیش از صد سال، خارج از طرح هادی روستا و در آن سوی پل قرار گرفته از نعمت گاز شهری محروم بوده و سرمای زمستان بالادست را همچنان چون گذشته با نفت سفید سر می‏‌کنند. نکته قابل تأمل و تأسف‏بار اینکه سوخت مورد نیاز این چند خانوار توسط خود آنان با هزینۀ شخصی خریداری شده و این سوخت ظروف 20 لیتری از روستای پلسرا در پایین دست به روستا منتقل می‌‏شود. تانکرهای حمل سوخت نیز حاضر به طی مسیر این روستا جهت رساندن سوخت نیستند. علاوه بر این با توجه به عدم امکان عبور وسایل نقلیه از پل آهنی روستا، اعضای خانوارهای آن دست رود ظروف حاوی نفت را از آخرین توقفگاه خودروها تا خانه خود حمل کرده و از آن استفاده می‎کنند. این موضوع ما را به یاد خاطرات زندگی پدران‏مان در گذشته می‎اندازد. درحالیکه سال‎هاست دیگر کسی از این خاطرات سخن هم نمی‎گوید، مردمان روستای سیاه مشته لات با آن زندگی می‎کنند.

وضعیت پوشش دکل‏‌های مخابراتی و تلویزیونی نیز تعریفی ندارد. در شرایطی که آنتن‎های تلویزیونی کاملاً بی‎مصرف و غیرقابل استفاده هستند، دایره‎های زنگی ماهواره بر کُنج خانه‎های چوبی روستا جا خوش کرده و با نگاهی به آسمان، تناقض بین سنت و مدرنیته را در شمایلی شگفت به نمایش گذاشته‎اند. نوتج می‎گوید به دلیل عدم پوشش دکل‎های تلویزیونی، اهالی مجبور به صرف هزینه‎های بسیار جهت خرید ماهواره و لوازم آن هستند تا بتوانند از شبکه‎های داخلی کشور استفاده کنند.

در میانه روستا ساختمان متروک و رها شدۀ دبستان ابتدایی خودنمایی می‎کند؛ با محوطه‎ای باز و گسترده که به گفته رئیس شورای اسلامی روستا، مدت‎هاست به دلیل جمعیت کم دانش آموزان تعطیل شده و 11 دانش‎آموز فعلی روستا با تحمل سختی راه و هزینۀ بسیارِ سرویس ایاب و ذهاب، جهت تحصیل به روستاهای پایین‎دست می‎روند. مشکل مرکز آموزشی که در برخی روستاهای دورافتاده منطقه نیز به صورت مشترک وجود دارد، این سؤال را در ذهن ایجاد می‎کند که علت تعطیلی این مراکز با وجود دارا بودن زمین و بنای قابل استفاده و حتی مناسب، چیست؟ به هر حال شورای اسلامی روستا در تلاش است تا در زمین بلااستفادۀ مدرسه، مسجد یا حسینیه‎ای بنا کند که علاوه بر برگزاری مراسم و آیین‏‌های مذهبی، در فصول ورود گردشگران نیز به مکانی جهت اقامه نماز و حضور موقت مسافران تبدیل شود، اما این مهم نیز تا کنون با وجود پیگیری اعضای شورا محقق نشده و منابع مالی آن تأمین نشده است.


جاذبه‎های گمشده‌ی روستایی
همراه نوتج به ازارود می‎رسیم و از پل آهنی آن عبور می‎کنیم. بعد از پل، تابلویی سبز و کوچک مسیر سنگفرش و قدیمی را نشان می‎دهد که مسیر رسیدن به امامزاده از دل جنگل است. قصد زیارت می‎کنیم، اما به گفتۀ نوتج مسیر سه کیلومتری رسیدن به امامزاده گرچه بسیار زیبا است، اما پر شیب نیز هست که فرصتی دیگر می‎طلبد. از زیارت به اکراه رو برمی‎گردانیم و راه آبشار را در پیش می‎گیریم. غافلگیری در روستا اما همچنان برایمان ادامه دارد. اینجا در سمت دیگر رود، خانه‎هایی قرار دارند که نظیرشان را فقط در کتاب‎ها، فیلم‎ها و در اینترنت می‎توان دید. خانه های دو طبقۀ چوبی و گِلی، با ایوان‌های زیبا و پنجره‏ های کوچک و چوبی خاطره‌انگیز و باغ‎هایی که هنوز پرچین‏ های کوتاه سنگی و چوبی دارند و انسان را بی‎اختیار به عمق قصه‎ها و داستان‎ها می‎برند. پرده‎های رنگارنگ پشت پنجره‎ها، گلدان‌های روی ایوان‎ها، پیرزنان زحمتکش و مهربان و حیاط باصفای این منازل، نشان از مردمانی دارند که سنگ و کاه و گل و چوب این خانه‎ها را با بتن و سیمان عوض نکرده و ریشه و پیشینه و سنت خویش را حفظ کرده‎اند.

نسیم بهاری که خود را پیش از سررسید نوروز در تقویم‎ها به اینجا رسانده، در جای جای روستا احساس می‎شود و بر تن برخی درختان پیراهنی از شکوفه نشانده است. نوتج ما را به دیدن یکی از زیباترین خانه‎های روستا می‎برد. از در همیشه باز آن که ورود میهمان را انتظار می‎کشد، داخل می‎شویم و ساختمان زیبای دو طبقۀ چوبی مبهوت‎مان می‏‌کند. پیرزنی مهربان که سختی و رنج روزگار بر چهره‎اش چین و شکنی زیبا پدید آورده، فارغ از تمام دل‎نگرانی‌ها، چادر شب به کمر بسته و با پنج میل فلزی در حال بافتن به ما خوشامد می‏‌گوید. گویی از حفظ می‏‌بافد و حتی لحظه‎ای به آنچه می‌بافد، نمی‎نگرد. روی سخنش با ماست و ما مبهوت دست‎بافته‎های او که به غایت چشم‎نوازند. سبز و سفید و قرمز را به بازی گرفته و رج‏به‎رج رنگ‎های بهار را کنار هم می‌‏نشاند. چند لحظه‎ای در کنار او که لبخند از لبانش نمی‏‌اُفتد و با شوقی کودکانه بافتنی‎هایش را نشانمان می‎دهد، می‎ایستیم و عکاسی می‎کنیم.

خانه‏‌های چوبی و یا سنگیِ این دست رود که تعداشان کم هم نیست، قدمت‎شان به بیش از صد سال می‎رسد. گرچه در بسیاری از آنها همچنان ساکنینش تاب آورده و زیست می‎کنند، اما بسیاری دیگر نیز رها شده و در کوران باد و باران در حال نابود شدن هستند. بعضی دیگر نیز جایشان را به خانه‏ های سرد و سیمانی و بی‎روح داده‌‏اند که چون وصلۀ ناجور در میان روستا قرار گرفته‌اند. نبود گاز در این سمت رود و سخت بودن تهیۀ نفت سفید از دو روستای پایین‎تر، اهالی را با سختی بسیاری روبرو کرده که در صورت عدم رسیدگی شاید منتج به رها شدن این سرمایه‎های بومی و فرهنگی شود.

در این سمت رود گویی زمان ایستاده است؛ محدودۀ باریک راه اصلی با دیواره‎های کوتاه و سنگچین مشخص شده است. سنگچین‏‌هایی خزه بسته که سال‎هاست از قدمتشان می‌‏گذرد. هرچه بیشتر پیش می‎رویم گویی در زمان به عقب بازمی‎گردیم. در نهایت اما از محدودۀ روستا عبور می‎کنیم و به تنها استخر پرورش ماهی می‎رسیم که بیشتر متروکه به نظر می‏رسد. به گفتۀ نوتج، به دلایل مختلف این استخر که روزگاری شش نفر را مشغول به کار کرده بود، امروز و به زحمت بخش کوچکی از آن با دو نفر فعال است. استخر که در انتهای روستا واقع شده به راه باریکی در محدوده جنگل منتهی می‎شود. در این روستا گویی بهار مدت‎هاست بساط خویش را گسترانیده است؛ گل‎های بنفشه سر از خاک بیرون آورده‎اند و بنفش و سفید، گوشه به گوشه آمدن بهار را فریاد می‎کشند. مسیرمان آبشار روستاست که خارج از روستا و در دل جنگل قرار دارد. در میان درختان جنگلی مدتی راه می‎پیماییم که ناگهان آبشار در مقابل دیدگان ظاهر می‎شود. زیبایی متحیرمان می‎کند؛ صدای سقوط آب از ارتفاع صخره‎ای زیبا که پوشیده از خزه و پیچک‎های آویز است، هر انسانی را مسحور می‎کند. لطافت آب و سبزی درختان و صخره‎ها، صحنه‎ای تکرارنشدنی می‌آفریند که توصیف آن از کلام خارج است و تنها باید دید و درک کرد.

لات سیاه مشته روستایی پُر از شگفتی است، از مرکز روستا رود شاداب و خروشان ازارود در حال گذر است که قرابت آن با جنگل و کوه و وجود آبشار پلکانی زیبا در حاشیۀ آن، با خانه‎های چوبی دوطبقه و قدیمی‎اش، چشمه‎های متعدد، آب و هوای خنک و مطبوعش بویژه در فصول گرم سال و در نهایت آستان مقدس امامزاده میرخرم کیا (ع) که در سه کیلومتری روستا در مکانی دنج و جنگلی واقع شده، مجموعه‎ای کم نظیر از جاذبه‎های گردشگری را در یکجا گرد آورده که باب سلیقۀ هر بیننده و مسافری است. سفر به لات سیاه مشته زیارت و سیاحت را توأمان می‎کند.


گردشگری پُررونق روستایی
به گفتۀ رئیس شورای اسلامی روستا، این زیبایی‎ها در ایام تعطیل، گاه روزانه بیش از هزار گردشگر را به این روستا می‏‌کشاند. در مناسبت‎های مذهبی نیز گاه تا سه‎هزار زائر راهی امامزاده میرخرم کیا می‎شوند. امامزاده‎ای که ساختمانش با کمک مردم روستا ساخته شده و مصالح مورد نیاز ساختش با توجه به راه دسترسی صعب‎العبورش بر دوش مردمان عاشق خاندان عصمت و طهارت حمل شده است. حضور پُرتعداد گردشگران در روستایی که از وجود یک نانوایی، مسجد یا حسینیه، مرکز بهداشت، جادۀ دسترسی مناسب، پل ارتباطی ایمن و حداقل امکانات رفاهی برای مسافران محروم است، جای بسی شگفتی و البته تأسف دارد. چگونه مسئولین شهرستانی که توسعۀ صنعت گردشگری در شهرستان را راه حل برون رفت از مشکلات ریز و درشت شهرستانی عنوان کرده و آن را تنها راه درآمد پایدار شهرستان معرفی می‏‌کنند، چنین شرایط حاضر و آماده‎ای را درک نکرده و از آن حمایت نمی‎کنند؟


درآمد پایدار روستایی
اهالی روستا که از تمامی این نداشتن‎ها به ستوه آمده و دم برنیاوردند، با کشاورزی و دامداری روزگار می‎گذرانند. 700 رأس گاو، 200 رأس گوسفند و سطح زیر کشت 4 هکتاری کیوی و 10 هکتاری مرکبات، محل امرار معاش اهالی روستاست. کشاورزی روستا که بر اثر بحران برف سال 86 هرگز به رونق سابق بازنگشته، مشکل دیگر روستائیان است. کمک‎های مالی دولت در جبران خسارت برف نیز بیشتر نمک بر زخم روستائیان پاشیده تا حمایت آنان را و این درحالی است که خسارات برف در این روستا تقریباً با هر فصل سرما وجود دارد. دامداری نیز وضع مشابهی دارد. توزیع خوراک دام توسط نهادهای حمایتی تقریباً به اندازه مصرف یک ماه دام است و این درحالیست که با وضع قوانین مختلف و متعدد، امکان خروج و چرای دام در مراتع و جنگل‎ها نیز وجود ندارد.

عده‎ای از جوانان روستا در این میان با توجه به ظرفیت بالقوه موجود در حوزۀ گردشگری که با تمام محرومیت روستا همچنان پررونق است، اقدام به ساخت آلاچیق‎هایی پراکنده در جای جای روستا کرده‎اند تا از این طریق زمینه اشتغالی فراهم کرده و امیدی برای ماندن در زادگاه خود بسازند. خلأ زیر ساخت‎های حوزه گردشگری در این روستا موجب شده تا اهالی روستا نیز متحمل رنج و زحمت بسیاری شوند، حال آنکه با اندک توجه، برنامه‎ریزی و جذب سرمایه و احداث واحدهای بوم‎گردی و گردشگری و اماکن اقامتی متناسب و مرتبط با اقلیم، فرهنگ و بافت سنتی روستایی می‎توان موجبات ارتقاء وضعیت اقتصادی و معیشتی نه تنها لات سیاه مشته که روستاهای اطراف و شهر نشتارود را ایجاد کرد.

گردشگری روستایی یکی از ارکان رونق اقتصادی و کسب و کار محسوب می‏‌شود و به همین دلیل با توجه به ظرفیت غیرقابل کتمان لات سیاه مشته، مسئولین در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و سایر مسئولین ذیربط در شهرستان تنکابن می‎توانند با ایجاد فضای مثبت و مناسب و با تعامل و مشارکت در زمینۀ جذب و حمایت هر چه بیشتر از سرمایه‏‌گذاران این حوزه، شرایط مناسب و قابل قبول گردشگری در این روستا را فراهم آورند.

اما دیدار ما از روستای زیبای لات سیاه مشته به پایان خود رسیده است. جاده خاکی روستا را به همراه امیرعلی نوتج بازمی‎گردیم و مهمان یک استکان چای در کنار خانوادۀ مهربانش می‎شویم. آنگاه که بهار با زیبایی سحرانگیزش از این روستا رؤیایی سبز می‏‌سازد و درختان در پوشش سبز رنگ، چشم هر بیننده‎ای را خیره می‏‌کنند. امید آنکه این‎بار امامزاده میرخرم کیا (ع) ما را به زیارتش بطلبد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عملیات وعده صادق، آغازی بر یک پایان
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
قرآن و روش‌های تربیتی
چهارشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
۱۹۵ هزار فعال صنفی مازندران در خطر محرومیت
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
بهار نارنج، ظرفیتی که فدای نام و نشان شد
سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲
حجاب نماد سلامت و توازن
شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴