به گزارش بلاغ، معمولاً درباره ورزش و رشتههایی مثل فوتبال جهت و روال معمول سخن بیشتر رنگ اعتراض و انتقاد و گلایه دارد. البته این بدان معنا نیست که در ورزش و رشتههایی مثل فوتبال و کشتی و رزمی و والیبال و... که از اقبال عمومی بیشتر برخوردار هستند، کار و خدمت صورت نمیگیرد و... بلکه به این معناست که آن کاری و خدمتی و اقدامی که در شأن و شایسته این مردم بزرگ و قهرمان و نجیب و قدرشناس باید صورت بگیرد، انجام نمیشود!
در سایر حوزهها و زمینهها- که البته موضوع سخن ما نیست- وضعیت کم و بیش همین است و علت بسیاری از نارضایتیها و دلخوریها هم همین است. این مردم آگاه و فهیم هستند و فرق کار اساسی و زیربنایی و ساختاری را با ماستمالیکردن و کار سطحی و فریبکارانه و... که مصرف تبلیغاتی دارند، خوب میدانند.
این مردم از رفتن و صعود فوتبال کشورشان به جام جهانی که آرزوی همه علاقهمندان به ورزش در سراسر کشور است بسیار راضی و خشنود هستند، آنها هر جا پرچم کشورشان به اهتزاز درآید و نام میهن عزیز و قهرمانشان مطرح باشد، احساس غرور و افتخار میکنند، اما این را هم میدانند که این صعود و موفقیت، خروجی طبیعی و محصول برنامهریزی شده این فوتبال نیست، عواملی مثل استعداد و هنرذاتی، غیرت و انگیزه فرد فرد بازیکنان، درایت و تعهد و دلسوزی سرمربی تیم ملی و بالاخره حمایت و پشتیبانی مردمی و... بیش از هر عامل برنامهریزی و مدیریت و درایت در صعود تیم ملی، موثر و کارساز بوده است.
همه ما میدانیم که اگر نبود حمایت مردم، جریانات منفعتجو و باجخواه در فوتبال که به خاطر وجود کی روش نمیتوانند در تیم ملی مثل جاهای دیگر این فوتبال عرض اندام کنند، دخالت و خطدهی نمایند، شلتاق کنند و جولان دهند، بدون توجه به سرنوشت تیم ملی و عملکرد کی روش، الان مدتها بود او را برکنار و آدمهای خود را روی نیمکت تیم ملی یا حتی در ترکیب تیم ملی، جاسازی کرده بودند!
حرف ما در اینجا بر سر تیم ملی و کی روش و جامجهانی نیست، هست، اما حرف اصلی ما در همه این حرفها این است که ورزش یک سروکار مردمی است. یک پدیده - یا امر- اجتماعی است که بخش وسیعی از مردم روی آن حساسیت دارند و این موضوع، اختصاصی هم به کشور و جامعه و مردم ما ندارد، پدیدهای جهانی است.
به همین دلیل دولتها و حکومتها در برنامههای خود برای ورزش، حسابی جداگانه باز کردهاند. ورزش دارای کارکردهای مهم درعرصههای ملی و بینالمللی است و باید آن را در برنامهریزیهای اجتماعی و سیاسی از نظر دور نداشت و از کارکردها و ظرفیتها و تواناییهای آن بهره برد، این کاری است که در کشورهای پیشرفته، به ویژه کشورهای بزرگ و صاحب ورزش دنیا انجام میشود و سعی میکنند از آن در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بهره بگیرند و میگیرند و در خیلی جاها نفوذ و رد پای آنها را در جهتگیری سازمانهای بینالمللی ورزش مشاهده میکنیم.
با این وصف حرف بر سر این است که در کشور بزرگ، انقلابی و صاحب تاریخ و تمدن ایران نیز باید درباره ورزش آنگونه که شایسته و لازم است، عمل و اقدام کرد. درباره ورزش باید بزرگ نگاه کرد و رفتار نمود تا ورزش و عملکرد آن در شأن مردم بزرگ و مقبول نظر آنها واقع شود.
حرف خیلی از کارشناسان و اهالی ورزش این است که دیدگاه موجود درباره ورزش و لاجرم روشها و مدیریتهای رایج حاکم در بسیاری از مناصب و رشتههای آن، «سطح بالا» و بزرگ نیست و به همین دلیل مجموعه این عملکرد و خروجی سیستم فعلی ورزش به طور طبیعی نمیتواند مورد رضایت مردم و مورد تایید کارشناسان و ورزش شناسان واقع شود. در این ورزش به جای گماردن مردانی با افکار بزرگ و به میدان فراخواندن سرمایههای باارزش و کاربلد و استخوان خردکرده، در اکثر جاها، به ویژه رشتهای مثل فوتبال کار در دست نااهلان و نابلدان و بدتر از همه سوءاستفادهچیها و خلاصه صاحبان افکار کوچک است. دلیل آن هم این است که ورزش ما و رشتههایی مثل فوتبال خیلی وقت است که به «کم» و «حداقل»ها بسنده کرده و از حرکت در مسیر پیشرفت و رسیدن به جایگاههای بالاتر عاجز نشان میدهد.
این مردم از رفتن و صعود فوتبال کشورشان به جام جهانی که آرزوی همه علاقهمندان به ورزش در سراسر کشور است بسیار راضی و خشنود هستند، آنها هر جا پرچم کشورشان به اهتزاز درآید و نام میهن عزیز و قهرمانشان مطرح باشد، احساس غرور و افتخار میکنند، اما این را هم میدانند که این صعود و موفقیت، خروجی طبیعی و محصول برنامهریزی شده این فوتبال نیست، عواملی مثل استعداد و هنرذاتی، غیرت و انگیزه فرد فرد بازیکنان، درایت و تعهد و دلسوزی سرمربی تیم ملی و بالاخره حمایت و پشتیبانی مردمی و... بیش از هر عامل برنامهریزی و مدیریت و درایت در صعود تیم ملی، موثر و کارساز بوده است.
همه ما میدانیم که اگر نبود حمایت مردم، جریانات منفعتجو و باجخواه در فوتبال که به خاطر وجود کی روش نمیتوانند در تیم ملی مثل جاهای دیگر این فوتبال عرض اندام کنند، دخالت و خطدهی نمایند، شلتاق کنند و جولان دهند، بدون توجه به سرنوشت تیم ملی و عملکرد کی روش، الان مدتها بود او را برکنار و آدمهای خود را روی نیمکت تیم ملی یا حتی در ترکیب تیم ملی، جاسازی کرده بودند!
حرف ما در اینجا بر سر تیم ملی و کی روش و جامجهانی نیست، هست، اما حرف اصلی ما در همه این حرفها این است که ورزش یک سروکار مردمی است. یک پدیده - یا امر- اجتماعی است که بخش وسیعی از مردم روی آن حساسیت دارند و این موضوع، اختصاصی هم به کشور و جامعه و مردم ما ندارد، پدیدهای جهانی است.
به همین دلیل دولتها و حکومتها در برنامههای خود برای ورزش، حسابی جداگانه باز کردهاند. ورزش دارای کارکردهای مهم درعرصههای ملی و بینالمللی است و باید آن را در برنامهریزیهای اجتماعی و سیاسی از نظر دور نداشت و از کارکردها و ظرفیتها و تواناییهای آن بهره برد، این کاری است که در کشورهای پیشرفته، به ویژه کشورهای بزرگ و صاحب ورزش دنیا انجام میشود و سعی میکنند از آن در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بهره بگیرند و میگیرند و در خیلی جاها نفوذ و رد پای آنها را در جهتگیری سازمانهای بینالمللی ورزش مشاهده میکنیم.
با این وصف حرف بر سر این است که در کشور بزرگ، انقلابی و صاحب تاریخ و تمدن ایران نیز باید درباره ورزش آنگونه که شایسته و لازم است، عمل و اقدام کرد. درباره ورزش باید بزرگ نگاه کرد و رفتار نمود تا ورزش و عملکرد آن در شأن مردم بزرگ و مقبول نظر آنها واقع شود.
حرف خیلی از کارشناسان و اهالی ورزش این است که دیدگاه موجود درباره ورزش و لاجرم روشها و مدیریتهای رایج حاکم در بسیاری از مناصب و رشتههای آن، «سطح بالا» و بزرگ نیست و به همین دلیل مجموعه این عملکرد و خروجی سیستم فعلی ورزش به طور طبیعی نمیتواند مورد رضایت مردم و مورد تایید کارشناسان و ورزش شناسان واقع شود. در این ورزش به جای گماردن مردانی با افکار بزرگ و به میدان فراخواندن سرمایههای باارزش و کاربلد و استخوان خردکرده، در اکثر جاها، به ویژه رشتهای مثل فوتبال کار در دست نااهلان و نابلدان و بدتر از همه سوءاستفادهچیها و خلاصه صاحبان افکار کوچک است. دلیل آن هم این است که ورزش ما و رشتههایی مثل فوتبال خیلی وقت است که به «کم» و «حداقل»ها بسنده کرده و از حرکت در مسیر پیشرفت و رسیدن به جایگاههای بالاتر عاجز نشان میدهد.