تاریخ انتشارسه شنبه ۶ مهر ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۶
کد مطلب : ۲۲۸۶۸۱
از زمان ورود رشته‌هایی همچون علوم سیاسی و جامعه‌شناسی در کشورمان ده‌ها سال می‌گذرد؛ اما سوال اینجاست که جایگاه این رشته‌ها در جامعه ایرانی - اسلامی کجاست؟
۰
plusresetminus
پرونده‌ای برای علوم انسانی/ چرا علوم انسانی در ایران منشا تحول نیست؟
به گزارش بلاغ، علوم انسانی هوای تنفسی مجموعه‌های نخبه کشور است که هدایت جامعه را بر عهده دارند، بنابراین آلوده یا پاک بودن این هوای تنفسی بسیار تعیین کننده است. (رهبر معظم انقلاب ۱۳۹۱/۱۲/۰۱)
 
یکی از دغدغه‌های مقام معظم رهبری که در سخنرانی‌های مختلف به ویژه در چند سال اخیر بر روی آن تأکید ورزیده‌اند، مسئله «علوم انسانی» و مشکلات آن می‌باشد. ایشان بارها گلایه خود را در مورد وضعیت موجود این علوم ابراز داشته و تحول اساسی در محتوای درسی رشته‌های مختلف این علوم را لازم شمرده‌اند؛ حقیقتاً ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانى در کشور به‌وجود
بیاید.
 
از دیدگاه مقام معظم رهبری علوم انسانی به اندازه علوم صنعتی و پزشکی مهم است و پیشرفت و نظریه‌پردازی در آنها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ایشان بسیاری از حوادث و اتفاقات دنیا را ناشی از نظریه پردازی‌های دانشمندان این رشته‌ها می‌دانند و می‌فرمایند: «بسیاری از حوادث دنیا حتّی در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی و غیره، محکومِ نظرات صاحب‌نظران در علوم انسانی است؛ در جامعه‌شناسی، در روان‌شناسی، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخص‌ها را مشخص می‌کنند.
 
ایشان همچنین نسبت به وضعیت ناگوار و اسفبار علوم انسانی و نگاه مادی‌گرایانه و غیرتوحیدی علوم انسانی اشاره و می‌فرمایند: حرف این است که مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیر توحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست. علوم انسانى آن ‌وقتى صحیح و مفید و تربیت‌کننده‌ى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهان‌بینى الهى باشد؛ این امروز در دانش‌هاى علوم انسانى در وضع
کنونى وجود ندارد؛ روى این بایستى کار کرد، فکر کرد.
 
ایشان با ابراز گله مندی از تعارض علوم انسانی در دانشگاه‌ها با آموزه‌های دینی و قرآنی می‌فرمایند: « من دربارة علوم انسانی گلایه‌ای از مجموعه‌های دانشگاهی کردم - بارها، این اواخر هم همین جور - ما علوم انسانی‌مان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان بینی دیگری است؛ مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است.»
 
امیر کرمی، کارشناس ارشد جامعه شناسی نیز با نقد علوم انسانی غربی و محتوایی که در این سال‌ها به خورد دانشجویان داده می‌شود، گفت: از زمان ورود رشته‌هایی همچون علوم سیاسی و جامعه‌شناسی در کشورمان ده‌ها سال می‌گذرد، اما سوال اینجاست که نقش محتوا و قالب غربی
این رشته‌ها در جامعه ایرانی اسلامی کجاست؟
 
وی با بیان اینکه امروز در کلاس‌های درس جامعه‌شناسی و علوم سیاسی ما همچنان نظریه‌های یکصد سال پیش تدریس می‌شود، تصریج کرد: نظر به اینکه هر حوزه مکانی و زمانی‌ای اقتضائات بومی خود را می‌طلبد، چگونه است که نظریاتی با قدمتی نزدیک به یک قرن که آن هم در خواستگاه زمانی متفاوتی از جامعه ایرانی اسلامی تولید شده‌اند (که البته در صداقت آن هم سخن بسیار است!) هنوز هم در جامعه ایران و در زمان‌های متمادی تدریس شده و مبنای نگرش و ارزیابی واقع می‌شوند؟!
 
کرمی خطاب به اساتید این حوزه خاطرنشان کرد: چرا هیچ تولیدات جدیدی در حوزه نظریه پردازی در این زمینه انجام نگرفته است! و اگر قرار باشد که تنها نظریات پراز اشکال مارکس و وبر بعد از ده‌ها سال همچنان بدون تغییر تدریس شوند، پس رسالت اساتید این علوم چه می‌شود؟
 
شایان ذکر است، پس از تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب، برخی از اساتید و اندیشمندان در ایران، برآن شدند تا
با برگزاری نشست‌ها و جلساتی علوم انسانی اسلامی را مطرح و مبانی آن را تدوین کنند، که البته این اقدامات با مخالفت و تمسخر برخی اساتید غربگرا مواجه شد و آنها علوم انسانی اسلامی را طرحی مزخرف و نشدنی عنوان کردند.
 
بدین جهت، بر آن شدیم تا با استفاده از خود این اساتید به این موضوع بپردازیم که آیا نیازمند علوم انسانی اسلامی هستیم؟. با یک پرسش ساده از این اساتید، که جایگاه علوم انسانی در جامعه ایرانی اسلامی کجاست؟
 
از این رو با ذکر مقدمه ای که عنوان شد، از اساتید علوم انسانی در دانشگاه‌های ایران می‌پرسیم که جایگاه علوم انسانی در جامعه ایران کجاست و چرا ایرانیان پس از چندین دهه نتوانسته‌اند با علوم انسانی غربی ارتباط برقرار کنند؟
 
در ادامه سوالاتی که در این زمینه مطرح می‌باشد و اساتید علوم انسانی بناست به آنها پاسخ دهند، آورده می‌شود.
 
با توجه به حضور برخی از اساتید علوم سیاسی و جامعه شناسی در حوادث سال 88 و ارائه نظریات ساختارشکنانه، همچون جلایی‌پور، آیا رسالت رشته‌هایی همچون علوم سیاسی و جامعه
شناسی، اپوزیسیون سازی در مقابل نظام و حکومت اسلامی است؟
 
آیا اساتید علوم سیاسی و جامعه شناسی مصداق فانتامنتالیزم‌های(سلفی گری) علمی نیستند؟
 
چرا اساتید علوم سیاسی و جامعه شناسی پس از 36 سال از انقلاب هنوز نمی‌توانند تعریف مشخصی از حکومت و نظام اسلامی ارایه دهند؟
 
چرا اساتید علوم سیاسی و جامعه شناسی در موضوع مذاکرات هسته‌ای و التهابات اجتماعی اروپا و امریکا، به نفع غرب زبان در کام گرفته و سکوت پیشه کرده‌اند؟
 
چرا علوم انسانی در جامعه ایرانی اسلامی منشاء تحول نیست؟
 
آیا رشته‌هایی همچون علوم سیاسی، جامعه شناسی و معماری با تغییر در نگرش مردم، گرایش آنها در حمایت از جمهوری اسلامی را تحت‌الشعاع قرار داده و منجر به اختلاف بین مردم و حکومت می‌شوند؟
 
مارکس و مارکسیسم مرد، اما نه در ذهن و قلب اساتید جامعه شناسی و علوم سیاسی! اساتید جامعه شناسی با نبش قبر افکار پوسیده مارکس، چه سناریویی را دنبال می‌کنند؟
 
در پایان از اساتید صاحب‌نظر در این حوزه دعوت می‌شود تا با ارسال نقطه نظرات خود در این زمینه، به ما در پیشبرد این بحث یاری رسانند.
 
منبع : نگاه آزاد
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما