به گزارش
بلاغ، انقلاب اسلامی در سال 1360، در حالی که تنها سه سال از عمرش سپری شده بود، با وقایع مهمی که به واسطه برخی از آنها عزیزترین یارانش را از دست داد، مواجه شد. ترور نافرجام آیتالله خامنهای، انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، انفجار نخست وزیری، درگیریهای خیابانی مسلحانه از جمله وقایعی بودند که تلاش داشتند تا این انقلاب نوپای را از نفس بیاندازند و آن را در نطفه خفه کنند.
وقایع انقلاب، رسواگر نفاق و دوروییاما یکی از این وقایع مهم که باعث شهادت 72 تن از یاران صدیق انقلاب و در راس آن شهید بهشتی که به تعبیر حضرت امام خمینی(ره)، مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود، انفجار دفترحزب جمهوری اسلامی است.
هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در حالی که جمعی از بلندپایهترین و دلسوزترین مسؤولان نظام، همچون آیتاللّه بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، چهار وزیر، دوازده معاون وزیر و حدود سی نماینده مجلس در آن جلسه حضور داشتند، با بغض منافقان منفجر شد و ۷۲ یار وفادار انقلاب و امام، با ذکر خدا بر لب و بدنهای پاره پاره، به دیدار حق شتافتند.
در این واقعه، یکبار دیگر ددمنشان جهانخوار بر قامت استوار مردان خدا از پشت خنجر کوفتند و به گمان خود کوشیدند که میدان را تهی کنند و قامت استوار ملتی را که چنین بپا خاسته است در هم شکنند؛ اما هر قطره خونی که چکید، گواه پایدار جنایت جهانخواران شد و هر مردی که در خون غلطید هزار مرد را استوارتر و مصممتر راهی میدان کرد؛ میدانی که نیروی اهریمنی باطل در برابر حق جز شکست ره بجائی نخواهد جست.
حزب جمهوري اسلامي از تاريخ 29 /11 /1357 يعني يك هفته پس از پيروزي انقلاب اسلامي اعلام موجوديت كرد.
اعضاي موسس اين حزب آيتالله سيدمحمد حسيني بهشتي، آيتالله سيد علي حسيني خامنهاي، حجتالاسلام محمدجواد باهنر، آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني و آيتالله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي بودند.
عزل بنی صدر و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی همزمان با تصویب طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر از سوی مجلس شورای اسلامی، سازمان مجاهدین خلق یک بار دیگر با حمایت از وی، طی اعلامیهای تهدید آمیز، نمایندگان را از شرکت در جلسه بررسی عدم صلاحیت رئیس جمهور برحذر داشت. در این اطلاعیه آمده بود: «... سازمان مجاهدین خلق ایران به تمامی نمایندگان که در مجلس حضور مییابند، نسبت به کلیه عواقب گسترده عزل رئیس جمهور در فضای هیستریک ارتجاعی حاکم، زنهار میدهد. از این رو با یاد آوری مجالس و ادوار قانون گذاری که در تاریخ معاصر ایران به استقرار دیکتاتوری منجر شده است، ما به فرد فرد نمایندگان حاضر و به ویژه آنها که نسبت به سرنوشت مردم ایران احساس مسئولیت میکنند، تذکر میدهیم که خود را شایسته لعن و نفرین ابدی ملت ایران نساخته و مرعوب صحنههای ساختگی چماق داران در برابر مجلس نشوند.»
با وجود این، در روز سهشنبه 30 /3 /1360 طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس شورای اسلامی بررسی و با 177 رای موافق، 12 رای ممتنع و یک رای مخالف تصویب شد و روز اول تیرماه، حضرت امام خمینی(ره) حکم عزل بنیصدر از مقام ریاست جمهوری را صادر کردند.
سازمان منافقین، آلبومی از خیانت و دریوزگیسازمان مجاهدین خلق پس از این وقایع، در 30 خرداد 1360، اعلام کرد که فعالیتهای این سازمان وارد فاز نظامی شده است و اعضای این گروه، که مسلح به انواع اسلحههای سرد و گرم بودند، به خیابانها ریخته و به قتل و جرح مردم و پاسداران کمیته و نیروهای انتظامی و تخریب اموال عمومی پرداختند.
ترورهای کور یکی دیگر از استراتژیهای سازمان در این زمان بود. موج این ترورها به قدری گسترده بود که از مردم عادی در کوچه و خیابان تا مسئولین مملکتی را در بر گرفت. در ششم تیر ماه سال 1360 جواد قدیری یکی از عوامل سازمان منافقین در مسجد اباذر تهران با بمبگذاری به حضرت آیت الله خامنه ای سوء قصد کرد که البته این ترور نافرجام ماند.
روز بعد یعنی هفتم تیرماه، سازمان توسط عامل نفوذی خود محمد رضا کلاهی در حزب جمهوری اسلامی، دفتر مرکزی حزب واقع در سرچشمه تهران را منفجر کردد، که به شهادت آیت الله بهشتی و 72 تن از پیروان خط امام منجر شد.
انتهای صحبتهای مرحوم بهشتی بود که بمبها منفجر شدند و آن حادثه تلخ و ناگوار پیش آمد. سخنان شهيد بهشتي ساعت 8:30 آن شب در حالي كه ميگفت: «ما بار ديگر نبايد اجازه دهيم استعمارگران براي ما مهرهسازي کنند و سرنوشت مردم ما را به بازي بگيرند. تلاش کنيم کساني را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازي نميگيرند انتخاب شوند...» با انفجار منافقين نيمه تمام ماند.
امام خمینی (ره): بهشتي، مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بودحضرت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی به مناسبت واقعه هفتم تیر و شهادت دکتر بهشتی و 72 تن از یاران انقلاب پیامی صادر کردند. ایشان در بخشی از این پیام فرمودند:
گيرم شما با دكتر بهشتي، كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و به خصوص شما بود، دشمني سرسختانه داشتيد، با بيش از 70 نفر بيگناه كه بسيارشان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد، جز آنكه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف كنان چپاولگران شرق و غرب ميباشيد، ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم، كه هر يك براي ملت ستمديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسيار متعددي را از دست داديم كه «اشداء علي الكفار رحماء بينهم» بودند، و براي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجرهاي ثمربخش به شمار ميرفتند، لیكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداي بزرگ هر كمبودي را جبران خواهد كرد.
دكتر حسن عارفي میگوید: «رفتم پيش امام، سلام كردم، فشارشان را گرفتم، ديدم خوب است. ضربانشان هم خوب است. احساس كردم آرامش ايشان از آگاهي ايشان است. امام براي اين آرام بود كه ميدانست در يك انقلاب و حركت بالاخره يك عده هم كشته ميشوند. ممكن است صدماتي بخوريم ولي هيچ انقلابي در دنيا نيست كه بدون مبارزه و درگيري باشد. اين اتفاقات تاثير منفي روي امام نميگذاشت.»
عامل انفجار چه کسی بود؟عامل انفجار هفتم تیر، فردی به نام "محمدرضا كلاهی" دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود كه پس از پیروزی انقلاب به سازمان منافقین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا عضو كمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان، به حزب جمهوری اسلامی راه پیدا كرد. وی در حزب به عنوان مسئول دعوتها برای كنفرانسها و میزگردها و جلسات فعالیت داشت ضمن این که عهدهدار مسئولیت حفاظت حزب نیز بود.
در روز واقعه، وی بمب را با كیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی واقع در نزدیكی چهار راه سرچشمه تهران انتقال داد و دقایقی قبل از انفجار، از ساختمان حزب خارج شد. پس از انفجار نیز مدتی در منزل یكی از اعضای سازمان متبوع خود مخفی و نهایتاً از طریق مرزهای غربی كشور به عراق گریخت. وی در عراق با یكی از اعضای سازمان منافقین ازدواج كرد. اما در 1370 در فهرست اعضای «مسئلهدار» سازمان قرار گرفت، در 1372 از سازمان جدا شد و در 1373 از عراق به آلمان گریخت.
حسين موسوي تبريزي درباره عامل اين انفجار گفت: «پس از انفجار محمدرضا كلاهي چند روزي در ايران مخفي بود، اما آن زمان كه وزارت اطلاعات نداشتيم. پيگيريهايي شد و همه متوجه شدند كه مسئول اين كار آقاي كلاهي بوده است، اما پرونده قضايي تشكيل نشد. چون شخصي در كار نبود؛ اين يكي از جرايم مهم سازمان منافقين خلق است كه اصلاً دنبال نشد؛ اما پرونده انفجار دفتر رياستجمهوري را آقاي رباني املشي قبل از اينكه من به دادستاني بروم، دنبال كرده بود كه البته بيشتر يك درگيري درون حزبي بود؛ چون از اول پرونده، بحث منحرف شده بود و به جايي نرسيد.»
وي درباره پيگيري اين پرونده خاطرنشان كرد: «شهريور 60 دادستان كل انقلاب شدم، راضي نشدم آن پرونده منحرف شده را تحويل بگيرم. يك طيف ميخواست انفجار دفتر رياست جمهوري را به عهده طيف ديگر بيندازند. عدهاي را متهم و بازداشت كردند، سرانجام آنچنان سياسي شده بود كه امام (ره) دستور داد كه آنها را آزاد كنند و پرونده مختومه اعلام شود.»
تشییع پیکرهای شهدادو روز بعد از فاجعه هفتم تیر، مردم برای تشییع شهدا، در میدان حسن آباد جمع شدند و به سوی بهشت زهرا به حرکت درآمدند. شهدای پاکباخته در راه حق، یکی پس از دیگری بر روی دستهای گرم و توانمند مردم به خاک سپرده میشدند و تا عصر آن روزفراموش نشدنی، ۲۸ تن از شهیدان دفن شدند و تشییع بقیه، از جمله شهید مظلوم دکتر بهشتی، فردای آن روز با حضور پرشور مردم دنبال شد.
شهید بهشتی، که خود نماد صادقی از قافله «شیفتگان خدمت نه تشنگان قدرت» بود، همان مردی است که خار چشم دشمنان شد و در نهایت، مظلومانه از این زمین خاکی پر کشید.
او در سفر به آسمانها، کولهباری از اندیشههای ناب و قلبی، که هر لحظه برای خدمت به مردم میتپید، را با خود به همراه برد و اکنون آثار ارزشمند این شهید گرانقدر است که میتواند چراغ راهی باشد برای هر یک از ما در مسیر رسیدن به اعتلا و پیشرفت…