تاریخ انتشاريکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۷
کد مطلب : ۱۲۵۹۲۶
بر روی تپه‌ای در روستای ییلاقی در نکا، کودکی رنجور و بیمار، آرام و بی صدا در خود می‌شکند اما یقین دارد که خدا در همین نزدیکی هاست.
۰
plusresetminus
علی‌اکبر؛ کودک مبتلا به سرطان/«ولامده نکا» روستای هزاران رنج
به گزارش بلاغ، خدا را بیش از همه جا می توان در روستایی کوچک اما کوهستانی در شهرستان نکا حس کرد، ولامده روستایی که ساکنانش دردهای بسیاری دارند و نیازمند نگاه خداپسندانه هستند.

وقتی به منطقه زیبای هزار جریب نکا، جنگل های زیبا و دلفریب آن سفر می کنید، روستایی فرارویتان رخ می نمایاند که گردشگران زیادی را به خود می کشاند، اما در پس از زیبایی های طبیعی، مردمانی روزگار می گذارنند که نیازمند حمایت هستند.

آنقدر سرسبزی و زیبایی این جنگل ها و منطقه زیباست که به مخیله ات هم نمی گنجد در میان همین جنگل ها و این همه زیبایی و آرامش، روستاییانی زندگی می کنند که با فقر دسته و پنجه نرم می کنند.

در بین همین روستاییانی که از امکانات اولیه زندگی به دور هستند و در فقر به سر می برند، کودکی با سرطان دست و پنجه نرم می کند و آرم و بی صدا، فراموش می شود.

تصور آنکه در این روستای ییلاقی و بدون امکانات، کودکی ۱۰ ساله با درد سرطان می جنگد و ذره ذره آب می شود، سخت و طاقت فرساست، زندگی پردرد و رنج اهالی روستایی ولامده که بیشتر آنان تحت پوشش نهادهای حمایتی است از یکسو و زندگی کودکی ۱۰ ساله ای به نام « علی اکبر» از سوی دیگر، سفر
به این روستاها را برای همیشه ماندگار می کند.

بر روی تپه ای در روستای ولامده، خانه ای کاهگلی و کوچک به چشم می خورد، خانه ای ساده در کنار یک کلبه چوبی و گلی قدیمی که تازه ساخته شده است و علی اکبر که مدت پنج سال با بیماری سرطانی می جنگد و این بیماری، جنب و جوش کودکانه را از وی گرفته است.

مادرش می گوید: پسرم از کودکی بسیار تب می کرد و پس از یک زمین خوردن یک توده بزرگ در پهلوی او ایجاد شد و پس ازاینکه به بیمارستان انتقال دادیم با نمونه برداری مشخص شد توموری است که نباید به هیچ وجه دست زده شود و اگر بیشتر جراحی شود در تمام بدن عل اکبر پخش می شود.

تمام زندگی‌مان را برای درمان علی اکبر فروخته ایم

و بعد از گذشت ۵ سال مادر علی اکبر می گوید: دراین مدت تمام طلاها، گوسفند، مرغ و خروسهایی که داشته ایم، فروخته ایم تا بتوانیم هزینه درمان و بردن پسرم را برای درمان پرداخت کنیم.

مادر علی اکبر از حمایت های موسسه ماهک می گوید: تنها سازمانی که در این سال ها حمایتش کرده ماهک و آدم های ماهک بوده اند.

وی می گوید: دو سال است که دیگر هزینه های بیمارستانی و بستری در ماهک را پرداخت نمی کنیم ولی هزینه رفت و آمد، آزمایش ها و داروهای پس از بستری با خودمان است.

مادر علی اکبر می گوید: به دلیل دوری راه، بیشتر مواقع پسرم سلول هایش پایین می آید و یا دچار خون دماغ می شود اما چون فقط دو بار در روز در این روستا مینی بوس تردد می کند بسیاری مواقع علی اکبر دیر به درمانگاه می رسد و باید روزها و هفته ها در بیمارستان بستری شود که این مسئله برای
اهالی دیگر خانواده مشکلاتی ایجاد می کند.

علی اکبر دو برادر و یک خواهر دارد که خواهرش ترک تحصیل کرده تا در نبود مادر و زمانی که برای مداوای علی اکبربه ساری می رود بتواند وظایف مادر را برای اهالی خانه انجام دهد.

مادر علی اکبر می گوید: در بسیار از مواقع اگر عصر و یا شب حال پسرم، بد شود نمی توانم تا روز بعد او را به ساری برسانم و همین امر باعث می شود که حالش بسیار بد شده و مدت بیشتری، بستری شود.

او می گوید گاهی به دلیل نبودن ماشین مسیری از جاده را پسرم را به دوش می گیرم تا به خانه یا به ماشین برسانم.

پدر علی اکبر نیز با لباسهایی که رنگ و بوی کار و زحمت می دهد و پر از وصله پینه است می گوید کارگر فصلی است که در فصل زمستان، پرتغال چینی می کنم و دستمزد روزانه ام ۲۵ هزارتومان است و مابقی سال بیکارم.

پدر علی اکبر از قسط های عقب افتاده وام خانه ای که ساخته می گوید و این که فقط سه ماه در سال کار می کند و مابقی ایام بیکار است، ادامه می دهد کمیته امداد ما را تحت پوشش نمی گیرد و دلیل آن هم این است که سن پدر باید بالای ۷۰ سال باشد.

روستای ولامده هنوز گازرسانی نشده و آب آشامیدنی نیز اکثر روزها قطع و یا کم است و درحالیکه پدر و مادر علی اکبر از نبود امکانات مالی و اقتصادی خود می گویند در ایوان خانه به این می اندیشم که با وجود این همه پیشرفت تکنولوژی هنوز هستند افرادی در این استان و در میان دل فریبی و زیبایی های مازندران که از حداقل امکانات زندگی هم برخوردار نیستند.
منبع : گزارش از لیلا ناطقی ـ مهر
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

feedback
Germany
تشکر
سینمای دفاع مقدس؛ محبوب و مهجور
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
چرا مجازات ارتداد سنگین است؟
چهارشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰