به گزارش
بلاغ، نظام سلطه بر اساس قواعد و تعاریف دیکته شده و خودنوشته در دیپلماسی مذاکره، در گام نخست کشور هدف را خشونت طلب، حامی تروریسم و تهدید صلح بینالملل معرفی و پس از ایجاد اجماع جهانی علیه آن کشور و اعمال فشار و تهدید وتحریم و پروپاگاندا، دولتمردان کشور هدف را وادار به قبول مذاکره و امتیاز دادن میکند و این آغاز راهی است طولانی که تا درهم شکستن و نابودی کامل اراده مردم و به ذلت کشاندن عزت ملی و به تسلیم کشاندن محض کشور هدف ادامه مییابد و این تفسیر عملی آیه ۱۲۰ سوره بقره است که: «هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی (و تسلیم محض آنان شوی)...».
یک سناریو نظام سلطه این است که از طریق دیپلماسی عمومی و با بهرهگیری از ظرفیتهای رسانهای خود و روشهای وسیع عملیات روانی، با مردم کشور هدف ارتباط برقرار کرده درخواست مذاکره را از زبان مردم به دولتمردان تحمیل میکنند و هنگامی که مذاکره با دشمن به مطالبه ملی تبدیل شد مسئولان و دولتمردان چارهای جز تسلیم در برابر دیپلماسی مذاکره نخواهند داشت و به این ترتیب کشور هدف بر روی ریلی حرکت میکند که پایانی جز تسلیم و دست کشیدن از همه آرمانهای خود ندارد.
در ایران اسلامی و انقلابی نیز کمتر از ۴۰ سال است (بعد از فتح خرمشهر) که کشور، آوردگاه و میدان منازعه و جنگ بین دو تفکر «دیپلماسی مذاکره» و «مقاومت فعال» است و طرفداران دیپلماسی مذاکره گاهی در حد پیاده نظام دشمن عرصه را بر نظام اسلامی برای قبول مذاکره با نظام سلطه تنگ و تنگتر کرده و عملاً پازل دشمن را تکمیل میکنند.
طرفداران دیپلماسی مذاکره را عمدتاً روشنفکرنمایان، غربزدگان، اشرافمنشها، سستکمربندها، خوش باوران، سهل اندیشان، راحتطلبان و... تشکیل میدهند و این جماعت، در حالی که تجربه تلخ صد ساله اخیر در باره تمامی دولتهایی که در جای جای جهان، در قمار دیپلماسی مذاکره همه چیز خود را باختهاند را فراروی خود میبینند و قویاً میدانند که دیپلماسی مذاکره در نظام سلطه فاقد منطق و بنیه علمی بوده و صرفاً یکی از قویترین شیوهها و مدلهای جنگ بدون خونریزی نظام سلطه است، به دلیل راحتطلبی و بعضاً به دلیل دلبستگیهای مادی و علائق ضد فرهنگی غربی، احمقانه و گاهی هم به دلیل سرسپردگی و بهعنوان مأمور و شبکه همکار دشمن، از دیپلماسی مذاکره دفاع کرده و «مقاومت ملی»، که از منطق قوی برخوردار است، را آماج حملات ناجوانمردانه قرار میدهند.
در نقطه مقابل طرفداران دیپلماسی مذاکره، طرفداران مقاومت فعال را دلسوزان نظام اسلامی، مدافعان فرهنگ ملی، مخالفان نظام سلطه، دشمنان استعمار و استثمار غرب و... تشکیل میدهند که برای نجات کشور از سلطه دشمن همواره هزینههای مادی و معنوی داده و از بذل جان و مال و آبروی خود نیز دریغ نمیکنند و اینان همان حزبالله هستند که از دشمن نمیهراسند و از فشارهای دشمن خوفی به دل راه نمیدهند.
سناریوی دیگر نظام سلطه پیشنهاد مذاکره توسط کشور ثالث است، که انتخاب آلمان و ژاپن از طرف آمریکا دقیقاً همین سناریو را دنبال میکند و معرفی این دو کشور توسط آمریکا این معنی را به نبال دارد: "این کشورها رو ما کاملاً ویران کردیم و بعد زیر نظر ما، تحت سلطه ما، به پیشرفت اقتصادی رسیدند".
تئوریزه کردن این تفکر در جامعه ایرانی که آلمان و ژاپن پس از خلع سلاح، به پیشرفتهایی رسیدند نیز ادامه همان خط است، وقتی آمریکا از تهدید و اعزام ناو به نتیجه نرسید به آلمان و ژاپن متوسل شد، تا جریان غربگرا در داخل، بیش از پیش تحت تاثیر قرار بگیرند و از یاد نبریم اظهارات مرحوم هاشمی رفسنجانی را که بیان داشته بود دو کشور آلمان و ژاپن پس از جنگ بدون شکلدادن ارتش و صرفهجویی هزینههای آن، کشور خود را ساختند بدون آنکه مرحوم هاشمی به این واقعیت اشاره میداشت که این دو کشور تحت اشغال امریکا قرار داشت و حتی با نظر امریکا ارتش نیز تشکیل داده بودند و کل کشورشان و از جمله ارتششان نیز تحت نظر امریکا قرار داشت.
واقعیت این است که نه آمریکا، آمریکای ۸۰ سال قبل است و نه ایران، ایران۸۰ سال قبل! امروز آمریکا از پس اشغال سوریه وعراق و جنوب لبنان و یمن هم برنیامد و در باتلاق دستوپا میزند.
واقعیت دیگر آنکه امروز دولت آمریکا و همپیمانان وی میدانند با وقوع جنگ، تمام منافعشان در منطقه از بین میرود و شاهرگهای آنان همچون اسرائیل، عربستان و امارات قطع میشود.
راهحل مشکلات ایران مشخص است، کلید مشکلات ایران نه در ژنو است نه لوزان نه برجام نه آلمان و نه ژاپن!
راهحل در مدیریت جهادی، برخورد با مفسدین، رونق تولید، اقتصاد مقاومتی، اقتصاد بدون نفت، حذف دلار از روابط بینالملل و پیمانهای دو و چندجانبه پولی با کشورهای دوست و همسایه است.
با تامل در بیانات رهبر معظم انقلاب که در جواب نخستوزیر ژاپن فرمودند: «ترامپ را شایسته مبادله پیام نمیدانم»،«با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد»، «آمریکا زیر یک توافق قطعی زد کدام عاقلی دوباره در همان موضوع با او مذاکره میکند؟»، «ترامپ بعد از بازگشت از ژاپن، پتروشیمی ایران را تحریم کرد آیا این پیام صداقت است؟» و«ما بدون آمریکا و در مقابل آمریکا به این پیشرفتها رسیدیم و به پیشرفت خواهیم رسید» نسخههای تخیلی و توهمات ذهنی سردمداران غرب واصحاب سازش داخلی را درهم پیچید.
منطق عقلی و علمی مقاومت به همه کشورهایی که با قصد اعمال فشار بر ایران و قبول مذاکره با شیطان بزرگ به ایران سفر میکنند و یا از راه دور ایران را تهدید و تشویق به سازش میکنند دیکته میکند که باید به جای ایران به واشنگتن رفته و به شیطان بزرگ برای ترک حماقت و رفع تحریمها فشار وارد کنند.
فارغ از این، دست خالی آمریکا راهبرد دیگری جز فشار حداکثری علیه ایران ندارد و چون نمیتواند، نمیخواهد تنها ابزار تحریم را کنار بگذارد و امیدوار است حفظ و تشدید فشارها نهایتاً منتج به شکستن مقاومت ملی شود و نظام را به میز مذاکره برگرداند بدون اینکه تحریم را تعدیل کند یا کنار بگذارد.
حفظ مقاومت ملی و انسجام داخلی در کنار تولید هزینه برای آمریکا، ترامپ را به عقب خواهد نشاند و محاسبات او را از تخیلی به واقعی تغییر خواهد داد.