به گزارش
بلاغ، رسیدیم دفتر، هوا کمی گرم بود، گفتیم کولرها را محمود واعظی روشن کند و بعد زنگ بزند به آخوندی بیاید دفترمان.
از جلسه استیضاح مجلس به بعد دلمان یک حال عجیبی است، چه مرد نجیبی است این آخوندی، در مجلس حرف کوبندهای زد که هم نمایندگان عقبنشینی کردند و هم ما دلمان کباب شد.
نشسته بودیم زیر باد کولر تا آخوندی بیاید که دیدیم اسحاق آمد، به اسحاق گفتیم: اسحاق! اسحاق گفت: بله! گفتیم: اسحاق یک عیدی درست و حسابی به آخوندی بده، یعنی یک مرد فقط ته حسابش 4 میلیون تومان پول باشد!!؟
گفتیم: همین بیپولی و خرج زن و بچه در این تورم که فقط ما و خدا میدانیم چند درصد است باعث میشود که یک مرد! آن هم یک وزیر! اعصابش خرد شود و به یکی بگوید یک جو عقل نداری، میکروفن پرت کند و.... .
گفتیم: حق دارد با این اوضاع خراب مالی به هواپیماها و جادهها و مسکنها رسیدگی نکند، حالا گیریم دوتا هواپیما افتاد یک دویست نفری فوت شدند، یا یک عده توی جادهها تصادف کردند، اینها دلیل نمیشود که یک پدر خانواده از وظایفش کوتاهی کند.
داشتیم به اظهاراتمان برای اسحاق ادامه میدادیم که آخوندی آمد، او را پیش خودمان نشاندیم و گفتیم: آخوندی، برایت عیدی و پاداش و چند کیلو آجیل و شیرینی و میوه و خواربار در نظر گرفتیم که شب عیدی خجالت زده زن و بچهات نباشی.
میخواست ما را ببوسد که نگذاشتیم، از این تُف تُفی بازیها و ماچ و بوس زیاد خوشمان نمیآید، فقط میگذاریم ترامپ ما را ماچ کند، به آخوندی گفتیم: دستور دادیم یارانه یک مشت آدم تنبل و مفت خورِ گدا نما را قطع کنند و بریزند به حساب تو، هر وقت هم مساعده خواستی بیا پیش خودمان، اینقدر کم رو نباش و توی خودت نریز، اینها تو را مریض میکند، خود خوری نکن! مملکت فدای تار موهایت، دیگر مملکت که از زن و بچه آدم واجبتر نیست.
یکهو یک خاطره از حاج اکبر یادمان آمد. حاج اکبر یک روز ما را صدا کرد و گفت: دکتر حسن! گفتیم: بله حاج اکبر! گفت: دکتر حسن! ظلم نکن! گفتیم: ما حاج اکبر!!؟ گفت: کار کردن زیاد برای مملکت ظلم به زن و بچه و اطرافیان است، کار کردن زیاد تو باعث میشود که به آنها ظلم شود.
حاج اکبر که نور به قبرش ببارد ادامه داد: دکتر حسن! تو ده برابر حد مجاز کار میکنی!
میخواستیم حاج اکبر را ببوسیم اما احساس رادیو اکتیویته به ما دست داد، ما این چیزها را سریع حس میکنیم، حاج اکبر را نبوسیدیم به او گفتیم: ما از بچگی عادت داشتیم افراط کنیم، مثلا زیاد درس بخوانیم، آنقدر درس میخواندیم که بیهوش میشدیم، همینطوری توانستیم یک ضرب دکترا بگیریم، یا مثلا همین موفقیتها، رئیس جمهور شدنمان، برجام و... نشانه تلاش بیش از حد مجاز ماست.
خسته شدیم از این همه کار و تلاش، به استراحت نیاز داریم.
حسن روحانی/آخر آخرای اسفند 96/ بالکن دفتر