به گزارش بلاغ، به نام پروردگار عزوجل
خبری دارم، عالم، هوش باشید!
عاشورای دگری به پا شده است و خیمه ها را آتش کین دشمن، سوزانده.
یزیدیان زمان، حربهی با حسینیان را غافلانه مشتاقند
آسمان به آتش نبرد سرخ و سیاه است و مردان دلیر و پاک صفتی که هنوز غیرت در دلهاشان موج میزند.
آنها با بصیرت از بیبصیرتها و با ولایت از بیولایتها خودشان را جدا کردند و رفتند به سرزمینی که کربلای دگری به پا شده.
این مقدمهای بود و حال، میخواهم از مدافعی برایتان نثر حزن بگویم که مصداق حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ حسین بن علی بوده است.
او در زمانی که همه بدنبال مدرک قدرت و شهرت بودند، وی در دانشگاه شهادت مدرک مردانگی را کسب نمود.
همان کسی که در هیاهوی سلفی گرفتن عدهای سلفی عزتش شهرت یافت.
دست بسته اسیرش کردند ولی با هیبت لرزه به دل تمام آن سگ صفتان بیانداخت!
بله درست فهمیدید !
مخاطب من محسن حججی، حجت خدا است...
خوش بحالش حسین وار و عباس وار شهیدش نمودند.
محسن جان، از این حال به بعد روضههای مصائب کربلا برایمان مصور میشود.
نالههای شش ماهه علی اصغر در گریههای فرزند کودکت در فراقت زنده میشود.
اِی شمع و چراغ هر محفل امروز ما...
غریبی اَت آتش زده به جانها
حاجتت روا نمود، امام رضا...
چه میهمانی باشکوهی شود این شنبهی هفتهی ما
چه هیاهویی شود آن دم حضور پیکرت، واویلا...
کاش قبل شهادتت هم میشناختیمت
حسرت میخورم به پاکی تینتت، بیصدا رفتنت، به صد صدا آمدنت ...
احسنت، مرحبا بر تو اِی جان جانان ...
به زِ رستم و سهراب و پویای پهلوان.
محسن جان، عشق گر تو باشی من عاشق تو ...
اِی سردار سر جدا، میشود باشم لایق رفاقت با تو؟
برای دنیا پرستان خار در چشمی تو
چرا که از دنیا و شهادت، شهادت پسندیدی تو...
اَلا اِی ایرانی، سفیر صلح و مهربانی...
بیائیم در ملت خویش وحدت بیافرینیم..
به عزت حججی، عزت آفرینیم ...
گوش به امر و نهی سید علی
نه چپی و نه راستی آخر چیست سود این جناح بازی؟
حججی با خدا بود که خدا با او بود.
در راه ولایت، حیدر کرار، شیرخدا با او بود.
کجایی اِی حجت خدا، با خدا، با حیا
کجایی اِی سر جدا، با وفا، بی ریا
کجایی اِی سبک بال چون پرنده...
دعا کن شویم شهید راه دین، قرآن و عترت
پا نهیم عاقبت به قلّه رفیع سعادت.
محسن جان میدانم شرطش قربة إلی الله و فی سبیل الله است.
توکل بخدا هرچه خواهد و داند همانست.