دمِ رفتنی چند سفارش داشتم، صبح به صبح که به پاستور می‌آیی این گلدان ناز نازی را یه کمی آب بده، آن یکی، یک روز درمیان آب می‌خواهد، یک نهال کاشتیم که نیاز به رسیدگی دارد، از غرض و لج با من آن را خشک نکن.
طنزنامه بلاغ
نامه دوم رئیس فعلی به رئیس بعدی
تاریخ انتشاردوشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۰:۱۲
کد مطلب : ۲۸۷۵۴۵
۰
به گزارش بلاغ، از رئیس‌جمهور فعلی ایران به رئیس‌جمهور بعدی ایران:
رئیس‌جمهور بعدی ایران،
سلام علیکم
تا حدودی تو را شناخته‌ام، همانی هستی که گمان می‌کردم.
اکنون که این نامه را می‌خوانی، کمی ناخوش احوالم، حتی دل و دماغ افتتاح هم ندارم، هیچ چیزی به من حال نمی‌دهد.
فقط، دمِ رفتنی چند سفارش داشتم، صبح به صبح که به پاستور می‌آیی این گلدان ناز نازی را یه کمی آب بده، آن یکی، یک روز درمیان آب می‌خواهد، یک نهال کاشتیم که نیاز به رسیدگی دارد، از غرض و لج با من آن را خشک نکن.
همین کارها را که انجام دهی تازه روزت شب می‌شود و وقتی برای دیگر کارها نداری، اینها را می‌گویم که قلق کار دستت بیاید و الکی معطل نشوی، هر چه که نباشد چهار سال طول کشید تا این تجربیات را کسب کنم، دولت قبلی اصلاً به فکر آب و کود این گل‌ها و درختان نبوده است.
یک چند تا وصیت دارم که دلم می‌خواهد برایم انجام دهی، یکی اینکه حتما یک معاون اول خوب انتخاب بکن که به درد بخور باشد، رفیق‌بازی آخر و عاقبت ندارد، دوم اینکه یک سخنگوی بهتر انتخاب بکن، ما از دست این ماله‌کش خیلی بلا کشیدیم.
وصیت بعدی من این است که یک رئیس سازمان محیط زیست خوب پیدا کن، این ابتکار خانم اولش می‌گفت هوا را هم می‌شود با وایتکس‌کاری تر و تمیز کرد و بعداً به ما گفت که پوستم به وایتکس حساسیت دارد.
سفارش بعدی من به تو این است که فرش‌ها و قالی‌های دفتر را بدهی یک قالیشویی خوب بشویید، این سری یک چند تا سفیر و سفرای نادان از چند کشور با کفش گلی آمدند رویشان راه رفتند همه گلی شدند.
هواکش آشپزخانه و سیفون دستشویی خراب است، وقت نکردیم عوضشان کنیم، هی به ما خرده گرفتند که چرا سیفون وارد می‌کنید.
آذوقه و ارزاق کاخ تمام شده، بگو بچه‌ها بپرند و بروند تهیه کنند، یکی هم شیر محلی و یکی دیگر هم تخم مرغ محلی می‌آورد، لطفاً برای حمایت از تولید ملی ازشان بخر، ثواب دارد به خدا.
می‌خواستیم بدهیم این خیابان و کوچه‌های بغلی خانمان را یک روکش قشنگ آسفالت کنند، اما انقدر وزیرمان سرگرم هواپیمابازی و کل‌کل با خبرنگار بود که اصلاً نرسید، بی‌زحمت یا به وزیر راهت بگو یا سفارش ما را به شهردار بکن، برف و باران که می‌آید کوچه ها داغون‌تر می‌شود.
یک چند تا کارخانه و پروژه افتتاح نشده برایت می‌گذارم، علی برکت اللهی همه را افتتاح کن، این وصیت از همه وصایای من مهم‌تر است، ما روی این قضیه خیلی حساس بودیم به خدا.
وزیر و وزرایت را خوب انتخاب کن و با مطالعه، هر کسی هر چه آورد تو قبول نکن، آخرش دودش به چشم خودت می‌رود، گفته باشم.
آب و دان پرنده‌ها هم یادت نرود، یک لیست هم نوشتم از این سرشماری اخیر که باید زحمت‌بکشی و از 96 درصد مردم از طرف من عذرخواهی کنی، به خدا رویم نمی‌شود دیگر.
موفقیت بچینی
فدافدا، بوس بوس
علی برکت‌الله.
رئیس‌جمهور بعدی ایران،
سلام علیکم
تا حدودی تو را شناخته‌ام، همانی هستی که گمان می‌کردم.
اکنون که این نامه را می‌خوانی، کمی ناخوش احوالم، حتی دل و دماغ افتتاح هم ندارم، هیچ چیزی به من حال نمی‌دهد.
فقط، دمِ رفتنی چند سفارش داشتم، صبح به صبح که به پاستور می‌آیی این گلدان ناز نازی را یه کمی آب بده، آن یکی، یک روز درمیان آب می‌خواهد، یک نهال کاشتیم که نیاز به رسیدگی دارد، از غرض و لج با من آن را خشک نکن.
همین کارها را که انجام دهی تازه روزت شب می‌شود و وقتی برای دیگر کارها نداری، اینها را می‌گویم که قلق کار دستت بیاید و الکی معطل نشوی، هر چه که نباشد چهار سال طول کشید تا این تجربیات را کسب کنم، دولت قبلی اصلاً به فکر آب و کود این گل‌ها و درختان نبوده است.
یک چند تا وصیت دارم که دلم می‌خواهد برایم انجام دهی، یکی اینکه حتما یک معاون اول خوب انتخاب بکن که به درد بخور باشد، رفیق‌بازی آخر و عاقبت ندارد، دوم اینکه یک سخنگوی بهتر انتخاب بکن، ما از دست این ماله‌کش خیلی بلا کشیدیم.
وصیت بعدی من این است که یک رئیس سازمان محیط زیست خوب پیدا کن، این ابتکار خانم اولش می‌گفت هوا را هم می‌شود با وایتکس‌کاری تر و تمیز کرد و بعداً به ما گفت که پوستم به وایتکس حساسیت دارد.
سفارش بعدی من به تو این است که فرش‌ها و قالی‌های دفتر را بدهی یک قالیشویی خوب بشویید، این سری یک چند تا سفیر و سفرای نادان از چند کشور با کفش گلی آمدند رویشان راه رفتند همه گلی شدند.
هواکش آشپزخانه و سیفون دستشویی خراب است، وقت نکردیم عوضشان کنیم، هی به ما خرده گرفتند که چرا سیفون وارد می‌کنید.
آذوقه و ارزاق کاخ تمام شده، بگو بچه‌ها بپرند و بروند تهیه کنند، یکی هم شیر محلی و یکی دیگر هم تخم مرغ محلی می‌آورد، لطفاً برای حمایت از تولید ملی ازشان بخر، ثواب دارد به خدا.
می‌خواستیم بدهیم این خیابان و کوچه‌های بغلی خانمان را یک روکش قشنگ آسفالت کنند، اما انقدر وزیرمان سرگرم هواپیمابازی و کل‌کل با خبرنگار بود که اصلاً نرسید، بی‌زحمت یا به وزیر راهت بگو یا سفارش ما را به شهردار بکن، برف و باران که می‌آید کوچه ها داغون‌تر می‌شود.
یک چند تا کارخانه و پروژه افتتاح نشده برایت می‌گذارم، علی برکت اللهی همه را افتتاح کن، این وصیت از همه وصایای من مهم‌تر است، ما روی این قضیه خیلی حساس بودیم به خدا.
وزیر و وزرایت را خوب انتخاب کن و با مطالعه، هر کسی هر چه آورد تو قبول نکن، آخرش دودش به چشم خودت می‌رود، گفته باشم.
آب و دان پرنده‌ها هم یادت نرود، یک لیست هم نوشتم از این سرشماری اخیر که باید زحمت‌بکشی و از 96 درصد مردم از طرف من عذرخواهی کنی، به خدا رویم نمی‌شود دیگر.
موفقیت بچینی
فدافدا، بوس بوس
علی برکت‌الله.
پربيننده ترين
پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۵
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۸
سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۱
دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۴
پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۳
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۵
سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷