به گزارش
بلاغ، روزگار برایم به سختی میگذشت، بدبختی از در و دیوار میبارید، همسرم شب و روز اشک میریخت، پسرم به مازراتی و پورشۀ زیر پای دوستانش مظلومانه نگاه میکرد و دخترم در حسرت سفرهای خارجی مثل شمع میسوخت.
من یک پدرم، یک همسرم، نمیتوانستم مانند سایر پدران، بیخیال باشم و خانوادهام را نادیده بگیرم، از سویی حقوق بخور و نمیر کارمندی هم کفاف زندگیمان را نمیداد، به فکر کارآفرینی و راهاندازی یک شغل دیگر افتادم، اما دیدم هم دردسرش زیاد است و هم دولت از همان اول نفس آدم را میگیرد و آخرش هم با کلی قرض و قوله باید راهی آبخنکخوردانی شوم.
شبی با خود اندیشیدم چه باید کرد؟ دو دوتا چهارتا که کردم دیدم اوضاع مملکت یک جوری است که فقط با اختلاسگرها کاری ندارند، من هم مخلصانه رو به سوی اختلاس آوردم.
باور کنید، نیتم کاملا خیر بود، یا باید بنیان خانوادهام از هم میپاشید که خدا را خوش نمیآمد، یا باید نجات میافتیم که خدا را خوش میآمد.
فقط زحمت نیروهای محترم اختلاسیاب زیاد شد و ما شرمنده آنها شدیم، اما خوشبختانه دینی به گروهها و قوای دیگر نداریم، چرا که خیلی وقتها خودشان دیدۀ ما را ندیده حساب میکردند.
البته خدایی ناکرده حمل بر زد و بندهای سیاسی و حمایتهای کله گندهها از بنده نباشد، والا آنها زیاد در جریان نبودند، هر از چند گاهی یک هدیهای ناقابل در حد زیر یک میلیارد تقدیمشان میکردیم، اما حیف این آخرین نفر زیاد از ما حمایت نکرد وگرنه بارمان را بسته بودیم و رفته بودیم.
من این همه اختلاسم را مدیون تلاشهای خودم هستم، قبل از شروع اختلاسگری خیلی استرس داشتم و فکر میکردم چه کار سختی است و همگی چهار چشمی مواظب آدم هستند تا دست از پا خطا نکند، اما پس از مدتی تخممرغ دزدی دیدم نه اصلا از این خبرها نیست خوشبختانه، ابتدا به شناسایی صندوق یا حساب یا بانک مورد نظر میپرداختم، سپس با حفظ خونسردی اختلاسم را انجام میدادم.
خدا وکیلی پوآرو و شرلوک هلمز هم نمیتوانستند رد مرا بزنند، اوضاع بر وفق مراد بود و من هی با خانوادهام مشغول بودیم که یک دفعه نیروهای اختلاسیاب ما را یافتند.
من از همینجا اعلام میکنم، اختلاس شغل شریفی است در ایران، بنده خیلی ناراحت میشوم از اینکه از ما به عنوان مفسدان اقتصادی یاد میشود، مگر گناه ما چیست جز اینکه تمام تلاش خود را برای رفاه خانواده انجام میدهیم و برخی انجام نمیدهند.
یعنی ما با تلاش خود برای رفاه خانواده، میشویم آدم بد!!؟؟
به عقیده بنده باید نوابغی چون ما از ایران برویم تا این کشور در یک خلا نخبۀ اختلاسی بماند، برخی حق دارند از قبل تابعیت یک کشور دیگر را میگیرند.
تازه با اختلاس میتوان فهمید این مملکت چقدر سرمایه دارد و چون دولت کاری نمیکند، حداقل مُختَلِسین از این سرمایهها بهرهمند و خوشبخت شوند.