م. ناخوش احوال
به گزارش
بلاغ، اوضاعمان خیلی خراب است، نمیدانم چرا این تئوریسینهای ما یک طرح جدید و کلیدی به ما نمیدهند و ما را از این وضع نجات نمیدهند.
مجبور شدیم الکی بگوییم مگر "انتخابات چقدر ارزش دارد که از حالا معصیت خدا را شروع کنیم"، انتخابات که برایمان ارزش دارد، عقلمان به جایی قد نداد.
نمیدانم چه کسی این واعظی را به ما پیشنهاد داد او را وزیر کنیم، راه میافتد میگوید روحانی الان به دنبال ستاد انتخاباتی نیست، این هم شده یکی بدتر از آن قندخور، نوبخت، یکی نیست به او بگوید تو وزیر ارتباطاتی، برو کلش آف کلنزت را بازی کن، والا چه آدمهایی است دور خودمان جمع کردیم.
انقدر این حقوق شهروندی را مسخره کردهاند که مانور رویش ما را خز میکند، دیگر دستمان خالی شده و هیچ چیزی نداریم، از همه بدتر این خاتمی، یکی نیست به او بگوید آخر فتنه، تو را چه به آشتی ملی، تو سرت را بینداز پایین ساکت یک گوشه بنشین، مُردیم از بس از شما حمایت کردیم و نگذاشتیم محاکمه شوید، هنوز توهم میزند که رئیسجمهور است و محبوب، یک دکتر هم نمیبرند او را چند تا قرص بخورد عقلش سرجایش بیاید، تو اگر به فکر کشور بودی، 88 فتنهگری نمیکردی.
این ماجرای عمامه و کلاه هم سوتی بود برای خودش، خدا از این حسامالدین نگذرد، باز آمد به ما مشورت بیخود داد، نمیدانم این چه مهره ماری دارد ما هی گولش را میخوریم، گربه نره. هی میگوید هرچه شد بینداز گردن دولت قبل، آخر این بیسواد از کجا سر ما هموار شد.
ای کاش این ظریف و نوبخت تاریخ مصرفی چیزی داشتند، پس از یک مدت کنار میگذاشتیم، دیگر نمیدانیم باید چقدر از دستشان حرص بخوریم، این ظریف فکر میکند هنوز دوران اوباما و کری است، برگشته گفته هیچکس هیچگاه نمیتواند ایران و ایرانی را تهدید کند، ممدجواد خان دیدی میشود، دیدی ترامپ توانست، ما را سکه یک پول کرد، حالا هی باز بیا دندان نشان بده.
دردمان که یکی دوتا نیست، نه طرفدار درست و حسابی داریم در این مملکت، نه فامیل درست و درمانی داریم، نه یک سخنگویی، نه یک وزیری که هی نرود خرابکاری نکند.
دیگر باید با این اوضاع و احوال انتخابات را ببوسیم و وداع کنیم با کاخ ریاست جمهوری.
حاج اکبر را خدا رحمت کند، دل گرمی بود برایمان، حداقل غصهمان رو میخورد و نمیگذاشت کسی از ما عبور کند، الان اوضاع طوری شده که این مطهری و پزشکیان هم برایمان شاخ شدند.
رفتیم سخنرانی کنیم، گفتیم اوضاع مملکت خوب است، رکود را رد کردیم، دو نفر از خنده همانجا جان به جان آفرین تسلیم کردند، خونشان فقط افتاد گردن ما.
هیچی بابا، برویم دنبال کارمان، حرفهای انتخاباتی نزنیم، مدیون مردم میشویم، اصلا میگوییم حرفهای انتخاباتی را ممنوع کنند.
حسن/ کاخ ریاست جمهوری