به گزارش بلاغ، هر یک از ائمّه اطهار (علیهمالسلام) در عصر و زمان خود درگیر سیاستهای نادرست خلفای زمان خود بودند و برای اجرای عدالت و جلوگیری از این روند غلط، اقدامات لازم را چه آشکارا و چه مخفیانه انجام میدادند، و به هر نحو ممکن با بیعدالتی و سیاستهای ناحق خلفاء مبارزه میکردند. ائمّه وظیفه حفاظت و نشر احکام دین را داشتند و در این مسیر برای مقابله با بیدینی خلفا، از سیاستهای دینی استفاده میکردند. مطلب حاضر نگرشی است بر روند زندگی سیاسی پیشوای سوم، امام حسین(ع) و چگونگی برخورد و اداره اوضاع خطیر زمان خود. در این مقاله گوشههایی از زندگانی سیاسی و مبارزات سیاسی امام حسین(ع) در دفاع از حق و دین مبین اسلام بازگوشده است.
***
شناخت مختصری ازامام(ع)
امام حسین(ع) سومین امام معصوم هستند، که در سوم یا چهارم شعبان سال چهارم هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. او دومین ثمره پیوند فرخنده حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) بود.
حسین بن علی(ع) در دوران عمر خود، به شجاعت و آزادگی و ایستادگی در برابر ظلم و ستم شهرت داشت. امام، مدت شش سال از عمر خود را در زمان جدّ بزرگوارش سپری کرد و پس از رحلت آن حضرت مدت30 سال در کنار پدرش امیرالمؤمنین زندگی کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شرکت داشت. پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در سال40 هجری، به مدت ده سال در صحنه سیاسی و اجتماعی در کنار برادر بزرگ خود، حسن بن علی(ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) درسال50هجری، به مدت ده سال، در اوج قدرت معاویه بن ابی سفیان، بارها با وی به مقابله و مبارزه پرداخت و پس از مرگ وی نیز در برابر حکومت پسرش یزید، قیام کرد و در نهایت در محرم سال61 هجری در سرزمین کربلا به شهادت رسید.
مبارزات امام حسین(ع) در دوران قبل از امامت
امام حسین(ع) از دوران نوجوانی که شاهد انحراف دستگاه حکومت خلفاء از مسیر اصلی خود بود، از موضعگیریهای سیاسی پدرخود پیروی و حمایت میکرد؛ چنانکه در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزی وارد مسجد شد و دید عمر بر فراز منبر نشسته است، با دیدن این صحنه، بالای منبر رفت و به عمر گفت: از بالای منبر پدرم پائین بیا و بالای منبر پدرت برو.
عمر که درمانده بود، گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه او را در کنار خود نشانید و پس از آنکه از منبر پائین آمد، او را به منزل خود برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو یاد داده؟ او پاسخ داد: هیچ کس (الاصابهًْ فی تمییز الصحابه، ج1، ص333 و تاریخ دمشق، ص141)
حسین بن علی(ع) در دوران خلافت پدرش، در صحنههای سیاسی و نظامی در کنار آن حضرت قرار داشت. او درهر سه جنگی که در این دوران برای پدر بزرگوارش پیش آمد، شرکت فعال داشت. (الاصابهًْ فی تمییز الصحابه، ج1، ص333)
در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرالمؤمنین(ع) بر عهده وی بود (تاریخ دمشق، جلد شرح حال زندگی امام حسین(ع)، ص164) و در جنگ صفین، چه از راه سخنرانیهای پرشور و تشویق یاران علی(ع) جهت شرکت در جنگ و چه از رهگذر پیکار با قاسطین، نقشی فعال داشت. در جریان حکمیت نیز یکی از شهود این ماجرا از طرف علی(ع) بود (واقعه صفین، ص114، 249، 507، 530) هنگامی که معاویه به امام حسن(ع) پیشنهاد صلح کرد، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر را فرا خواند و درباره این پیشنهاد با آن دو به گفتوگو پرداخت. (الکامل فی التاریخ، ج3، ص405)
موانع قیام درعصر معاویه
امام حسین(ع) بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع) زمینه را برای قیام علیه معاویه به عنوان حکومت طاغوت مساعد نمیدید. دو عامل زیر را میتوان مهمترین موانع قیام آن حضرت در زمان معاویه بر شمرد:
پیمان صلح امام حسن(ع) با معاویه
اگر امام حسین(ع) در زمان معاویه قیام میکرد، معاویه میتوانست از پیمانی که با امامحسن(ع) بسته بود و مورد تأئید امام حسین(ع) نیز واقع شده بود، برای متهم ساختن امام استفاده کند. زیرا همه میدانستند که هر دو امام متعهد شدند تا زمانی که معاویه زنده است سکوت کرده و با حکومت او مخالفت نکنند. حال اگر امام قیام میکرد ممکن بود معاویه ایشان را شخصی فرصتطلب و پیمانشکن قلمداد کند.
تظاهر دینی معاویه
گرچه معاویه، عملا اسلام را تحریف کرده و حکومت اشرافی را جایگزین خلافت ساده و دینی اسلامی ساخته و جامعه اسلامی را به یک جامعه غیراسلامی تبدیل کرده بود، اما به خوبی میدانست چون به نام دین و خلافت اسلامی حکومت میکند، نباید مرتکب کارهایی شود که مردم آن را مبارزه با دین میخوانند. بنابراین او همیشه لازم میدید تا به اعمالش رنگ دینی بدهد تا اعمالش با مقامی که دارد سازگار باشد، و کارهایی را که جلوه دادن آنها پسندیده نیست، انجام ندهد.
بنابراین اگر امام در زمان او قیامی مسلحانه به راه میانداختند، معاویه به راحتی میتوانست آن را در افکار عمومی یک اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر قدرت و حکومت معرفی کند، نه قیام حق در برابر ظلم. (مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص150)
مبارزات امام حسین(ع) با حکومت معاویه
اما هیچ یک از موانع مذکور باعث نمیشد که امام حسین(ع) در برابر بدعتها و بیدادگریهای بیشمار معاویه سکوت کند. بلکه او در آن شرایط پرخفقان که کسی جرأت اعتراض نداشت، تا آنجا که در توان داشت به مبارزه و مخالفت در برابر مظالم معاویه برخاست. در اینجا سه مورد از مبارزات امام با حکومت معاویه را مورد برسی قرار میدهیم:
الف. سخنرانیها و نامههای اعتراضآمیز
امام در دوران ده ساله امامت خود که در صحنه سیاسی با معاویه روبرو بود، نامههای متعددی به معاویه فرستاد که نشانه موضعگیری سخت و انقلابی امام حسین(ع) در برابر معاویه بود. امام به دنبال هر اقدام ضداسلامی معاویه، به شدت او را مورد اعتراض قرار میداد. یکی از مهمترین این موارد، موضوع ولیعهدی یزید بود.
ب. مخالفت با ولیعهدی یزید
معاویه به منظور تثبیت ولیعهدی فرزندش یزید، سفری به مدینه کرد تا از مردم مدینه، بهویژه شخصیتهای بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین(ع) قرار داشت، بیعت بگیرد. پس از ورود به شهر با حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عباس دیدار کرد و طی سخنانی موضوع ولیعهدی پسرش را پیش کشید و کوشش کرد که موافقت آنان جلب کند. امام حسین(ع) در پاسخ سخنان وی با ذکر مقدمهای چنین فرمودند:
... تو در برتری و فضیلت که برای خود قائلی، دچار لغزش و افراط شدهای و با تصاحب اموال عمومی مرتکب ظلم و اجحاف گشتهای. تو از پس دادن اموال مردم به صاحبانش خودداری و بخل ورزیدی و آنقدر آزادانه به تاخت و تاز پرداختی که از حد خود تجاوز نمودی و چون حق حقداران را برآنان نپرداختی شیطان به بهره کامل و نصیب اعلای خود (در اغوای) تو رسید. آنچه درباره کمالات یزید و لیاقت وی برای اداره امت اسلامی گفتی، فهمیدم. تو او را چنان توصیف کردی که گویا شخصی را میخواهی معرفی کنی که زندگی او برای مردم پوشیده است ویا ازغائبی خبرمیدهی که مردم او را ندیدهاند! و یا در این مورد فقط تو علم و اطلاع به دست آوردهای! نه، یزید آنچنانکه باید، خود را نشان داده و باطن خود را آشکار ساخته است. یزید را آنچنان که هست معرفی کن! یزید جوان سگباز و کبوترباز و بوالهوسی است که عمرش با ساز و آواز و خوشگذرانی سپری میشود. یزید را چنین معرفی کن و این تلاشهای بیثمر را کنار بگذار! گناهی که تاکنون درباره این امت بر دوش خود بارکردهای بس است. کاری نکن که هنگام ملاقات پروردگار، بار گناهانت از این سنگینتر باشد. تو آنقدر به سیاست باطل و ستمگرانه خود ادامه دادی و با بیخردی مرتکب ظلم شدی که کاسه صبر مردم را لبریز کردی، اینک دیگر مابین مرگ و تو بیش از یک چشم برهم زدن باقی نمانده است، بدان که اعمال تو نزد پروردگار محفوظ است و باید روز رستاخیز پاسخگوی آنها باشی...! (الامامه و السیاسه، ج1، ص184)
ج. نگرانی معاویه از قیام امام حسین(ع)
در همان ایام مروان بن حکم - که از طرف معاویه حاکم مدینه بود-، به وی نوشت: عمروبنعثمان گزارش کرده است که «گروهی از رجال و شخصیتهای عراق و حجاز، نزد حسینبنعلی(ع) رفت و آمد میکنند» و اظهار کرده است که «گمان ندارم که حسین قیام نکند».
معاویه پس از دریافت این گزارش، علاوه بر پاسخ نامه مروان، نامهای نیز به این مضمون به حسین بن علی(ع) نوشت: «گزارش پارهای از کارهای تو به من رسیده است که اگر صحت داشته باشد من آنها را شایسته تو نمیبینم. سوگند به خدا هر کس پیمان و معاهدهای ببندد، باید به آن وفادار باشد و اگر این گزارش صحت نداشته باشد، تو سزاوارترین شخص برای چنین وضعی هستی. اینک مواظب خود باش و به عهد و پیمان خود وفا کن. اگر با من مخالفت کنی با مخالفت روبرو میشوی و اگر بدی کنی بدی میبینی. از اختلاف میان امت بپرهیز...». (اختیار معرفهًْ الرجال (معروف به رجالکشّی)، ص48)
پاسخ کوبنده امام حسین(ع) به معاویه
امام حسین(ع) در پاسخ او چنین نوشت: «نامه تو به دستم رسید، نوشتهای که خبرهایی از من به گوشت رسیده است که به گمان تو، هیچ وقت زیبنده من نبوده و تو آنها را درخور شأن من نمیدانستهای! باید بگویم که تنها خدا است که انسان را به کارهای نیک هدایت میکند و توفیق اعمال خیر را به انسان میدهد.اما آنچه در باب من به گوش تو رسیده یک مشت سخنان بیاساس است که چاپلوسان و سخنچینان تفرقهانداز و دروغ پرداز، از پیش خود ساخته و پرداختهاند. این گمراهان بیدین، دروغ گفتهاند. من نه تدارک جنگی بر ضد تو دیدهام و نه قصد خروج بر ضد تو داشتهام ولی از اینکه بر ضد تو و دوستان ستمگر و بیدین تو، - که حزب ستمگران و برادران شیطانند- قیام نکردهام از خدا میترسم.
آیا تو قاتل حُجربن عدی و یارانش نبودی؟ قاتل کسانی که همه از نمازگزاران و پرستندگان خداوند بودند، کسانی که بدعتها را ناروا شمرده و با آن سخت مبارزه میکردند، و کارشان امر به معروف و نهی از منکر بود. تو پس از آنکه به آنان امان دادی و سوگندهای اکید یاد کردی که به خاطر حوادث گذشته آزارشان نکنی، برخلاف امان وسوگند خود، آنان را ظالمانه کشتی و با این کار برخدا گستاخی کرده و عهد و پیمان او را سبک شمردی.
...ای معاویه! یکی از سخنان تو این بود که در میان این امت ایجاد اختلاف و فتنه نکنم. من هیچ فتنهای مهمتر و بزرگتر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم! دیگر از سخنان تو این بود که مواظب رفتار، دین خود و امت محمد(ص) باشم. من وقتی مینگرم، وظیفهای بزرگتر از این نمیدانم که با تو بجنگم و این جنگ، جهاد در راه خدا خواهد بود و اگر از قیام بر ضد تو خودداری کنم از خدا طلب آمرزش میکنم و از خدا میخواهم مرا به آنچه موجب رضا و خشنودی اوست، ارشاد و هدایت کند. ای معاویه، دیگر از سخنان تو این بود که اگر من به تو بدی کنم با من بدی خواهی کرد و اگر با تو دشمنی کنم دشمنی خواهی نمود. باید بگویم: در این جهان نیکان و صالحان همواره با دشمنی بدکاران روبرو بودهاند و من امیدوارم دشمنی تو زیانی به من نرساند و زیان بداندیشیهای تو بیش از همه متوجه خودت شود و اعمال تو را نابود سازد، پس هر قدر میتوانی دشمنی کن.
ای معاویه، از خدا بترس و بدان که گناهان کوچک و بزرگت همه در پرونده اعمالت ثبت شده است. این را نیز بدان که خداوند جنایات تو را که به صِرف ظن و گمان، مردم را میکشی و به محض اتهام، آنان را بازداشت و گرفتار میسازی و کودکی سگباز و شرابخوار را به حکومت رساندهای، هرگز به دست فراموشی نخواهد سپرد. تو با این کار، خود را به هلاکت افکندی، دین خود را تباه ساختی و حقوق ملت را پایمال کردی. والسلام». (احتجاج طبرسی، ج2، ص161 و الامامه و السیاسیه، ج1، ص180 و بحار الانوار، ج44، ص212 و اختیار معرفهًْالرجال ، ص48)
سخنرانی افشاگرانه در کنگره عظیم حج
یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه که فشار نسبت به وفاداران علی(ع) از طرف حکومت وی به اوج شدت رسیده بود، امام حسین(ع) به حج مشرف شد و در حالی که عبداللهبن عباس و عبدالله بن جعفر آن حضرت را همراهی میکردند، از صحابه و تابعین و بزرگان آن روز جامعه اسلامی که به پاکی و صَلاح شهرت داشتند و نیز عموم بنیهاشم خواست که در چادر او واقع در منَا اجتماع کنند.
بالغ بر هفتصد نفر از تابعین و دویست نفر از صحابه در چادر آن حضرت گرد آمدند. آنگاه امام به پا خاستند و طی سخنانی فرمودند: «دیدید که این مرد زورگو و ستمگر با ما و دوستان ما چه کرد؟ من در اینجا مطالبی را با شما در میان میگذارم اگر درست بود، تصدیق و اگر دروغ بود، تکذیب کنید. سخنان مرا بشنوید و گفتار مرا بنویسید، وقتی که به شهرها و قبائل خود بازگشتید، با افراد مورد اطمینان در میان بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید، زیرا میترسم این موضوع [رهبری امت توسط اهلبیت] به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد.
سپس امام، فضیلتها و سوابق درخشان پدرش امیرالمومنین(ع) و خاندان امامت را برشمرد و بدعتها و جنایات و اعمال ضداسلامی معاویه را تشریح کرد و بدین وسیله یک حرکت عظیم تبلیغی را برضد حکومت پلید معاویه پدید آورد و زمینه را برای قیام فراهم ساخت. (کتاب سلیم بن قیس الکوفی، ص206 و احتجاج طبرسی، ص161 و الغدیر، ج1، ص198)
ضبط اموال معاویه
در همان ایام، کاروانی از یمن که حامل مقداری از بیتالمال بود، از طریق مدینه رهسپار دمشق بود. امام حسین(ع) با اطلاع از این موضوع، آن را ضبط کردند و در میان مستمندان بنیهاشم و دیگران تقسیم کردند و نامهای بدین شرح به معاویه نوشتند:
«کاروانی از یمن از اینجا عبور میکرد که حامل اموال و پارچهها و عطریاتی برای تو بود تا آنها را به خزانه دمشق سرازیر کنی و به خویشانت که تاکنون شکمها و جیبهایشان را از بیتالمال پر کردهاند ببخشی، من به آن اموال نیاز داشتم و آنها را ضبط کردم، والسلام».
معاویه از این اقدام سخت ناراحت شد و نامه تندی به امام نوشت. (حیاهًْ الامام حسین بن علی، باقر شریف القرشی، ج2، ص231)
بیشک این اقدام امام حسین(ع) یک گام آشکار در جهت نامشروع معرفی کردن حکومت معاویه و مخالفت صریح با وی به شمار میرفت و در آن شرایط هیچ کس به جز آن حضرت جرأت چنین کاری را نداشت.
وصیتنامه اعتقادی، سیاسی امام
امام حسین(ع) پیش از حرکت از مدینه به سوی کربلا، وصیتنامهای خطاب به برادرش محمد حنفیه نوشت و طی آن علت قیام و نهضت خود را اصلاح امور امت اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر و زنده کردن سیره جدّ و پدرش معرفی کرد. امام در این وصیتنامه پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوّت و معاد، چنین نوشت:
«...من، نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی ازمدینه خارج میگردم و نه برای ایجاد فساد و ستمگری، بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح مفاسد امّت جدّم و منظورم امر به معروف و نهی از منکر است و میخواهم سیره جدم رسول خدا(ص) و پدرم علی(ع) را در پیش گیرم. هرکس در این راه به پاس احترام حق پیروی کند راه خود را در پیش خواهم گرفت، تا خداوند میان من و این قوم داوری کند که او بهترین داوران است...» (بحار الانوار، ج44، ص329)
با توجه به آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که عدم قیام امام حسین(ع) در زمان حکومت معاویه، ترس یا کمبود نیرو نبود بلکه اصلیترین مانع قیام، تظاهرنمایی دینی و پیمان صلح امام حسن(ع) با معاویه بود و اگر قیام صورت میگرفت معاویه آن را یک حرکت ضدحکومتی و پیمانشکنی میخواند و برای مردم توجیه میکرد. بنابر این امام تمام عمر خود را صرف مبارزات مختلف با حکومت ظالمان کرد و درنهایت در همین راه و به دستور یزید به شهادت رسید.
***
شناخت مختصری ازامام(ع)
امام حسین(ع) سومین امام معصوم هستند، که در سوم یا چهارم شعبان سال چهارم هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. او دومین ثمره پیوند فرخنده حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) بود.
حسین بن علی(ع) در دوران عمر خود، به شجاعت و آزادگی و ایستادگی در برابر ظلم و ستم شهرت داشت. امام، مدت شش سال از عمر خود را در زمان جدّ بزرگوارش سپری کرد و پس از رحلت آن حضرت مدت30 سال در کنار پدرش امیرالمؤمنین زندگی کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شرکت داشت. پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در سال40 هجری، به مدت ده سال در صحنه سیاسی و اجتماعی در کنار برادر بزرگ خود، حسن بن علی(ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) درسال50هجری، به مدت ده سال، در اوج قدرت معاویه بن ابی سفیان، بارها با وی به مقابله و مبارزه پرداخت و پس از مرگ وی نیز در برابر حکومت پسرش یزید، قیام کرد و در نهایت در محرم سال61 هجری در سرزمین کربلا به شهادت رسید.
مبارزات امام حسین(ع) در دوران قبل از امامت
امام حسین(ع) از دوران نوجوانی که شاهد انحراف دستگاه حکومت خلفاء از مسیر اصلی خود بود، از موضعگیریهای سیاسی پدرخود پیروی و حمایت میکرد؛ چنانکه در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزی وارد مسجد شد و دید عمر بر فراز منبر نشسته است، با دیدن این صحنه، بالای منبر رفت و به عمر گفت: از بالای منبر پدرم پائین بیا و بالای منبر پدرت برو.
عمر که درمانده بود، گفت: پدرم منبر نداشت! آنگاه او را در کنار خود نشانید و پس از آنکه از منبر پائین آمد، او را به منزل خود برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو یاد داده؟ او پاسخ داد: هیچ کس (الاصابهًْ فی تمییز الصحابه، ج1، ص333 و تاریخ دمشق، ص141)
حسین بن علی(ع) در دوران خلافت پدرش، در صحنههای سیاسی و نظامی در کنار آن حضرت قرار داشت. او درهر سه جنگی که در این دوران برای پدر بزرگوارش پیش آمد، شرکت فعال داشت. (الاصابهًْ فی تمییز الصحابه، ج1، ص333)
در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرالمؤمنین(ع) بر عهده وی بود (تاریخ دمشق، جلد شرح حال زندگی امام حسین(ع)، ص164) و در جنگ صفین، چه از راه سخنرانیهای پرشور و تشویق یاران علی(ع) جهت شرکت در جنگ و چه از رهگذر پیکار با قاسطین، نقشی فعال داشت. در جریان حکمیت نیز یکی از شهود این ماجرا از طرف علی(ع) بود (واقعه صفین، ص114، 249، 507، 530) هنگامی که معاویه به امام حسن(ع) پیشنهاد صلح کرد، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر را فرا خواند و درباره این پیشنهاد با آن دو به گفتوگو پرداخت. (الکامل فی التاریخ، ج3، ص405)
موانع قیام درعصر معاویه
امام حسین(ع) بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع) زمینه را برای قیام علیه معاویه به عنوان حکومت طاغوت مساعد نمیدید. دو عامل زیر را میتوان مهمترین موانع قیام آن حضرت در زمان معاویه بر شمرد:
پیمان صلح امام حسن(ع) با معاویه
اگر امام حسین(ع) در زمان معاویه قیام میکرد، معاویه میتوانست از پیمانی که با امامحسن(ع) بسته بود و مورد تأئید امام حسین(ع) نیز واقع شده بود، برای متهم ساختن امام استفاده کند. زیرا همه میدانستند که هر دو امام متعهد شدند تا زمانی که معاویه زنده است سکوت کرده و با حکومت او مخالفت نکنند. حال اگر امام قیام میکرد ممکن بود معاویه ایشان را شخصی فرصتطلب و پیمانشکن قلمداد کند.
تظاهر دینی معاویه
گرچه معاویه، عملا اسلام را تحریف کرده و حکومت اشرافی را جایگزین خلافت ساده و دینی اسلامی ساخته و جامعه اسلامی را به یک جامعه غیراسلامی تبدیل کرده بود، اما به خوبی میدانست چون به نام دین و خلافت اسلامی حکومت میکند، نباید مرتکب کارهایی شود که مردم آن را مبارزه با دین میخوانند. بنابراین او همیشه لازم میدید تا به اعمالش رنگ دینی بدهد تا اعمالش با مقامی که دارد سازگار باشد، و کارهایی را که جلوه دادن آنها پسندیده نیست، انجام ندهد.
بنابراین اگر امام در زمان او قیامی مسلحانه به راه میانداختند، معاویه به راحتی میتوانست آن را در افکار عمومی یک اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر قدرت و حکومت معرفی کند، نه قیام حق در برابر ظلم. (مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص150)
مبارزات امام حسین(ع) با حکومت معاویه
اما هیچ یک از موانع مذکور باعث نمیشد که امام حسین(ع) در برابر بدعتها و بیدادگریهای بیشمار معاویه سکوت کند. بلکه او در آن شرایط پرخفقان که کسی جرأت اعتراض نداشت، تا آنجا که در توان داشت به مبارزه و مخالفت در برابر مظالم معاویه برخاست. در اینجا سه مورد از مبارزات امام با حکومت معاویه را مورد برسی قرار میدهیم:
الف. سخنرانیها و نامههای اعتراضآمیز
امام در دوران ده ساله امامت خود که در صحنه سیاسی با معاویه روبرو بود، نامههای متعددی به معاویه فرستاد که نشانه موضعگیری سخت و انقلابی امام حسین(ع) در برابر معاویه بود. امام به دنبال هر اقدام ضداسلامی معاویه، به شدت او را مورد اعتراض قرار میداد. یکی از مهمترین این موارد، موضوع ولیعهدی یزید بود.
ب. مخالفت با ولیعهدی یزید
معاویه به منظور تثبیت ولیعهدی فرزندش یزید، سفری به مدینه کرد تا از مردم مدینه، بهویژه شخصیتهای بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین(ع) قرار داشت، بیعت بگیرد. پس از ورود به شهر با حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عباس دیدار کرد و طی سخنانی موضوع ولیعهدی پسرش را پیش کشید و کوشش کرد که موافقت آنان جلب کند. امام حسین(ع) در پاسخ سخنان وی با ذکر مقدمهای چنین فرمودند:
... تو در برتری و فضیلت که برای خود قائلی، دچار لغزش و افراط شدهای و با تصاحب اموال عمومی مرتکب ظلم و اجحاف گشتهای. تو از پس دادن اموال مردم به صاحبانش خودداری و بخل ورزیدی و آنقدر آزادانه به تاخت و تاز پرداختی که از حد خود تجاوز نمودی و چون حق حقداران را برآنان نپرداختی شیطان به بهره کامل و نصیب اعلای خود (در اغوای) تو رسید. آنچه درباره کمالات یزید و لیاقت وی برای اداره امت اسلامی گفتی، فهمیدم. تو او را چنان توصیف کردی که گویا شخصی را میخواهی معرفی کنی که زندگی او برای مردم پوشیده است ویا ازغائبی خبرمیدهی که مردم او را ندیدهاند! و یا در این مورد فقط تو علم و اطلاع به دست آوردهای! نه، یزید آنچنانکه باید، خود را نشان داده و باطن خود را آشکار ساخته است. یزید را آنچنان که هست معرفی کن! یزید جوان سگباز و کبوترباز و بوالهوسی است که عمرش با ساز و آواز و خوشگذرانی سپری میشود. یزید را چنین معرفی کن و این تلاشهای بیثمر را کنار بگذار! گناهی که تاکنون درباره این امت بر دوش خود بارکردهای بس است. کاری نکن که هنگام ملاقات پروردگار، بار گناهانت از این سنگینتر باشد. تو آنقدر به سیاست باطل و ستمگرانه خود ادامه دادی و با بیخردی مرتکب ظلم شدی که کاسه صبر مردم را لبریز کردی، اینک دیگر مابین مرگ و تو بیش از یک چشم برهم زدن باقی نمانده است، بدان که اعمال تو نزد پروردگار محفوظ است و باید روز رستاخیز پاسخگوی آنها باشی...! (الامامه و السیاسه، ج1، ص184)
ج. نگرانی معاویه از قیام امام حسین(ع)
در همان ایام مروان بن حکم - که از طرف معاویه حاکم مدینه بود-، به وی نوشت: عمروبنعثمان گزارش کرده است که «گروهی از رجال و شخصیتهای عراق و حجاز، نزد حسینبنعلی(ع) رفت و آمد میکنند» و اظهار کرده است که «گمان ندارم که حسین قیام نکند».
معاویه پس از دریافت این گزارش، علاوه بر پاسخ نامه مروان، نامهای نیز به این مضمون به حسین بن علی(ع) نوشت: «گزارش پارهای از کارهای تو به من رسیده است که اگر صحت داشته باشد من آنها را شایسته تو نمیبینم. سوگند به خدا هر کس پیمان و معاهدهای ببندد، باید به آن وفادار باشد و اگر این گزارش صحت نداشته باشد، تو سزاوارترین شخص برای چنین وضعی هستی. اینک مواظب خود باش و به عهد و پیمان خود وفا کن. اگر با من مخالفت کنی با مخالفت روبرو میشوی و اگر بدی کنی بدی میبینی. از اختلاف میان امت بپرهیز...». (اختیار معرفهًْ الرجال (معروف به رجالکشّی)، ص48)
پاسخ کوبنده امام حسین(ع) به معاویه
امام حسین(ع) در پاسخ او چنین نوشت: «نامه تو به دستم رسید، نوشتهای که خبرهایی از من به گوشت رسیده است که به گمان تو، هیچ وقت زیبنده من نبوده و تو آنها را درخور شأن من نمیدانستهای! باید بگویم که تنها خدا است که انسان را به کارهای نیک هدایت میکند و توفیق اعمال خیر را به انسان میدهد.اما آنچه در باب من به گوش تو رسیده یک مشت سخنان بیاساس است که چاپلوسان و سخنچینان تفرقهانداز و دروغ پرداز، از پیش خود ساخته و پرداختهاند. این گمراهان بیدین، دروغ گفتهاند. من نه تدارک جنگی بر ضد تو دیدهام و نه قصد خروج بر ضد تو داشتهام ولی از اینکه بر ضد تو و دوستان ستمگر و بیدین تو، - که حزب ستمگران و برادران شیطانند- قیام نکردهام از خدا میترسم.
آیا تو قاتل حُجربن عدی و یارانش نبودی؟ قاتل کسانی که همه از نمازگزاران و پرستندگان خداوند بودند، کسانی که بدعتها را ناروا شمرده و با آن سخت مبارزه میکردند، و کارشان امر به معروف و نهی از منکر بود. تو پس از آنکه به آنان امان دادی و سوگندهای اکید یاد کردی که به خاطر حوادث گذشته آزارشان نکنی، برخلاف امان وسوگند خود، آنان را ظالمانه کشتی و با این کار برخدا گستاخی کرده و عهد و پیمان او را سبک شمردی.
...ای معاویه! یکی از سخنان تو این بود که در میان این امت ایجاد اختلاف و فتنه نکنم. من هیچ فتنهای مهمتر و بزرگتر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم! دیگر از سخنان تو این بود که مواظب رفتار، دین خود و امت محمد(ص) باشم. من وقتی مینگرم، وظیفهای بزرگتر از این نمیدانم که با تو بجنگم و این جنگ، جهاد در راه خدا خواهد بود و اگر از قیام بر ضد تو خودداری کنم از خدا طلب آمرزش میکنم و از خدا میخواهم مرا به آنچه موجب رضا و خشنودی اوست، ارشاد و هدایت کند. ای معاویه، دیگر از سخنان تو این بود که اگر من به تو بدی کنم با من بدی خواهی کرد و اگر با تو دشمنی کنم دشمنی خواهی نمود. باید بگویم: در این جهان نیکان و صالحان همواره با دشمنی بدکاران روبرو بودهاند و من امیدوارم دشمنی تو زیانی به من نرساند و زیان بداندیشیهای تو بیش از همه متوجه خودت شود و اعمال تو را نابود سازد، پس هر قدر میتوانی دشمنی کن.
ای معاویه، از خدا بترس و بدان که گناهان کوچک و بزرگت همه در پرونده اعمالت ثبت شده است. این را نیز بدان که خداوند جنایات تو را که به صِرف ظن و گمان، مردم را میکشی و به محض اتهام، آنان را بازداشت و گرفتار میسازی و کودکی سگباز و شرابخوار را به حکومت رساندهای، هرگز به دست فراموشی نخواهد سپرد. تو با این کار، خود را به هلاکت افکندی، دین خود را تباه ساختی و حقوق ملت را پایمال کردی. والسلام». (احتجاج طبرسی، ج2، ص161 و الامامه و السیاسیه، ج1، ص180 و بحار الانوار، ج44، ص212 و اختیار معرفهًْالرجال ، ص48)
سخنرانی افشاگرانه در کنگره عظیم حج
یک یا دو سال پیش از مرگ معاویه که فشار نسبت به وفاداران علی(ع) از طرف حکومت وی به اوج شدت رسیده بود، امام حسین(ع) به حج مشرف شد و در حالی که عبداللهبن عباس و عبدالله بن جعفر آن حضرت را همراهی میکردند، از صحابه و تابعین و بزرگان آن روز جامعه اسلامی که به پاکی و صَلاح شهرت داشتند و نیز عموم بنیهاشم خواست که در چادر او واقع در منَا اجتماع کنند.
بالغ بر هفتصد نفر از تابعین و دویست نفر از صحابه در چادر آن حضرت گرد آمدند. آنگاه امام به پا خاستند و طی سخنانی فرمودند: «دیدید که این مرد زورگو و ستمگر با ما و دوستان ما چه کرد؟ من در اینجا مطالبی را با شما در میان میگذارم اگر درست بود، تصدیق و اگر دروغ بود، تکذیب کنید. سخنان مرا بشنوید و گفتار مرا بنویسید، وقتی که به شهرها و قبائل خود بازگشتید، با افراد مورد اطمینان در میان بگذارید و آنان را به رهبری ما دعوت کنید، زیرا میترسم این موضوع [رهبری امت توسط اهلبیت] به دست فراموشی سپرده شود و حق نابود و مغلوب گردد.
سپس امام، فضیلتها و سوابق درخشان پدرش امیرالمومنین(ع) و خاندان امامت را برشمرد و بدعتها و جنایات و اعمال ضداسلامی معاویه را تشریح کرد و بدین وسیله یک حرکت عظیم تبلیغی را برضد حکومت پلید معاویه پدید آورد و زمینه را برای قیام فراهم ساخت. (کتاب سلیم بن قیس الکوفی، ص206 و احتجاج طبرسی، ص161 و الغدیر، ج1، ص198)
ضبط اموال معاویه
در همان ایام، کاروانی از یمن که حامل مقداری از بیتالمال بود، از طریق مدینه رهسپار دمشق بود. امام حسین(ع) با اطلاع از این موضوع، آن را ضبط کردند و در میان مستمندان بنیهاشم و دیگران تقسیم کردند و نامهای بدین شرح به معاویه نوشتند:
«کاروانی از یمن از اینجا عبور میکرد که حامل اموال و پارچهها و عطریاتی برای تو بود تا آنها را به خزانه دمشق سرازیر کنی و به خویشانت که تاکنون شکمها و جیبهایشان را از بیتالمال پر کردهاند ببخشی، من به آن اموال نیاز داشتم و آنها را ضبط کردم، والسلام».
معاویه از این اقدام سخت ناراحت شد و نامه تندی به امام نوشت. (حیاهًْ الامام حسین بن علی، باقر شریف القرشی، ج2، ص231)
بیشک این اقدام امام حسین(ع) یک گام آشکار در جهت نامشروع معرفی کردن حکومت معاویه و مخالفت صریح با وی به شمار میرفت و در آن شرایط هیچ کس به جز آن حضرت جرأت چنین کاری را نداشت.
وصیتنامه اعتقادی، سیاسی امام
امام حسین(ع) پیش از حرکت از مدینه به سوی کربلا، وصیتنامهای خطاب به برادرش محمد حنفیه نوشت و طی آن علت قیام و نهضت خود را اصلاح امور امت اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر و زنده کردن سیره جدّ و پدرش معرفی کرد. امام در این وصیتنامه پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوّت و معاد، چنین نوشت:
«...من، نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی ازمدینه خارج میگردم و نه برای ایجاد فساد و ستمگری، بلکه هدف من از این حرکت، اصلاح مفاسد امّت جدّم و منظورم امر به معروف و نهی از منکر است و میخواهم سیره جدم رسول خدا(ص) و پدرم علی(ع) را در پیش گیرم. هرکس در این راه به پاس احترام حق پیروی کند راه خود را در پیش خواهم گرفت، تا خداوند میان من و این قوم داوری کند که او بهترین داوران است...» (بحار الانوار، ج44، ص329)
با توجه به آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که عدم قیام امام حسین(ع) در زمان حکومت معاویه، ترس یا کمبود نیرو نبود بلکه اصلیترین مانع قیام، تظاهرنمایی دینی و پیمان صلح امام حسن(ع) با معاویه بود و اگر قیام صورت میگرفت معاویه آن را یک حرکت ضدحکومتی و پیمانشکنی میخواند و برای مردم توجیه میکرد. بنابر این امام تمام عمر خود را صرف مبارزات مختلف با حکومت ظالمان کرد و درنهایت در همین راه و به دستور یزید به شهادت رسید.