به گزارش
بلاغ، بررسی برخی عوامل زمینه ساز برای نهضت امام حسین (ع) که منجر به قیام عاشورا شد، محور مطلب پیش رو است که از نظر خوانندگان عزیز میگذرد.
اهمیت عزاداریهر ساله با آغاز ماه محرمالحرام، جامعه اسلامی یکپارچه سیاهپوش شده و در عزای سالار شهیدان(ع) گریان میشوند. در اقصی نقاط کشور عزیزمان نیز تکایا و خیمههای عزا و بیرقهای مشکی، در سوگ حضرت سیدالشهداء و فرزندان و یاران مظلومش برافراشته میشود. شیعیان در این ماه با برپایی مجالس گریه و توسل این نکته را گوشزد میکنند که هنوز صدای «هل من ناصر ینصرنی» آن امام تشنه کامان در گوششان طنینانداز است و با ندای «یاحسین» لبیکگوی او هستند. اینگونه توسلات و عزاداریها که قلوب را منقلب کرده و متوجه حضرت حق میکند، این حدیث شریف و گرانقدر حضرت امام صادق(ع) را یادآور میشود که میفرمایند: «در شهادت امامحسین(ع) حرارتی در دل مؤمنین برپاست که هیچگاه به سردی نمیگراید و سرد نخواهد شد.» (1)
احادیث و روایات فراوانی نیز در کتب معتبر و در منقبت گریستن بر عزای حضرت اباعبداللهالحسین(ع) وارد شده است و شیعیان را به اقامه عزا برای آن شهید مظلوم سفارش کردهاند. امام زینالعابدین(ع) در این زمینه فرمودهاند: «هر مؤمنی که در شهادت حضرت امامحسین(ع) چشمانش اشکآلود شود تا جائی که اشک بر صورتش جاری گردد، خداوند غرفههایی در بهشت به آنان اختصاص میدهد که برای همیشه در آنجا سکونت کنند.»(2) همچنین امام صادق(ع) فرمودهاند: «کسی که مصیبت ما پیشش خوانده شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری گردد، خداوند گناهان او را میبخشد گرچه به اندازه کف دریا باشد.» (3)
اما نکته قابل توجه این است که قبل از عزاداری برای آن وجود مقدس، باید در جهت کسب معرفت و نیز تحصیل عوامل نهضت عظیم و قیام سرخ امامحسین(ع) گام برداریم. البته بررسی علل نهضت امامحسین(ع) و تجزیه و تحلیل وقایع کربلا بسیار مفصل است، که در اینجا برخی از این عوامل ذکر میشود.
الف- وارونه کردن حقایقرحلت حضرت رسول(ص) و خانهنشین شدن حضرت امیرالمؤمنین عل(ع) توسط خلفای جور، سبب شد تا نااهلان و نامحرمان در اداره امور دین و ممالک اسلامی دخالت کرده و تا اندازهای جرأت پیدا کردند که به احکام اسلامی نیز دست درازی کرده و بعضی حلالها را حرام و بعضی حرامها را حلال نمودند.
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجال
بلاغه فرمودهاند: ... و لبس الاسلام لبس الفر و مقلوبا... یعنی قدرتمندان منحرف سیمای واقعی اسلام را از بین برده و وارونه نشان دادند (مانند پوستین وارونه پوشیدن که وحشتآور است). و اسلام را منحرف نموده و مردم را فراری دادند؛ و برای اینکه مردم دور امام واقعی جمع نشوند مرتب آنها را سرکوب میکردند.
ب- جعل حدیث و بدعت در دیندشمنان اسلام حتی به این حد از دخالت در احکام اسلامی اکتفا کرده و تا آنجا پیش رفتند که از قول پیامبر حدیث نقل کردند. اینگونه وارونه نشان دادن احکام اسلامی، جعل حدیث و بدعت در دین در زمان معاویه به اوج خود رسید.
پس از شهادت حضرت علی(ع) مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند. اما نه به خاطر خدا بلکه به خاطر ریا و طمع مال دنیا؛ و این خبر به معاویه (که آن زمان والی شام بود) رسید. معاویه دو جاسوس یکی از مردم بنیالقین به سوی بصره و دیگری از قبیله حمیر به سوی کوفه فرستاد تا مکر و نیرنگ کنند و حکومت امام حسن(ع) را فاسد جلوه دهند. و به این شیوه و با حیله و مکر و فریب و نیز تطمیع، لشکریان امام حسن(ع) را بر خیانت به امام خود فراخواند و آنها نیز دست از بیعت برداشته و جانماز از زیر پای امام حسن(ع) کشیدند، ردا از دوش مبارکش برداشتند و خنجر بر ران مبارکش زدند. امام (که تمام اسلام بود) را به جنگ با معاویه (که تمام کفر بود) دعوت کردند. در این شرایط که امام حسن(ع) تنها و بییاور مانده بودند، به خاطر مصالح اسلام مجبور به صلح با معاویه شد. پس از این وقایع امام حسن(ع) بر منبر رفتند و ضمن ایراد خطبهای فرمودند: «مصالح اسلام و نیز مصلحت امت را در این دیدم که صلح کنم و حفظ خونها را بهتر از ریختن خونها دانستم.» (4)
بدینگونه امام حسن(ع) مجبور به صلح شدند و بالاخره با مکر معاویه به شهادت رسیدند و امامت به امام حسین(ع) رسید. در سال پنجاهم هجری و پس از شهادت امام حسن معاویه با پسرش یزید به قصد حج شام را ترک کردند. روزی وارد مدینه شد و با قیسبن سعدبن عباده (که سید و بزرگزاده انصار بود) روبهرو گشت. قیسبن سعد شروع به مدح و ثنای امیرالمؤمنین علی(ع) کرد و آیاتی در شأن حضرت امیر و احادیثی از حضرت رسول اکرم مبنی بر جانشینی آن حضرت قرائت نمود. این عمل قیس برای معاویه گران آمد و او خشمناک شد. سپس معاویه فرمان داد: تا منادی مردم را خبر دهد که هر کس که در فضایل علی(ع) سخن گوید و زبان به مدح علی(ع) گشاید و از او فضیلتی ذکر کند و از آن جناب برائت نجوید، مالش مصادره و خونش هدر است(5) حتی در کتب تاریخی است که معاویه نامهای به عمالش نوشت و اینگونه بخشنامه کرد که: گواهی شیعه را قبول نکنید، شهادت پیروان بنیامیه را بشنوید. هر که در منقبت عثمان فضیلتی ذکر کند و یا وضع و جعل نماید جایزهاش دهید. (6) که بعدها عدهای دروغهایی میگفتند و برای معاویه حدیث جعلی مینوشتند و جایزه و رشوه میگرفتند.
ج- ضرورت نصرت دین خداامام حسین(ع) همچون برادر خویش در زمان معاویه به صلح و سازش با معاویه اقدام کرد، تا اینکه معاویه به هلاکت رسید. با مرگ وی، یزید نامهای به ولیدبن عتبه که والی مدینه بود نوشت و او را امر کرد که از همه مردم به ویژه از امامحسین(ع) برایش بیعت بگیرد و گفته بود: اگر حسین از بیعت سر باز زد، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست. ولید خبر مرگ معاویه را به امام داد و قضیه بیعت با یزید رامطرح کرد اما امام از این کار امتناع ورزیدند. چرا که اگر امامحسین(ع) با یزید بیعت میکردند، امر بر مردم مشتبه شده (حقیقت آشکار نمیگشت)، ظلمت و ظلالت عالم را فرا میگرفت.
اینجا دیگر بر امامحسین(ع) واجب شد که قیام کند و دین جدش را زنده نماید، لذا برای نصرت دین خدا، به همراه برادران و فرزندان و خوهران و اصحابش (که همگی از بزرگان و علما و زهاد و جمعی هم از اصحاب پیغمبر و امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) بودند) گام به میدان نبرد گذاشتند و سینه را سپر نیزه و تیر دشمن گردانیدند تا جایی که به شهادت رسیدند و اهل و عیالشان به اسارت گرفته شدند.
د- عامل تبلیغیکی دیگر از عوامل نهضت حسینی، عامل دعوت و تبلیغ بود. لذا از زمانیکه حضرت به قصد مکه تصمیم بر خروج از مدینه گرفتند، (سوم شعبان سال 60 ه.ق) تبلیغ را آغاز کردند و ماههای شعبان، رمضان، شوال، ذیالقعده و ذیالحجه در مکه اقامت نمودند.
امام و اصحابش در همهجا حقانیت اسلام ناب محمدی و شیعه واقعی را به جوامع بشری رساندند، که این امر یعنی تمام فضایل انسانی و اسلام واقعی در کربلا عملاً به نمایش گذاشته شد. لذا ائمه(علیهمالسلام) نسبت به احیای این حادثه عظیم تأکید فراوان دارند. استاد شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی مینویسد: اصحابی که با امام حسین از مدینه بیرون آمدند بیست نفر هم نمیشدند، بسیاری از هفتاد و دو نفر در راه و در کربلا از لشکر عمر سعد جدا شده و به سپاه امام ملحق شدند. پس تبلیغ در اسلام به معنای رساندن پیام الهی با شناخت حقایق و ارائه واقعیتهاست. در نتیجه یکی از دلایل قیام حضرت نیز همین بود که پیام الهی را برساند و بگوید اسلام وارونهای که معاویه و حزب نفاق نشان دادهاند، اسلام واقعی نیست.
امام در تبلیغات خود اهداف اسلام و علل نهضتش را بیان میکرد. در شب عاشورا و روز عاشورا هم امام خطبه خواندند و فرمودند: برای چه قیام کردهام؛ برای چه میجنگم؟ چرا تسلیم نمیشوم؟ اعتراض به غاصبین، کوبیدن ظالمین، خط دادن به مبارزین فی سبیلالله و شعارهای آتشین امام حسین(ع) احیاگر اسلام بود. یکی از خطبههای آتشین امام حسین خطبهای است که در روز عاشورا خواندند. ایشان سوار بر شتر خویش (طبق روایتی اسبشان) شده و از لشکر عمر بن سعد خواستند که ساکت شوند. امام بعد از حمد و ثنای الهی فرمودند:
الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السله و الذله، و هیهات منا الذله...، یعنی: ... بدانید (آگاه باشید) که این فرومایه فرزند فرومایه (ابن زیاد)، مرا بین دو کار قرار داده: یکی شمشیر و کشته شدن (عزت) و یا تسلیمشدن (ذلت). اما بدانید که بسیار بسیار از ما دور است که ذلت را بپذیریم...(7)
هدف امام حسین(ع) هم همان هدف انبیا و نجات اسلام و مسلمین و نمایش تمام فضایل بشری تا روز قیامت بود.
هـ- امر به معروف و نهی از منکرمعروف یعنی هر کار خوب و خیر و منکر یعنی هر کار زشت و ناصالح. امر به معروف و نهی از منکر دو رکن اصلی است که ضامن بقای اسلام است و اگر این دو اصل نباشد از اسلام چیزی باقی نمیماند.
وقتی امام(ع) بنای خروج از مدینه را داشتند، محمد بن حنفیه را (که به قولی دستش فلج بوده و توان جهاد نداشت) جانشین خود در مدینه قرار دادند و به او وصیت نموده فرمودند:
«بسمالله الرحیمن الرحیم. اما بعد این وصیتنامهای است که حسین بنعلی بن ابیطالب (علیهمالسلام) به برادرش محمد معروف به محمد بن حنفیه کرد به اینکه: حسین شهادت میدهد به اینکه غیر از الله واحد خدایی نیست، شریک هم ندارد و اینکه محمد(ص) بنده و رسول خداست و از جانب خدا آمده و بر حق است و اینکه بهشت و جهنم حق است و بدرستیکه روز قیامت حتما آمدنی است شکی در آن نیست، و بدرستیکه خداوند تمام اهل قبور را از قبر بیرون آورده و در روز قیامت به محشر میآورد.(تا اینجا اعتقادات خود را میگوید که نگویند حسین(ع) از دین جدش خارج شده، بعد شروع میکند علل قیام خود را بیان کردن که چیزی مجهول و مخفی نماند تا آیندگان اهداف او را بشناسند و بدانند اسلام و مسلمین در آن زمان چه وضعی داشته و ظالمین مفسدین چه انحراف و ضلالتی را به وجود آوردهاند.) بدرستی که من برای شر و غرور و خوشی و فساد و ظلم قیام نکردهام.
بلکه قیام و نهضت من برای این است که میخواهم امت جدم و شیعه پدرم علی(ع) را اصلاح کنم. (میخواهم آنها را از فساد بنیامیه نجات دهم.) میخواهم سیره و راه و روش پیغمبر(ص) و علی(ع) را از آلودگی منحرفین پاکسازی و اصلاح کنم و امر به معروف و نهی از منکر نمایم. پس هر کس حقیقت را از من قبول کرد خدا به حق اولی است (حقپرست و حق جو را اجر میدهد) و هر کس قول مرا و امر و نهی مرا رد کرد صبر میکنم تا خدا بین من و این طایفه به حق حکم کند و خدا بهترین حکمکننده است. این وصیت من است به تو برادرم و توفیقی در کارها نیست، مگر توفیق الهی، بر او توکل میکنم و به او انابه مینمایم.(8)
در پایان مطلب را با سخنی از استاد شهید مطهری به پایان میبریم، ایشان میگوید: «جوانانش را جلو چشمش قطعه قطعه میکنند، چنان تشنگی بر او غلبه میکند که آسمان در نظرش تیره و تار جلوه میکند. بدنش قطعه قطعه میگردد. خاندانش میخواهند به اسیری بروند، هر چه داشته از دست داده ولی یک چیز با عظمت برایش مانده و آن روح و عقیده شریفش بود. روحش هرگز شکست نخورد. شما یک چنین صحنه نمایشی از فضایل انسانیت در غیر حادثه کربلا نشان دهید تا به جای کربلا از آن یاد کنیم. یک جمعیت هفتاد و دو نفری، یک جمعیت سی هزار نفری را شکست میدهد. یکی از اینها به دشمن ملحق نشد ولی از لشکر دشمن به امام ملحق شدند. حتی سردارشان حر و سی نفر دیگر خدمت امام رسیدند.»
____________________
1- مستدرک الوسایل- ج 10- باب 49- ص 318
2و 3- لهوف سیدبن طاووس ترجمه محمد لک علیآبادی- ص 19
4- کلیات منتهی الامال- باب 4- ص 298
5- همان، ص 207
6- انوارالقلوب- جلد 2- صفحه 25
7-لهوف سیدبن طاووس ترجمه محمد لک علیآبادی ص 85
8- رمز سعادت یا معرفی از اسلام- تألیف: ناصر لطیفی گنبدی- ص 219