هیچکس به درستی نمیدانست در ایران چه خبر است حتی وقتی برخی از اسرای تک زبیدات و یا سومار را به اردوگاه ما "۱۲ تکریت" انتقال دادند، آنها نیز صحبتهایی را مطرح میکردند که به نوعی نشان میداد شرایط جنگ به نفع جمهوری اسلامی ایران نیست.
روزهای آخر جنگ یعنی اواخر تیر ماه بود که خبر غیرمنتظره و باور نکردنی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران را شنیدیم.
شنیدن پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران موجب خوشحالی عراقیها شد در حالی که شنیدن این خبر تلخ برای ما بسیار سخت بود.
تا آنجا که به خاطردارم چهارم مرداد ماه ۱۳۶۷ شادی عراقیها رنگ بوی خاصی به خود گرفت و نگهبانهای اردوگاه در پوست خود نمیگنجیدند؛ برخی از اسرا توانستند از زبانشان حرف بکشند و خیلی زود علت شادی کاذب عراقیها را فهمیدیم.
در ابتدا باورش برایمان سخت بود با خودمان میگفتیم شنیدن قبول قطعنامه مصیبتش کم بود حالا کار به جایی رسیده که منافقین نیز علیه رزمندگان اسلام وارد عملیات شدند...
لحظات به سختی در حال سپری شدن بود، جبار و عبدالرحمان 2 نگهبان خپل عراقی بیشتر از نگهبانهای دیگر خوشحال بودند و دائماً میگفتند کار ایران دیگر تمام شد و به زودی جمهوری اسلامی ایران متلاشی میشود.
شنیدن این جملات آن هم در شرایطی، که منبع قابل اعتمادی برای بدست آوردن اطلاعات نداشتیم، بسیار آزار دهنده بود.
سعی میکردیم به هر روشی از نگهبانهای عراقی اطلاعاتی هر چند مختصر از ایران به دست آوریم، اما میدانستیم که آنها حقایق را نمیگویند و تلاش دارند تا از این طریق وضعیت روحی و روانی بچهها را به هم بریزند.
دو روزی از حمله سراسری منافقین از محور اسلام آباد غرب نگذشته بود که سختگیری نگهبانهای عراقی به ویژه از پس از بعدازظهر روز ششم مرداد ماه خبر خوشی را نوید میداد.
در واقع هر وقت نگهبانهای اردوگاه خشونت بیشتری نسبت به اسرا به خرج میدادند میدانستیم حتما خبری است، مثلاً هر وقت که رزمندگان اسلام در جبههها ضربات سنگینی بر دشمن وارد میکردند، کمر، دست و پای اسرا ضربات بیشتری از کابل دشمن را تحمل میکرد و اعضای بدن بچهها از ضربات کابل برق، شلنگ آب و غیره نوازش داده میشد؛ در واقع عراقیها از این روش انتقام شکست خودشان را از ما میگرفتند.
همه منتظر بودیم تا ببینیم چه شده است تا اینکه بعد از یکی دو روز نگهبانهای عراقی به شکست عملیاتی منافقین به نام عملیات فروغ جاویدان اعتراف کردند.
با شنیدن این خبر بچهها به یکدیگر تبریک میگفتند چرا که منفورترین گروه در نزد ملت ایران به امید این که این بار میتوانند تا خود تهران پیش بروند و با فراخوان مزدوران خود در سراسر جهان این عملیات را انجام دادند و به اعتراف خودشان بیش از ۱۵۰۰ نفر کشته شدند؛ این موضوع زمانی برای ما مشخص شد که شبکه منافقین که از تلویزیون عراق پخش میشد رسما به این مهم اعتراف کرد.
در حالی که آنها هیچگاه احتمال این شکست سنگین را نمیدادند آنقدر به این حمله وحشیانه خود امیدوار بودند که حتی نفر دوم سازمان منافقین یعنی مریم رجوی لقب رئیس جمهور ایران را به خود داد و شعار مزخرفی هم برای این موضوع به ظن خود انتخاب کرد؛ مریم مهر تابان رئیس جمهور ایران.
آری این مزدوران نه تنها به هیج یک از اهداف خود دست نیافتند بلکه بسیاری از اعضای کادر رهبری خود را نیز از دست دادند که موجب شد در کادر رهبری این گروه اختلافات جدی پدیدار شود که این اختلافات تا به امروز ادامه دارد.