به گزارش
بلاغ، رسالت رسانهها انتشار اخبار و انعکاس واقعیتهای جامعه و نشاندادن شاخصهای استاندارد تطبیقی برای واقعنمایی فاصله حقیقت تا واقعیت با شرط رعایت اخلاق حرفهای است. با مروری برروند جهانیسازی و دهکدهسازی اطلاعات و ارتباطات، در مییابیم مدیریت رسانه نیز موازی سایر علوم دستخوش تغییر جهت بقای حیات امروزی شده و لاجرم در این روند، اقتصاد رسانه نیز در مسیر بهروزرسانی و پیچیدگیهای رقابتی بعضاً دچار آسیبهای حرفهای نیز شده است، که البته این آسیب نادیدهانگاری در مدیریت رسانه مازندران خیلی هوشمندانه به مدل لوکس رسانهای برندسازی مدیران تبدیل گشته که چه بسا در ادامه این مسیر انحرافی از خود سبک جدیدی نیز به یادگار برجای بگذارد.
بعد از جایگزینی روابط عمومیها بهجای تبلیغات، جهت افزایش جایگاه احساسی و اولویت ذهنی گیرندگان خدمات به خدمت دریافتشده، نقش رسانهها پررنگتر و پررنگتر شده که این امر در فرایند برندسازی بیشتر جلوه میکند. در مدل برندسازی مدیریت نقش تشریفاتی مدیران در میان سایر نقشهای آن، گلچین گشته و ابزار تبلیغاتی و برندینگ، شخص مدیر سازمان میشود. مدیران تشریفاتی، نمایندگان سمبلیک سازمان هستند. مدیران بهجای نقش رهبری منابع انسانی و جذب متخصصین در این مسیر انحرافی با نگهداشتن کارکنان متخصص و هوشمند در پستهای جزیی و ناکارامد و نامتناسب با تخصصشان، راه را برای افراد مشاطهگر و مبلغ برندساز مدیر، هموار میکنند.
اداره سازمان توسط بدنه سنتی و بههم پیوسته ارتباطی صورت میگیرد و نقش مدیران فقط لگوی تجاری سازمانهاست. بنرهای اطلاعرسانی سازمانی جای خود را به بنرهای تقدیر و تشکر شخصی مدیران و افراد میدهند و نقش رابط مدیران نیز در اینجا دستخوش تغییرات ذینفعی گردیده و ارتباطات بهجای افقی و جانبی در جهت شناساندن سازمان و ارتقای خدمات آن، حزبی و سیاسی گردیده در جهت قدرت فردی و رابطهسازی شخص مدیر در پلهسازی سکوی پرتاب پستهای مدیریتی.. تمامی منابع سازمانی و کارکنان و سرمایه مردمی آن بهجای توسعهگری خدمات، افزاینده نرخ پیشرفت شخص مدیران گشته است.
در تجارت امروزی، سرمایه اصلی کسب و کارها نام تجاری آنهاست که این امر در مدیریت هوشمند رسانه مازندران از کسب و کارهای تجاری به عرصه مدیریت رسیده و گرچه در این برنامه تمایل و خصوصیات شخصی مدیران را در قدرتطلبی برندشدن نباید بیتاثیر شمرد، اما هوشمندی مدیران رسانهای را ابدا نمیتوان نادیده انگاشت. هرچند این ظرافت را از بعد حرفهایبودن شاید بتوان هوشمندانه خطابش کرد، اما بهدلیل خروجی ناسازمانی و تکبعدی این برندسازی در اخلاق حرفهای جایگاه مناسبی ندارد.
آنچه را که در اخبار رسانهای روزانه مشاهده میکنیم، جایگزینی افراد مازندران بهنامهای برند، بهجای محصولات و کالاها و یا خدمات میباشد، چه اینکه مردمان استان بیشتر از آشنایی با خدمات و طرحها و محصولات برتر، افراد مهمتر رسانهای را میشناسند و میشمارند. شاید بهدلیل اینکه انتصابات و انتخابات مازندران عموماً وراثتی و سنتی و طبق نامهاست، برندسازی مدیریتی از اهمیت خاصی برخوردار است. اینکه چه عواملی روند مدیریت و یا اقتصاد رسانه را این اندازه غیرسازمانی نموده، آسیبشناسی فنی خود را میطلبد، اما آنچه را که مسلم است در خطر افتادن سازمانها در این برنامه است که امید است بگونهای به تعادل برسد.