تاریخ انتشارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۷:۳۵
کد مطلب : ۱۹۳۸۴۸
دختری که همچنان منتظر بازگشت جنازه مطهر بابای خود است؛ آری همان دردانه بابا که از قرار سال‌های بعد یک عده انسان‌های از خدا بی‌خبر با طعنه‌هایشان نمک بر روی زخمشان می‌ریزند.
۰
plusresetminus
طعنه‌ها و توهین‌ها از سوی نمک‌ریزان مجالس شهدا تا کجا؟
به گزارش بلاغ به نقل از سفیر هراز، پس از پایان جنگ عراق علیه ایران یک عده افراد جنگ ندیده یعنی همان‌هایی که بوی باروت به مشام‌شان نرسید، می‌گفتند در سپاه بخور و به خواب است.

 

راست می‌گفتند، چون صحنه‌های واقعی جنگ را ندیده بودند و حتی از دیدن فیلم و سریال‌هایی که در رابطه با جنگ ساخته می‌شد، هم در هراس بودند تا نکند خدای ناکرده روح لطیف و رومانتیک آنها صدمه ببیند.


این در حالی است که نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حتی پس از جنگ نیز در کنار دیگر نیروهای مسلح، خصوصا قهرمانان ارتش جمهوری اسلامی ایران و عزیزان جان برکف نیروی انتظامی مشغول تامین امنیت در مناطق شرق و غرب این کشور هستند.

 


 وقتی جنگ در سوریه و عراق آغاز شد، باز هم سپاه از این تهمت‌ها در امان نماند، تحلیل‌شان در ابتدا این بود که سوریه و عراق چه ربطی به ما دارد؟

 

هیچ‌گاه از خودشان نپرسیدند، آمریکا که هزاران کیلومتر از این مناطق فاصله دارد، به چه دلیل در این جنگ حضور و چرا در افزایش این بحران نقش‌آفرینی می‌کند؟ و یا نقشش در شکل‌گیری این بحران چیست؟ از آموزش به نیروهای تکفیری در این جنگ به دنبال چه هدفی است؟


بدتر از همه اینکه این افراد به خودشان زحمت هم ندادند تا برای لحظاتی بنشینند و فکر کنند، که چرا گفته می‌شود سوریه و عراق خط مقدم ما است؟ و آیا امکان دارد این گروه‌های از خدا بی خبر به سمت مرزهای ایران به نیت شکل دادن بحرانی عظیم حرکت کنند؟


راست گفتند که بچه‌های بی‌ادعای سپاه در حال بخور و به خواب هستند، چون هیچ‌گاه نمی‌توانند بفهمند که معنای تیر و ترکش خوردن در سوریه و یا عراق یعنی چه؟

می‌گویند موقع اعزام به سوریه به حساب خانواده‌هایشان پول‌های میلیونی واریز کرده و وقتی هم که شهید می‌شوند باز هم پول‌های میلیونی می‌گیرند!!!!!!


اما بی‌انصاف‌ها حتی برای یک لحظه هم که شده به خودشان اجازه ندادند تا زندگی کسانی که داوطلبانه به سوریه اعزام می‌شوند، و یا آنهایی که به شهادت رسیدند را مورد بررسی قرار دهند، تا ببینند شهید مدافع حرم که قبل از شهادتش چند مرحله‌ای به سوریه اعزام شد در خانه‌اش یک کولر هم نداشت تا خانواده خود را در فصل تابستان و در اوج هوای شرجی و رطوبت بسیار بالا در شمال کشور خنک کند.


خیلی جسارت می‌خواهد که فردی بگوید پول‌های میلیونی برای مدافعان حرم از زمین و هوا به حساب خانواده‌های این عزیزان سرازیر می‌شود، اما دریغ از این که یک بار هم نشده فرصتی را برای خود فراهم و از زندگی آنها و خانواده‌های‌شان تحقیق کنند.


اگر می‌دانست در میان شهدای مدافع حرم شهیدی داریم که مجرد بود و پدر پیرش با چند سر عائله در خانه‌ای که دیوارهای اتاقش در حسرت رنگ و یا کاغذ دیواری مانده است، در سن ۷۰ سالگی برای کسب روزی حلال صبح زود در میدان اصلی شهر رفته تا به‌عنوان یک کارگر ساده ساختمانی از سوی کارفرمایی به کار گرفته شود و خرج خانواده‌اش را تامین کند؛ چنین جسارتی به خود نمی‌داد که برای اثبات حرف‌هایش به دروغ متوسل شود.

 

اگر چه یقین دارم برخی از همین افراد واقعیت‌ها را می‌دانند، اما قلب‌هایشان مریض است و دست خودشان هم نیست؛ امیدواریم که خداوند قلب‌های مریض آنها را شفا دهد.


بدتر از همه آنکه اگر در میان این شهدا فردی هم پیدا شود که از تمکن مالی خوبی قبل از ورودش به سپاه برخوردار باشد، از طعنه‌های نیش‌دار این افراد کج فهم در امان نیست و جالب است بدانیم این افراد توهم پرست که کارشان فقط نق زدن است، خودشان را مفسر و تحلیل‌گر مسائل سیاسی و اقتصادی لقب دادند، در حالی که نه از سیاست چیزی می‌فهمند و نه از اقتصاد!!!


اما چند پیشنهاد به این افراد نامطلع، نق زنِ، بهانه‌گیر دارم که خدایی برای یک بار هم شده خودشان را برای دقایقی جای این عزیزان قرار دهند و ببینند جرات می‌کنند از اتاق خانه تا دم درشان برای جنگ در سوریه حرکت کنند؟


آیا می‌توانند از زن و بچه خود دل بکنند و به سمت کشوری بروند که نمی‌دانند چه سرنوشتی در انتظارشان است؟


آیا می‌توانند تمام لذت‌های زندگی خود را بی خیال شده و فقط به نیت ایجاد آرامش و امنیت دیگر هم‌نوعان خود در این جنگ حضور پیدا کنند و یا به قول خودشان برای پول اعزام شوند؟


آیا می‌توانند این واقعیت را برای خود تفهیم کنند، زمانی که خبر شهادتش را به خانواده‌اش می‌دهند، زن و فرزندانش چه حال و روزی پیدا می‌کنند و در آن لحظات سخت دختر کوچک شهید، که بسیار هم بابایی است، در غم از دست دادن پدرش که چندان هم متوجه این واقعه نیست، چه می‌کشد.

 

دختری که همچنان منتظر بازگشت جنازه مطهر بابای خود است؛ آری همان دردانه بابا که از قرار سال‌های بعد یک عده انسان‌های از خدا بی‌خبر با طعنه‌های‌شان نمک بر روی زخمشان ریخته و بگویند: ای بابا! شما دیگه چه مشکلی دارید به شما که پول بیت‌المال، سهمیه دانشگاه و امکانات فراوان و... می‌دهند.


مانده‌ام که در مقابل طعنه‌ها و توهین‌هایی که از سوی نمک‌ریزان مجالس شهدا این روزها می‌شنوم چه بگویم؟.


طعنه‌هایی که قلب هر انسان با وجدانی را به درد می‌آورد و تنها می‌توانم بگویم توهم و بی‌انصافی هم حد و مرزی دارد!!

ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

feedback
خواندن این مطالب دل هرانسانی را بدردمی آورد وبیادمامیاورد ک چگونه امروز این آرامش رابدست آوردیم
فقـر و غنــا در اسلام
چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
خشم؛ پسندیده یا ناپسند؟
دوشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۷
دولت و مجلس زمینه‌ساز رفع موانع تولید شوند
چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۴۹
پایبندی بانوان به اجرای قانون حجاب و عفاف
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۵
سپاه در خدمت‌رسانی به مردم پرچم‌داری می‌کند
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳
آنچه خوبان همه دارند تو یک‌جا داری
يکشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
وعده صادق، ضربه پشیمان‌کننده و پیشگیرانه
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴