بلاغ، رهبر انقلاب در تاریخ ۱۸ شهریور در بخشی از بیانات خود در دیدار با اقشار مختلف مردم چنین فرمودند: «انشاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی بهنام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.» این موضوعی است که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران دیگر بر آن صحه گذاشتهاند، بهنظر میرسد بر اساس سنتهای الهی و شاخصهای محسوس عینی رژیم صهیونیستی قطعاً سرنگون خواهد شد.
چرا که رهبر انقلاب همواره بر این موضوع تأکید دارند که مسأله فلسطین باید هم محور وحدت جهان اسلام باشد و هم مسئله اول جهان اسلام.
دلیل محور بودن فلسطین از این قرار است که اگر ما یک نقشه فرضی را در مقابل خود قرار دهیم، میبینیم که تمام درگیریهای موجود در جهان اسلام، معطوف به نقاط مرزی آن است؛ برای مثال، در شمال، کشمیر، بوسنی، کوزوو و ... درگیرند و در جنوب، نیجریه و جنوب سودان درگیر منازعه هستند و در شرق، در میانمار درگیری وجود دارد.
تنها جنگ و اختلافی که در نقاط مرزی جهان اسلام نیست، فلسطین است که در قلب جهان اسلام قرار دارد و رژیم صهیونیستی در حقیقت قلب جهان اسلام را نشانه گرفته است، معلوم است که اگر قلب یک پیکر از جریان بیفتد، بالطبع آن پیکر نیز از کار خواهد افتاد، پس رژیم صهیونیستی در حقیقت یک تهدید مهم برای همه کشورهای اسلامی محسوب میشود، بنابراین اولویت فلسطین یک امر مسلم است.
آنچه مقام معظم رهبری پیشبینی کردهاند، اولاً مبتنی بر سنتهای الهی و ثانیاً براساس شاخصهای محسوس عینی است، براساس سنتهای الهی، باطل امکان دوام ندارد و قطعاً سرنگون میشود.
از نظر معارف قرآنی، باطل همواره موقت و رفتنی است، قرآن خبری در همین رابطه میدهد و خطاب به بنیاسرائیل در آیه ۴ سوره اسراء میفرماید: «وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَینِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیرًا» : «و در کتاب آسمانى [شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد و قطعاً به سرکشى بسیار بزرگى برخواهید خاست.» این پیشبینی قرآن تحقق پیدا کرد.
سپس در آیه بعدی چنین میفرماید: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» : «هنگامى که نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان جنگاور خود را بر ضد شما میانگیزیم، تا برای سرکوب شما میان خانههایتان را هم جستوجو میکنند.»
سپس تأکید میکند که «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً» : «این وعدهاى است قطعى.» این موارد نشان میدهد که خداوند متعال وعده داده است اسرائیل از بین خواهد رفت.
از سوی دیگر، اسرائیل نقشی واگرایانه در امت اسلامی بازی میکند؛ برای مثال، تلاش میکند با عربستان وحدت استراتژیک ایجاد کند، سرتیپ بازنشسته سعودی انور عشقی اخیراً در یکی از مصاحبههای خود گفته است: «همکاری عربستان و اسرائیل ضامن امنیت منطقه است.» این گزاره، یک فاجعه است؛ چراکه اسرائیل در حال جدا کردن عربستان از جهان اسلام است، لذا عربستان هم با جعلی که دچار آن است به این امر تن میدهد.
زمانی که جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد اسرائیل یک تهدید بالفعل برای همسایگان خود و یک تهدید بالقوه برای کل جهان اسلام است، کسی باور نمیکرد، اما وقتی اسرائیل تهدید به بمباران هستهای میکند، نشان میدهد که دورترین و نزدیکترین کشورها برای این رژیم یکسان است و اسرائیل از اساس بر پایه تضاد با جهان اسلام بنا شده است.
اخیراً حتی مقالههایی در مورد حضور یهودیان در حجاز و مناطقی مانند مدینه و خیبر مطرح شده و به همین علت گفته شده است که باید این سرزمینها هم در اختیار یهودیان باشد، این نشان میدهد ادعاها و خواستههای تجاوزطلبانه رژیم صهیونیستی پایانی ندارد و قطعاً فلسطین میتواند محور جهان اسلام باشد و باید تبیین درستی برای کشورهای جهان اسلام صورت بپذیرد لذا شما حتی میتوانید حادثه سقوط جرثقیل در جوار کعبه «مقام ابراهیم» را هم در زمره تلاش تفکر یهودیزم و کشتار مسلمانان جای بدهید، مسئلهای که بعدها بیشتر در مورد آن خواهید شنید.
اما بهنظر در مورد نشانههای محسوس از بین رفتن رژیم صهیونیستی طی ۲۵ سال آینده نیز مصادیق خوبی وجود دارد و این تنها ما نیستیم که میگوییم اسرائیل طی سالهای آینده از بین خواهد رفت.
در حال حاضر، بسیاری از مراکز تحقیقاتی نیز پیشبینی میکنند که اسرائیل از بین خواهد رفت، هنری کسینجر که یک صهیونیست افراطی نیز هست، اخیراً در کتابی با عنوان «نظم جهانی» میگوید که امکان استمرار رژیم صهیونیستی وجود ندارد و ممکن است که اسرائیل تا سال ۲۰۲۵ از بین برود، اینکه یک صهیونیست این نکته را میگوید، در نوع خود جالب است.
دیگر اینکه باید توجه داشت هماکنون در اسرائیل یک دولت قومی بهوجود آمده است و گروههای افراطی دینی سعی میکنند، این دولت قومی را مصادره کنند؛ در حال حاضر مراکز تحقیقاتی اسرائیل از انحلال دولت قومی و تشکیل دولتهای مذهبی سخن میگویند، این گروههای افراطی بهدلیل نوع رفتاری که دارند، میتوانند جهان اسلام را علیه خود متحد کنند و از طرف دیگر، بهدلیل اعتقادات خود میتوانند گروههای درونی اسرائیل را نیز در مقابل یکدیگر قرار دهند.
این جریان، نوعی داعش یهودی است و اخیراً قانونی به کنیسه اسرائیل دادهاند که براساس آن مشخص شود به چهکسی میتوان عنوان یهودی داد، در حال حاضر، متدینین یهودی میگویند کسی که از مادر یهودی متولد شود، یهودی است، اما بسیاری از سکولارهای مسیحی یا از مادر غیریهودی متولد شدهاند یا همسر مسیحی دارند و این افراد از سوی یهودیان ارتدکس تکفیر میشوند، این موضوع میتواند یک شکاف عمیق در جامعه اسرائیلی ایجاد کند که منجر به دوقطبی شدن آن میشود.
علاوه بر این، در اسرائیل چیزی بهنام ملت وجود ندارد و این موضوع برای اسرائیل خطرناک است، در اسرائیل کنونی جریان ملی جای خود را به گروهای قومی داده است، احزاب فعال در اسرائیل نشاندهنده اختلافهای موجود در آن هستند، برای نمونه، حزب «اسرائیل خانه ما»، متشکل از یهودیان روسیتبار که یک تشکل شناختهشده محسوب میشود، حزبی مختص به بازنشستگان است.
حزبی دیگر متعلق به جریان اجتماعی دیگری است، این تشتت نشان میدهد که ما نمیتوانیم از یک ملت صحبت کنیم، اسرائیل صرفاً متشکل از اقوامی است که اختلافهایی با یکدیگر دارند، این واگرایی که در رژیم صهیونیستی آغاز شده است، آن را از درون متلاشی میکند.
علاوه بر این، حاکمیت راستگرایان در اسرائیل و اهانت صریح آنها به مقدسات مسلمانان (مانند تقسیم مسجدالاقصی میان مسلمانان و مسیحیان) باید مسلمانان را تحریک کند و جامعه اسلامی را وادار به واکنش کند، البته متأسفانه برخی گروههای فعال اسلامی دچار قصور قطعی در مسئله مسجدالاقصی هستند.
رژیم صهیونیستی از طرف غرب بهعنوان یک پایگاه در جهت تحقق اهداف استعماری آنها به وجود آمد، این کار را انگلستان انجام داد و پس از آنکه رهبری جهان از انگلیس به آمریکا منتقل شد، اسرائیل به پایگاه آمریکاییها تبدیل گردید. موجودیت این رژیم وابسته به استمرار حمایت غرب است.
در حال حاضر، بسیاری از مراکز تحقیقاتی نیز پیشبینی میکنند که اسرائیل از بین خواهد رفت، هنری کسینجر که یک صهیونیست افراطی نیز هست، اخیراً در کتابی با عنوان «نظم جهانی» میگوید که امکان استمرار رژیم صهیونیستی وجود ندارد و ممکن است که اسرائیل تا سال ۲۰۲۵ از بین برود. اینکه یک صهیونیست این نکته را میگوید، در نوع خود جالب است.
در حال حاضر، در غرب یک نوع بازنگری در حال تحقق است و برای نمونه، اخیرا در انگلستان (که خودش ایجادکننده و حمایتکنندهی رژیم صهیونیستی است)، افکار عمومی در بدو ورود نتانیاهو، علیه این شخص یک کمپین تشکیل دادند.
در سایت مجلس انگلستان، گزینهای مانند طرح دادخواست وجود دارد که براساس آن اگر 10 هزار نفر از مردم انگلستان نسبت به موضوعی اعتراض داشته باشند، مجلس موظف به صدور بیانیه است، اگر این تعداد به 100 هزار نفر برسد، مجلس انگلستان ناگزیر به بررسی آن موضوع است.
با ورود نتانیاهو به انگلستان، شاهد آن بودیم که ۱۰۳ هزار نفر در سایت مجلس انگلستان اعتراض کردند و بدینترتیب دولت انگلیس را به چالش کشیدند؛ علاوه بر این، در جنگ اخیر غزه، 500 هزار نفر در لندن تجمع و به اسرائیل اعتراض کردند، این نشان میدهد مردم بازیگران اصلی این عرصه هستند.
دو تن از اساتید دانشگاه هاروارد آمریکا نیز اخیراً کتابی نوشتند و در آن به نفوذ لابیهای صهیونیستی در آمریکا و خریدن رأی مردم، اعتراض کردند؛ در فرانسه، آلمان، بلژیک، اسپانیا و ... چندین تظاهرات علیه رژیم صهیونیستی و دفاع از مردم فلسطین، طی یکسال گذشته برگزار شده است و این نشان میدهد که نوعی بیداری در سطح مردم در حال شکلگیری است.
نهضت بیداری اسلامی نیز که در چند سال اخیر در بعضی از کشورهای منطقه و جهان اسلام آغاز شده است، بیش از هر چیز ماهیت ضدصهیونیستی و ضداستکباری دارد، نفرت مردم منطقه و جهان از این رژیم جعلی روز به روز در حال افزایش است، بنابراین بهدلیل نقشی که «مردم» و «ملتها» در نظامهای سیاسی خود و تعیین نوع آن دارند، در آینده شاهد تحولاتی خواهیم بود که به نفع فلسطین و بیش از هر چیزی به ضرر رژیم صهیونیستی تمام خواهد شد.
متاسفانه برخی تصور میکنند که در سالهای اخیر، از قدرت جریان محور مقاومت کاسته شده است این گزاره که محور مقاومت تضعیف شده است، توضیح دقیقی از شرایط نیست، به عبارت دیگر، در نتیجه توطئههای غربی و اسرائیلی، سوریه و عراق درگیر جنگ هستند و حزبالله ناگزیر شده است که در سوریه خود را درگیر کند، البته شاید در نگاه اول این وقایع تضعیف محور مقاومت قلمداد شود، اما در یک نگاه دقیق و عمیق اینگونه نیست.
برای نمونه، پس از صدام در عراق، ارتش از بین رفت و ارتشی که توسط آمریکا به وجود آمد، کارآمدی لازم را نداشت و دیدیم که در مقابل با داعش چگونه عقبنشینی کرد اما در زمان فعلی شاهد شکلگیری یک ارتش قوی توسط هستههای مقاومت مردمی در عراق هستیم.
در سوریه نیز درست است که ارتش متحمل شکستهایی شده، اما همین شکستها کارآمدی آنها را افزایش داده است، درست است که حزبالله با ورود به سوریه، چند صد شهید هم داده، اما یقیناً بر تجربیاتش افزوده شده است، این موارد نشان میدهد که محور مقاومت در حال افزایش قدرت است، اما در عین حال درگیر با ناامنیهاست لذا براساس مسائل ظاهری نمیتوان توان محور مقاومت را سنجید و تضعیف آن را نتیجه گرفت.