به گزارش
بلاغ به نقل از
میانخبر، عفت و آبروی زن با هیچ مقداری سنجیدنی نیست، زن چیزی جز لطافت، حیا و عفت نیست، امنیت زن برایش همه چیز است، حال این امنیت میخواهد در خانه،کوچه و بازار یا در شهر و... در گرهر صدف وی پیچیده شود.
امنیت است که به او آرامش میدهد تا با تمام وجود «زن بودن» خویش را ابراز کند و ترس خطرناکترین و کشندهترین عامل برای یک زن است، ترس از نداشتن امنیت!
زن خواهان امنیت فردی و اجتماعی است تا بتواند بهعنوان یک دختر، همسر و مادر وظیفه خویش را به نحو احسن انجام دهد، اگر کوچکترین اختلالی در این امر ایجاد شود و زن احساس ناامنی کند به طور طبیعی بنیان خانواده دچار مشکل و در نتیجه آسیب اصلی به جامعه وارد میشود.
ما مسلمانیم، دستورات دینیمان به حفظ آبرو، حیا و عفت زن تأکید ویژهای کرده است، جامعه ما هم بهحمدالله جامعهای اسلامی است، انقلابی عظیم دارد به وسعت خون ریخته شده دلاور مردان و پایداری و عفت شیر زنان!
زنان امروز ایران اسلامی دست کمی از زنان دیروز ندارند قطعا فرزندان همان مادران نمونه هستند که برای نمونه ماندن در تاریخ باید حضار امنیت اجتماعی، روانی، اقتصادی و ... در حصار وجودشان دمیده شود.
زنان و دختران میاندورودی هم از این قضیه مستثنی نیستند، بانوان این مرز و بوم هم خواسته قلبیشان انجام امور روزمره با داشتن امنیت خاطر و حفظ آبرو است.
دغدغه نداشتن امنیت، ناخودآگاه ذهن را درگیر کرده و بازدهی انجام امور را کاهش میدهد و همه این عوامل در سلسله مراتب از فرد به کل جامعه انتقال پیدا میکند.
شهرستان نوپای میاندورود با وسعتش و داشتن مواهب الهی در دید همگان، هوا و فضایش قابل ستایش است، اما کاستیهای فراوانی در آن دیده میشود.
این روزها در بیشتر استانها و حتی شاید بهتوان گفت در سراسر کشور نام میاندورود بر سر زبانها افتاده البته این بار نه بهخاطر دریا، جنگل، دشت کشاورزی زیبای دشتناز و باغ وحش معروف این منطقه که مامن گونههای نادر حیات وحش است و حتی نه به خاطر کشمکشی که برای فرودوگاه با نام میاندورود یا ساری شناخته شود، بلکه به دلیل نیامدن مادر باران بر سرعهدی که با باران در حین تولد بسته بود؛ بازی با آبروی نوامیس مردم، بیمادر شدن کودکی دو ماهه و داغدار شدن خانوادههایی که عزیزترین کسان زندگیشان را همچون گلی پرپر دیدند.
جگر آدمی به آتش کشیده میشود با تصور حتی یک لحظه از حالات روحی و روانی این خانوادهها، به ویژه طفلی شیرخواره که این روزها چیزی جز آغوش گرم و دستان پر مهر مادر آرامش نمیکند.
برترین حسن یک جامعه امنیت جانی، مالی، اخلاقی، روانی و... است اگر اینها تامین نشود آرامش سلب شده و زندگی سخت میگذرد.
با شمایم؛ با همه مسئولان، یک لحظه خود را جای خانوادههای قربانیان مظلوم و بیگناه بگذارید، اصلا میتوانید تصورش را داشته باشید یا نه؟!
خیلی پیشتر باید به فکر چاره بودید، شهرستانی با این وسعت، از کناره دریای مازندران و ساحل گهرباران روستاهای زیادی با جمعیت قابل توجهی سکونت دارند که هر روزه تعداد بیشماری از نوامیس مردم این مسیر طولانی و خطرناک را چه از لحاظ عدم کیفیت جاده و چه از نظر نداشتن امنیت باید طی کنند تا به مرکز شهرستان یا به ساری برسند، در این مسیر طولانی هر اتفاقی ممکن است رخ دهد، چه کسی پاسخگو است؟ الله اعلم!
حرکتی کنید، آن هم حرکتی عظیم!این انتقاد وارد است که چرا با وجود تقسیمات کشوری و شهرستان شدن میاندورود هنوز یک ایستگاه ثابت تاکسی در سورک که مرکز شهرستان است وجود ندارد؟ چرا بر سر چهارراه آزادگان که نقطه اصلی مردم شهرستان برای تردد است ایستگاه ثابت با ماشینهای مشخص شده با آرم شهرستان وجود ندارد؟ و بسیاری از چراهای دیگر که نمیتوان همه را در نوشته گنجاند.
همه مسئولیم و اما شما که مسئولیتی بزرگتر در شهرستان دارید به گمانم این روزها و شبها، این مسائل مهم و دغدغههایش باید خواب را از چشمانتان گرفته باشد!
ما وعدهی سر خرمن نمیخواهیم که آیا بشود یا نشود؟ نه! ما قاطعانه ایستادهایم تا حرفهایتان را در عمل نظارهگر باشیم.
دیگر کار از حرف گذشته و صحبت از آبرو، عفت و امنیت نوامیس مردم است، نشستن و فقط سخن راندن جایز نیست و دردی دوا نمیکند.
هیچکدام از ما معصومه فولادی و خدیجه رمضانیها را از یاد نخواهیم برد چرا که اینان کشته شده در راه عفت هستند.
حرف دلم که شاید حرف دل تمام هم ولایتیهایم باشد که قطعا چنین است را دوباره یادآور میشوم؛ ما قاطعانه ایستادهایم تا به بار نشستن حرفهای تکتک مسئولان را در عمل ببینیم.