داعش را گروهی افراطی نیز نام میدهند. شاید این عنوان از غنای معنایی بالایی برخوردار باشد، به شرط آنکه خود را در یونان باستان ببینیم و گمان کنیم که هنوز پای امور ثابت و متغیری در میان است و دنیای متکی بر جهان عقل برپاست و در جهان عقل حد واقعی امور ثبوت دارد و بر مدار آن میتوان از افراط و تفریط سخن گفت. البته در چنین یونانی عنوان افراط بسیار گویا و پرقدرت است، اما در زمانهای که صوریترین و ریاضیترین و ثابتترین و مجردترین مفاهیم و نمادها گرفتار نسبیت و تکثر شدهاند، سخن از افراط و تفریط و اعتدال شاید سرگرمی و تعارف مناسبی باشد. اما بسیار بعید است که حتی به کار سیاست بیاید و در عالم واقعی سیاست کاری از پیش ببرد، چه اینکه بخواهد از ماهیت فلسفی گروهی مانند داعش حکایت کند. از نظر فلسفی افراط و تفریط در جهان کنونی مفاهیمی ضعیف نیستند؛ بلکه بیمعنا و مهملاند.
به پرسش اصلی باز گردیم، پس «داعش چیست»؟ برای درک چیستی داعش باید دریابیم که داعش چه جنسی دارد و زائیدهی کدام ضرورت است. آیا داعش یک واقعیت و امر نظامی است؟ آیا داعش یک پدیدهی اعتقادی است؟ آیا داعش یک بحران روانشناختی یا چالش جامعهشناختی است؟ این پاسخ که داعش وجوه و ابعادی از همهی اینها دارد هرچند صحیح است (اصولاً این پاسخ همهجا صحیح است) اما علاوه بر اینکه هیچ کمکی به فهم ما نمیکند، پاسخی بسیار آزاردهنده و ملالآور نیز هست. آنچه داعش را در میان همهی گروهها و بحرانها و کشتارها و جنایات متمایز ساخته است و به آن اهمیت داده است، امری دیگر است و اگرنه که روزگار ما کشتارهای فجیع آن قدر به خود دیده است که امروز سر بریدنها و به آتشکشیدنهای داعشی بهعنوان تصاویری سرگرمکننده نیز چندان جذابیت ندارد. آنچه داعش را از سایرین متمایز میسازد و آن را پراهمیت میسازد، این است که داعش بیش از آنکه امری نظامی، جنایی، روانی، اجتماعی یا اعتقادی باشد، امری معرفتی است. داعش یک ضرورت معرفتی است و جنسی معرفتی دارد. ضرورت وجودی داعش، پاسخ به یک پرسش است و اهمیت داعش نیز از همین روست. جایگاه تاریخی داعش، جایگاهی معرفتی در پاسخ به پرسش «اسلام چیست؟» است. روشن است که این پاسخ، مشمئزکننده، انزجارآور و تحریفشده است، اما باید توجه کرد که حتی محتوای این پاسخ نیز وجه اهمیت و تمایز داعش نیست؛ چنانچه در طول تاریخ اسلام، همواره تحریفات و اتهامات مختلف متوجه اسلام بوده است. اهمیت داعش به محتوای پاسخش نیست؛ بلکه از یکسو به جنس پاسخ و از سوی دیگر به اصل پرسش باز میگردد.
ضرورت وجودی داعش، حکایت از اجتنابناپذیری طرح پرسش «اسلام چیست؟» دارد. این پرسش صرفاً یک کنجکاوی علمی نیست که در کنار سایر پرسشهای عالم مدرن مطرح شده باشد، که در این صورت نیازمند پاسخی به غلظت داعش نبود. این پرسش اگرچه در جهان مدرن مطرح شده است، اما ذیل جهان مدرن نیست. برای روشن شدن ماجرا پیش از هر چیز باید پرسید جهان در چه وضعیتی قرار گرفته و آبستن چه تحولاتی است که دیگر نمیتوان پرسش «اسلام چیست؟» را نادیده گرفت و یا در عرض سایر پرسشها مطرح ساخت. اساساً چرا پرسش «اسلام چیست؟» مطرح شده است تا داعش برای پاسخ به آن ظهور کند؟
اما درخصوص جنس پاسخ باید توجه کرد که اگرچه داعش یک امر معرفتی و پاسخ به یک پرسش است، اما پاسخی رسانهای است و اصل موجودیت داعش بدون بعد رسانهای وجود آن کاملاً بیاهمیت است. شواهد بر موجودیت رسانهای داعش بیش از آنی آشنا است که نیاز به ذکر مصادیق داشته باشد. فیلم سوزاندن خلبان اردنی بیش از هرچیز به ما میگوید داعش یک موجود رسانهای است و آنچه در واقعیت وجود دارد به تبع وجود رسانهای آن است و اگر میشد بدون وجود واقعی، وجود رسانهای را برپا داشت، چندان ضرورتی برای وجود خارجی نبود. وجود رسانهای بازتابی از وجود واقعی نیست؛ بلکه وجود واقعی طفیلی وجود رسانهای است.
در نتیجه برای معرفی اسلام تحریف نشده بهتر است به جای تبدیل کردن موجودیت رسانهای داعش به گزاره و پاسخ دادن به این گزارهها، و نیز بیش از اهتمام به تشکیل کمپین برای محکوم کردن اهانت به مقدسات توأم با محکوم کردن ترور و خشونت، لازم است اعتبار رسانه برای معرفی اسلام مورد پرسش قرار گیرد. در حال حاضر اگر بهرهای از رسانه گرفته میشود، بهتر است برای نفی اسلام رسانهای و ارجاع به حقیقت واقعی و غیررسانهای اسلام و قرآن باشد؛ که شاید و البته فقط شاید، ضرورت رجوع به اسلام غیررسانهای بیارتباط با این مبنا نباشد که قرآن و آموزههای اسلامی صرفاً گزاره نیستند؛ بلکه حقایقی از جنس وجود و نور هستند، چنانکه وقتی کسی به قرآن رجوع میکند، در یک ارتباط حقیقی و واقعی، از وجود نوری قرآن تأثیر میپذیرد؛ وجود و حقیقتی که به هیچوجه محدود به بعد گزارهای ـ ذهنی و یا احساسهای زیباشناختی در معارف اسلام ـ که رسانه میتواند حامل آن باشد ـ نیست./آ
منبع:وبسایت مجله سوره اندیشه