امام ما همان امامی بود که باقیمانده آب لیوان خود را حتما در آب دادن به گیاه یا وضو استفاده میکرد و تعبیرات عرفانی و تهجدات خاص داشت اما در فقه و اصول و فلسفه و کلام و سیاستورزی هم پیشتاز زعمای عصر بود و چنانکه یک بار گفتیم همان عارف واصل به سبب خیانت روسها در جنگ، به وزیر سپاه دستور داد سفیر روسیه را صدا کن و او را تخفیف بده و باز هماو کسی بود که بر مصائب اباعبدالله در مداحیها به شدت میگریست.
با این وصف بهتر است به جای تعبیر و تفسیرهای ژورنالیستی، توصیف بخشی از وجوه متعدد شخصیت حضرت امام را از زبان یار و همسنگر دیرین و خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری بشنویم که گزیدهای از بیاناتشان در مراسم سالگرد ارتحال امام طی سالهای مختلف است.
مقام معظم رهبری میفرمایند: راز موفقیت امام در مکتبی است که عرضه کرد و توانست آن را به طور مجسم و به صورت یک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظیم اسلامی ما به دست مردم به پیروزی رسید و ملت ایران عمق تواناییها و ظرفیت فراوان خود را نشان داد؛ اما این ملت بدون امام و مکتب سیاسی او قادر به چنین کار بزرگی نبود.
مکتب سیاسی امام میدانی را باز میکند که گستره آن حتی از تشکیل نظام اسلامی هم وسیعتر است. مکتب سیاسی که امام آن را مطرح و برای آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عینیت بخشید، برای بشریت و برای دنیا حرف تازه دارد و راه تازه پیشنهاد میکند، چیزهایی در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنه آن است.
مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نو خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رها میکند و مثل نسیم بهاری و عطر گلها در همه جا میپیچد. کسانی که شامه درستی داشته باشند، آن را استشمام میکنند و از آن بهره میبرند؛ همچنانکه امروز در بسیاری از کشورهای دنیا بهره آن را بردهاند.
بیداری امت اسلامی مرهون اندیشه متعالی امام است
مقام معظم رهبری بیان میکنند: فلسطینیها میگویند ما حیات دوباره و بیداری خود را از پیام امام گرفتهایم؛ لبنانیها میگویند ما پیروزی خود بر ارتش رژیم صهیونیستی و اخراج صهیونیستها را از مکتب امام درس گرفتهایم؛ مسلمانها در هر نقطه دنیا - جوانهای مسلمان، روشنفکران مسلمان، نخبگان مسلمان - فتوحات فکری خود در میدانهای سیاسی را برخاسته و برآمده از مکتب فکری امام میدانند؛ تودههای امت اسلامی با نام اسلام احساس عزت میکنند؛ این همان نگاه بینالمللیِ مکتب امام به مسائل بشر است؛ مخصوص دنیای اسلام هم نیست.
در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسیِ خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال میکرد؛ حتی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همه رفتارها و همه مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می زد.
امام به اراده تشریعی پروردگار اعتقاد و به اراده تکوینیِ او اعتماد داشت و میدانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت میکند، قوانین و سنتهای آفرینش کمککار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزیزاً حکیما». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود میدانست و علائم راهنمای حرکت خود به شمار میآورد.
تکلیف الهی؛کلید سعادت ملت
حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت به حساب میآمد و او را به هدفهای بزرگِ آرمانی خود میرساند. اینکه از قول امام معروف است و همه میدانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل میکنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بیرغبتی ایشان به پیروزی نبود، بدون تردید پیروزی در همه هدفهای بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزو نعمتهای خداست و امام به پیروزی علاقهمند بود اما آنچه او را به سوی آن هدفها پیش میبرد، تکلیف و عمل به وظیفه الهی بود؛ برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزه او این بود، لذا نمیترسید؛ شک نمیکرد؛ مأیوس و مغرور نمیشد؛ متزلزل و خسته هم نمیشد.
عمل به تکلیف، تردید ندارد
اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست. کسی که برای تکلیف عمل میکند، دچار تردید و تزلزل نمیشود؛ ترسیده و خسته نمیشود؛ از راه برنمیگردد و مصلحتاندیشیهای شخصی، تعیین کننده راه و جهتگیری او نمیشود.
کسی که سیاست را با عرفان جمع میکند و معنویت را با حرکت سیاسی، یک جا در برنامه زندگی خود قرار میدهد، برای او ترس از مرگ معنا ندارد؛ ترس از شکست هم معنا ندارد. این درست نقطه مقابل سیاستِ کهنه شده و از مد افتاده غربی است.
مقام معظم رهبری تصریح میکنند: امام یکی از قلّههای بلند است و بعد از این هم ملّت ما، امّت ما همواره از امام سخن خواهد گفت و شایسته هم همین است؛ زیرا امام، نماد انقلاب است و این کشور بدون موتور پُرقدرت انقلاب به هدفهای خود، به آرزوهای بزرگ خود دست نخواهد یافت.
صلابت امام در مقابل طاغوت و کجروی
در امام راحل ما، عیناً همین دو خصوصیّت مشاهده میشود. از یکسو صلابت، استحکام، ایستادگیِ محکم در مقابل ستمگران، در مقابل بدیها. در مقابل رژیم منحط و طاغوتی و فاسد پهلوی مثل صخره مستحکمی ایستاد؛ در مقابل آمریکا مثل کوه ایستاد؛ در برابر تهدیدها، در برابر صدّام متجاوز در جنگ تحمیلی و دفاع هشتساله، در برابر فتنههای داخلی، حتی در برابر شاگرد قدیمی و صحابی قدیمی خود به خاطر اینکه رفتار او را برخلاف حق مشاهده میکرد، بدون هیچ ملاحظهای ایستاد؛ این صلابت امام.
از طرف دیگر، رقّت و لطافت امام بزرگوار را انسان مشاهده میکند. پیغامی از مادر شهید به آن بزرگوار میرسد، بنده خودم پیامی را از یک مادر شهیدی برای امام بزرگوار بردم، آن مرد باصلابت، چشمانش پُر از اشک شد! تأثر در مقابل پیغام ارادت و فداکاری و گذشت مادر شهید و دفاعش از مستضعفان، از پابرهنگان که در کلمات امام بزرگوار فراوان است. این یک سرفصل و شباهت عجیب امام بزرگوار به پیشوای متّقیان.
امام بزرگوار یک انسان قوی و مقتدر بود؛ انسانی که توانست حکومت طاغوتیِ دیکتاتوریِ وراثتی را بعد از 2 هزار سال، در این کشور وسیع و بزرگ از اریکه قدرت به زیر بکشد؛ این خیلی قدرت میطلبد؛ نشانه قوّت فوقالعاده امام بزرگوار است. توانست آمریکا را که منافع حیاتی برای خود در اینجا تعریف کرده بود، شکست بدهد و به عقبنشینی وادار کند؛ توطئهها را خنثی کند و طرّاحان جنگ تحمیلی را ناکام بگذارد. آن کسانی که جنگ تحمیلی را طرّاحی کرده بودند، غرضشان نابود کردن انقلاب و ریشهکن کردن نظام اسلامی بود؛ امام بزرگوار از این تهدید، یک فرصت به وجود آورد؛ اینها نشانهی قوّت و قدرت و اقتدار امام بزرگوار است.
امام مظلوم بود
درعینحال امام بزرگوار ما مظلوم بود، بهخاطر تبلیغات گسترده دشمنان علیه او؛ تبلیغات اهانتبار بهطور مداوم در زمان حیاتش و تا مدتها بعد از رحلتش ادامه داشت؛ رفتارهایی از کسانی که آن رفتارها از آنها توقع نمیرفت، نسبت به امام بزرگوار انجام گرفت که این نشانهی مظلومیّت امام بزرگوار بود و دلتنگیهای امام را انسان میتواند از لابهلای سخنان مستحکم و پُرصلابت او در مجموعهی بیاناتش پیدا کند که نشان میدهد این مرد بزرگ، دلتنگیهای بسیاری هم داشته است؛ این هم مظلومیّت او است.
بسیاری از آرزوهای امام، بعد از رحلت امام تحقق پیدا کرد؛ خودباوری کشور، خودکفایی کشور، پیشرفت علمی و فناوری کشور، پیشرفت سیاسی کشور، توسعه صفحه نفوذ کشور و جمهوری اسلامی در منطقه وسیع غرب آسیا و شمال آفریقا؛ اینها چیزهایی بود که اتفاق افتاد و این پیروزیِ گفتمان امام و راه امام و روش امام بود. بسیاری از این آرزوها تحقق پیدا کرده است و بسیاری دیگر از آرزوهای امام باذنالله تحقّق پیدا خواهد کرد و جمهوری اسلامیِ امام بزرگوار ما روزبهروز اعتلا و عظمت بیشتری خواهد یافت و همین است که دشمنان را دستپاچه و عصبی کرده است.
امام در مواجهه با این دشمنیها و دشمنان، برخورد شجاعانه و فعّال داشت، برخوردِ از روی ضعف و انفعال نداشت؛ امام هرگز منفعل نشد؛ نه احساس ضعف کرد و نه از خود ضعف نشان داد؛ در مقابل دشمنان، قدرتمندانه و بهصورت فعّال ایستاد.
امام از هیجانزدگی پرهیز میکرد؛ امام در مقابل حوادث، هیجانزده نمیشد و تکیه به احساسات خالی از عقلانیت نمیکرد؛ تصمیمهای امام، تصمیمهای شجاعانه و همراه با احساسات محکم بود اما مبتنی بر محاسبات عقلانی.
تمرکز امام بر اولویتهای کشور
امام اولویّتها را رعایت میکرد؛ تمرکز بر اولویتها میکرد. فرض بفرمایید در دوران مبارزات، اولویت امام مقابلهی با رژیم سلطنت بود و مسائل حاشیهای را وارد میدانِ کار خود نمیکرد؛ در دوران جنگ تحمیلی، اولویت امام مسئله جنگ بود؛ امام بارها این را فرموده بودند که جنگ در رأس امور است، دفاع مقدس در رأس امور است، و واقع هم همین بود. متمرکز بر یک مسئله دارای اولویت میشد و حواشی را واردِ میدانِ اهتمامِ خود نمیکرد. در اول انقلاب -در همان روزهای اول و هفتههای اوّل- در رفتار امام، انسان با شگفتی مشاهده میکند تکیه امام بر قانون اساسی، بر ایجاد نظام، بر ترتیبات قانونی و بر این چیزها بود؛ یعنی بر روی آن نقطه اصلی متمرکز میشد.
اعتماد به تواناییهای مردم؛ امام، ملت ایران را ملتِ بزرگ و آگاه و توانایی میدانست، به آنها اعتماد میکرد، به آنها خوشبین بود؛ مخصوصاً به جوانان. مشاهده کنید در فرمایشات امام که چقدر نسبت به ملت خوشبین است، نسبت به جوانان خوشبین است.
بیاعتمادی به دشمن شاخصه امام بود
امام در طول 10 سال حضور بابرکت خود در رأس نظام اسلامی، یک لحظه به دشمن اعتماد نکرد؛ به پیشنهادهای دشمن بدبین بود؛ به تظاهرات آنها بیاعتنا بود؛ دشمن را به معنای واقعیِ کلمه، دشمن میدانست و به او اعتماد نمیکرد.
اهتمام به همبستگی و اتحاد ملت؛ این هم یکی از خصوصیات الگوی رفتاریِ امام در مقابل این دشمنیها بود. هر چیزی که ملت را به دو دسته تقسیم کند، به دو قطب تقسیم کند، از نظر امام مردود بود.
ایمان و اعتقاد راسخ به نصرت الهی و به وعده الهی؛ این هم آن نقطه اصلی. اتکاء امام به نصرت الهی بود؛ همه تلاش خود را میکرد، با همه وجود در میدان بود، اما امید او بسته به نصرت الهی و به قدرت الهی و تکیه او به قدرت الهی بود. امام به اِحدیالحُسنَیین اعتقاد واقعی داشت -ما لنا الّا اِحدی الحُسنَیین و معتقد بود که اگر کار را برای خدا بکنیم، درِ ضرر بسته است؛ اگر کار برای خدا انجام بگیرد، هیچگونه ضرری متوجه و عاید نخواهد شد؛ یا پیشرفت میکنیم، یا اگر پیشرفت هم نکردیم، کاری را که وظیفه ما بوده است انجام دادهایم و در مقابل پروردگار سرافرازیم.